[ 1389/11/13 ] [ 14:51 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]
آخرين خبردر کوتاه ترین زمان بروزترین باشید
| آخرین وداع با یاران
در یکی از روزهای بیماری در حالی که سرش را با پارچهای بسته بود و علی علیه السلام و فضل بن عباس زیر بغلش را گرفته بودند و پاهایش بر زمین کشیده میشد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود و گفت: مردم وقت آن رسیده است که من از میان شما غائب گردم، اگر به کسی وعده دادهام، آمادهام انجام دهم و هر کس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم.
در این موقع مردی برخاست و عرض کرد: چندی قبل به من وعده دادید که اگر ازدواج کنم، مبلغی به من کمک کنید، پیامبر فورا به فضل دستور داد که مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت. سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود: هر کسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار کند، زیرا قصاص در این جهان، آسانتر از قصاص در روز رستاخیز است.
در این موقع سوادة بن قیس برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد "طائف" در حالی که بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند کردید که بر مرکب خود بزنید، اتفاقا تازیانه بر شکم من اصابت کرد، من اکنون آماده گرفتن قصاصم.
درخواست پیامبر یک تعارف اخلاقی نبود؛ بلکه جداً مایل بود حتی یک چنین حقوقی را که هرگز مورد توجه مردم قرار نمیگیرد جبران نماید. گذشته از این، چون اصابت تازیانه بر شکم سواده عمدی نبود، از این نظر او حق قصاص نداشته است، بلکه با پرداخت دیهای جبران میگردید. مع الوصف پیامبر، خواست، نظر وی را تامین کند.
پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند، سپس پیراهن خود را بالا زد تا سواده قصاص کند. یاران رسول خدا با دلی پر غم و دیدگانی اشکبار و گردنهای کشیده و نالههایی جانگداز، منتظرند که جریان به کجا خاتمه میپذیرد؛ آیا سواده واقعا از در قصاص وارد میشود؟ ناگهان دیدند سواده بی اختیار، شکم و سینه پیامبر را میبوسد؛ در این لحظه پیامبر او را دعا کرده، گفت: خدایا! از سواده بگذر، همانطور که او از پیامبر اسلام در گذشت.
فروغ ابدیت جلد2، صفحات 864- 865 (با اندکی تغییر)
پیامدهاى رحلت از لسان مبارک حضرت زهرا (س)
در این مقال بنابر آن است که پیامدهاى رحلت پیامبر اکرم (ص) از نگاه تنها یادگارش، حضرت فاطمه سلام الله علیها بیان شود. او که بضعة الرسول است و به تعبیر امام على (ع) بقیة النبوة است و به اعتراف دیگران، خیرة النساء و ابنة خیر الانبیاء، صادقة فی قولک، سابقة فی وفور عقلک است.
او که خلیفه اول در جمع مردم مدینه دربارهاش چنین گفته است: انت معدن الحکمة و موطن الهدى و الرحمة و رکن الدین و عین الحجة است.
و حتى عایشه نیز گفته است: « ما رایت احدا کان اصدق لهجة من فاطمة الا ان یکون الذی ولدها. »
او که هم مردمان مکه و مدینه را دیده و هم شاهد حیات پیامبر اکرم (ص) بوده و هم در کنار پیامبر و حضرت امیر(ع) حوادث ریز و درشت عصر نبوت و روزهاى بعد از رحلت و حوادث تلخ و دردناک آن ایام کوتاه را به دقت زیر نظر داشته است . آرى او مىتواند پیامدهاى تاسف بار رحلت پیامبر را خوب بیان کند . در اینجا به مواردى از آنها مىپردازیم:
آن حضرت در خطبه فدکیه و خطبهاى که بعدا در جمع زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند ایراد فرمودهاند، پیامدهاى رحلت پیامبر را بیان مىکنند از جمله آنها عبارتند از:
1. ایجاد ضعف و سستى در میان مردم .
استومع وهنه « یا وهیه.»
حضرت در خطبهاى که در حضور زنان مدینه که به عیادت ایشان آمده بودند نیز این امر را تذکر دادند و با تاسف فرمودند:
« فقبحا لفلول الحد واللعب بعد الجد و قرع الصفاة؛ چه زشت است سستى و بازیچه بودن مردانتان پس از آن همه تلاش و کوشش .»
2. تفرقه و اختلاف به وجود آمد .
«استنهر فتقه وانفتق رتقه ؛ تشتت و پراکندگى گسترش یافت . و وحدت و همدلى از هم گسست.»
استنهر از نهر به معناى وسعت و زیادى است، فتق به معناى جدایى و پاره پاره شدن است. انفتق از انفتاق یعنى شکافتن و رتق هم به معناى همبستگى و اتحاد است .
در قرآن کریم نیز آمده است که: «ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما ؛ (آیا کافران ندیدند) که آسمان ها و زمین به هم پیوسته بودند و ما آنها را از یکدیگر باز کردیم .»
3. امید و آرزوهاى مسلمانان به ناامیدى تبدیل شد.
آنان که به پیامبر اکرم (ص) و احکام عالیه اسلام ناب حضرتش دلخوش کرده بودند از نعمت دین الهى و حکومت اسلامى بهره مند گشته بودند. اکنون با دیدن حوادث بعد از آن حضرت مایوس شده و امیدشان به یاس مبدل گشت .
« واکدت الامال.»
4 . به حریم پیامبر بى حرمتى شد .
« اضیع الحریم و ازیلت الحرمة عند مماته؛ هنوز جسد مبارک پیامبر بر زمین است. در اجتماع سقیفه بدون نظرخواهى از خاندان پیامبر به تعیین جانشین براى آن حضرت مىپردازند. و حق اهل بیت حضرتش را ضایع مىکنند .
چنانکه حضرت على(ع) مىفرماید:" فوالله ما کان یلقى فى روعى، ولا یخطر ببالى ان العرب تزعج هذا الامر من بعده (ص) عن اهل بیته ولا انهم منحوه عنی من بعده" ؛ به خدا سوگند نه در فکرم مىگذشت و نه در خاطرم مىآمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا از اهل بیت او بگرداند. یا مرا پس از وى از عهده دار شدن حکومت باز دارند.»
و حتى در لحظات واپسین عمر حضرت و هنگام رحلت ایشان، هنگامى که قلم و لوحى طلب فرمودند به آن حضرت بى حرمتى کردند و نداى " فانه یهجر" سر دادند.
و مدتى هم از رحلت حضرت نگذشت که به در خانه تنها یادگارش آمدند و چه بى حرمتی ها که نکردند. چنانکه حضرت زهرا فرمود: یا ابتاه یا رسول الله هکذا کان یفعل بحبیبتک وابنتک ... .
یا ابتاه یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن ابى قحافة ؛ بابا اى رسول خدا پس از تو از دست زاده خطاب و زاده ابى قحافه چه بر سر ما آمد.
5 . خط نفاق و دورویى آشکار شد .
« ظهر فیکم حسکة النفاق.»
حضرت در جاى دیگرى از همین خطبه، با کنایه زیبایى به این نفاق افکنى پرداخته است و فرموده است:
« تشربون حسوا فى ارتغاء و تمشون لاهله و ولده فى الخمر والضراء و نصبر منکم على مثل حز المدى، و وخز السنان فى الحبشاء ؛ شیر را اندک اندک با آب ممزوج نمودید و به بهانه این که آب مىنوشید، شیر را خوردید. کنایه از نفاق است که تظاهر به عملى مىشود که در واقع خلاف آن است و براى نابودى اهل بیت او در پشت تپهها و درختان کمین کردید . و ما بر این رفتار شما که مانند بریدن کارد و فرو بردن نیزه در شکم، دردآور و کشنده است صبر مىکنیم .»
6 . دین و معنویت کم رنگ شد .
« و سمل جلباب الدین.»
«جلباب» چادر یا عبایى که بدن انسان را مىپوشاند، حضرت زهرا (س) تعبیر به جلباب دین فرموده . چون دین نیز تمام زوایاى زندگى فردى و اجتماعى انسان را در بر مىگیرد، همانگونه که چادر و عباء تمام بدن انسان را در بر مىگیرد.
و در عبارتى دیگر فرمودهاند: «... اطفاء انوار الدین الجلى و اهمال سنن النبى الصفى ؛ به خاموش کردن انوار درخشان دین و بىاهمیت کردن و مهمل گذاردن سنتهاى پیامبر برگزیده خدا همت گماردید.»
7 . مردم دچار بىتفاوتى شدند .
حضرت خطاب به انصار که با جان و مال پیامبر را کمک کرده بودند چنین فرمودند:
« یا معاشر الفتیة و اعضاء الملة، و حضنة الاسلام ما هذه الغمیزة فی حقی و السنة عن ظلامتى؛ اى گروه جوانمرد، اى بازوان ملت و یاوران اسلام، این غفلت و سستى و ضعف شما در حق من و تغافل و بىتفاوتى و خواب آلودگى درمورد دادخواهى من، چیست؟»
8 . مردم پیمان شکنى کردند .
فرمودند:« فانى حرتم بعد البیان و اسررتم بعد الاعلان و نکصتم بعد الاقدام ؛ پس چرا بعد از بیان حق حیران و سرگردانید، و بعد از آشکار کردن عقیده پنهان کارى مىکنید و بعد از آن پیشگامى و روى آوردن به عقب برگشته پشت نمودهاید.»
حضرت زهرا سلام الله علیها، در این فراز به حادثه غدیر اشاره مىکند که پیامبر اکرم (ص) آن را براى مردم بیان فرمود و به آنها اعلام کرد و آنان نیز با على (ع) بیعت کردند . اما اکنون بیعت خود را شکستند .
9 . مردم دچار وسوسههاى شیطانى شدند .
« تستجیبون لهتاف الشیطان الغوى؛ به شیطان گمراه کننده پاسخ مثبت دادید.»
و در جاى دیگر از خطبه فرمودهاند:« اطلع الشیطان راسه من مغزره هاتفا بکم فالفاکم لدعوته مستجیبین ؛ شیطان سر خود را از مخفی گاه به در آورد. شما را فراخواند، دید که پاسخگوى دعوت باطل او هستید... .»
«مغزر» یعنى مخفى گاه . در اینجا شیطان به سنگ پشت و خارپشت تشبیه شده است. چون آن هم وقتى دشمن را مىبیند، سرش را در لاک خود فرو مىبرد. اما وقتى که محیط را بدون خطر احساس کرد، سر خود را بیرون مىآورد. شیطان نیز تا وقتى که پیامبراکرم (ص) زنده بودند، سرش را در لاک خود فرو برده بود و جرات نمىکرد خود را نشان دهد . ولى بعد از آن سرش را بیرون آورد و به تحریک مردم پرداخت.
10. شتاب در شنیدن حرف هاى بیهوده و بىاساس .
« معاشرالناس المسرعة الى قیل الباطل المغضیة على الفعل القبیح الخاسر ؛ اى گروه مردم که به سوى شنیدن حرف هاى بیهوده شتاب مىکنید، و کردار زشت زیانبار را نادیده مىگیرید.»
11. نطفه مظاهر فساد روئیدن گرفت .
در پایان خطبه عیادت خطاب به زنان مهاجر و انصار فرمود:
« اما لعمری لقد لقحت فنظرة ریثما تنتج ثم احتلبوا ملء القعب دما عبیطا و ذعافا مبیدا؛ به جان خودم سوگند نطفه فساد بسته شد، باید انتظار کشید تا کى مرض فساد پیکر جامعه اسلامى را از پاى درآورد که پس از این از پستان شتر به جاى شیر خون بدوشید و زهرى که به سرعت هلاک کننده است .
12. فرصت طلبان به سر کار آمدند .
حضرت سلام الله علیها در فرازهایى از خطبه فدکیه به گروه هاى فرصت طلب که منتظر بودند تا بعد از رحلت پیامبر از موقعیت بهره برند پرداخته است . و ویژگىهاى آنها را نیز بیان فرموده است . [ 1389/11/13 ] [ 14:51 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] شیخ مفید در ارشاد می نویسد : امام رضا ( ع ) مأمون را در خلوت بسیار مورد پند و اندرز قرار می داد و او را از خداوند می ترساند و آنچه بر خلاف دستور آن حضرت انجام می شد زشت می شمرد .
شیخ مفید در ارشاد می نویسد : امام رضا ( ع ) مأمون را در خلوت بسیار مورد پند و اندرز قرار می داد و او را از خداوند می ترساند و آنچه بر خلاف دستور آن حضرت انجام می شد زشت می شمرد . مأمون در ظاهر سخنان آن حضرت را قبول می کرد ولی ناراحتی و سرگردانی خویش را از نصایح امام پنهان می داشت . روزی حضرت رضا ( ع ) نزد مأمون آمد و دید که او برای نماز وضو می سازد و غلامش آب بر دست او می ریزد . پس امام ( ع ) به وی فرمود : ای امیرمؤمنان ! در پرستش پروردگارت کسی را شریک قرار مده . مأمون نیز آن غلام را رد کرد و خود به تنهایی کار وضویش را به انجام رساند . ولی این فرمایش امام ( ع ) کینه و خشم او را نسبت به آن حضرت افزون کرد . همچنین هرگاه مأمون در محضر آن امام ( ع ) درباره فضل بن سهل و برادرش سخن می گفت : امام ( ع ) عیبب کارهای آن دو را برای مأمون بازگو می کرد و از شنیدن سخنان آنان وی را بر حذر می داشت . فضل و حسن نیز به این مطلب پی بردند و همواره در نزد مأمون از آن حضرت بدگویی می کردند و سخنانی می گفتند که امام رضا ( ع ) را از چشم مأمون بیندازند و او را از میل و علاقه مردم نسبت به آن حضرت می ترسانیدند . آن دو آنقدر به این کار خود ادامه دادند تا نظر مأمون رانسبت به امام ( ع ) برگرداندند به طوری که مأمون کمر به قتل وی بست . ابو الفرج اصفهانی گوید : امام رضا( ع ) بیمار شد و در همان بیماری بدرود حیات گفت . پیش ازاین ، امام نزد مأمون از فرزندان سهل یاد می کرد و عیب کارهای آنان را به وی گوشزد می کرد و مأمون را از توجه به آن دو باز می داشت و بدیهایشان را به وی تذکر می داد .
اما کلینی در کافی روایتی مبنی بر مسمویت آن حضرت نقل نکرده است چنان که درباره پدر امام هشتم ، حضرت موسی بن جعفر ( ع ) ، نیز روایتی دال بر مسمومیت وی نیاورده است هر چند که مرگ امام کاظ م ( ع ) در اثر مسمومیت بسیار مشهور و معروف بوده است .
بلکه وی تنها به ذکر این نکته بسنده کرده است که امام کاظ م ( ع ) در زندان " سندی بن شاهک " چشم از جهان فرو بست . اربلی در کشف الغمه? می نویسد : از برخی از موثقان شنیده ام که سید رضی الدین علی بن طاووس موافق با این نظریه نبود که مأمون امام رضا را مسموم ساخته بود . حال آنکه سید در این گونه امور اهل مطالعه و پژوهش بود و آنچه از رفتار مأمون ظ اهر است دلالت بر مهربانی وی بر امام و میل او به آن حضرت و ترجیح وی بر خاندان و فرزندانش می باشد و اینها قراینی است که این نظر را تأیید و اثبات می کنند.
سبط بن جوزی در تذکره? الخواص سخنی دارد که گویا آن را از ابو بکر صولی در کتاب الاوراق نقل کرده است . وی گوید : گروهی خیال کرده اند که مأمون ، امام رضا را مسموم ساخته است امااین سخن صحیح نیست . بلکه وقتی علی بن موسی ( ع ) در گذشت ، مأمون گریه و زاری سر داد و اندوهگین شد و چند روزی چیزی نخورد و نیاشامید و از لذت خود را بر کنار داشت .
بعدا در این باره مفصل سخن خواهیم گفت . شیخ مفید گوید : روزی حضرت با مأمون غذایی خوردند و حضرت از آن خوراک بیمار شد و مأمون نیز خود را به بیماری زد . ابو الفرج اصفهانی هم گوید : امام رضا ( ع ) بیمار شد پس مأمون به عیادت آن حضرت می آمد همین که بیماری امام ( ع ) سنگین شد ، مأمون نیز تظاهر به بیماری کرد و چنین وانمود ساخت که آن دو خوراک زیان آوری خورده اند و هر دو دچار بیماری گشته اند.
نگارنده : سخن شیخ مفید حاکی از آن است که مأمون در این غذای امام رضا ( ع ) سم ریخت و خود نیز به بیماری تظاهر کرد تا به مردم وانمود کند که امام رضا ( ع ) در اثر خوردن آن غذای زیان آور بیمار شده نه در اثر سم . لکن عبارت ابو الفرج نمایانگر آن است که غذا مسموم نبود بلکه سم در چیزی غیر از غذا بوده است ، چنان که خواهد آمد ، لکن مأمون چنین وانمود کرده است که بیماری در اثر خوردن غذای زیان آور بوده و این به صواب نزدیک تر است . ابو الفرج اصفهانی گوید : رضا ( ع ) همچنان بیمار بود تا آن که مرد . و درباره وفات وی اختلاف شده است و به هر حال سبب وفات او سمی بود که آن را نوشید . شیخ مفید و ابو الفرج نیز با عباراتی نزدیک به عبارت شیخ ، گویند : محمد بن علی حمزه از منصور بن بشیر از برادرش عبد الله بن بشیر روایت کرده که گفت : مأمون به من دستور داد که ناخنهایم را عاده? بلند کنم و آنها را به کسی نشان ندهم من نیز دستورش را اجراکردم سپس خواست و چیزی شبیه تمبر هندی به من داد و گفت : این را به دستان خود بمال . من نیز چنین کردم سپس برخاست و از پیش من رفت و بر امام رضا ( ع ) داخل شد و از آن حضرت پرسید : چگونه ای ؟ امام ( ع ) فرمود : امید بهبود دارم گفت : من نیز بحمد الله بهترم . و به امام رضا ( ع ) گفت : آیا امروز کسی از پرستاران و غلامان به نزد شما آمده است ؟ حضرت فرمود : خیر . مأمون خشمناک شد و بر غلامانش فریاد زد . و به امام رضا( ع ) فرمود : هم اکنون آب انار را بگیر و بخور که برای رفع این بیماری چاره ای جز خوردن آب انار نیست . سپس مرا طلبید و گفت : برای ما انار بیاور چون انار آوردم گفت : برایم آب آنها را به دستت بگیر . من نیز چنان کردم و مأمون به دست خود آن را به رضا ( ع ) نوشانید و همین موجب مرگ آن حضرت بود . زیرا امام ، بعد از نوشیدن این آب انار ، بیش از دو روز زنده نبود . محمد بن علی بن حمزه از ابو صلب هروی روایت می کند که گفت : پس از آن که مأمون از نزد امام رضا ( ع ) بیرون آمد ، پیش آن حضرت رفتم .
ایشان به من فرمود : ای ابوصلب ! اینان کار خود را کردند و شروع به ذکر توحید و تمجید خداوند کرد . محمد بن علی گوید و از محمد بن جهم شنیدم که می گفت : حضرت رضا ( ع ) شیفته انگور بود پس قدری انگور برای آن حضرت تهیه کردند و در جای حبه های آن چندروز سوزنهای زهرآلود زدند سپس آن سوزنها را کشیدند و آن انگور زهر آلود را برای آن حضرت آوردند . امام رضا ( ع ) که به همان بیماری که پیش از این گفته شد ، مبتلا بود از آن انگور زهر آلود بخورد و همین امرموجب شهادت آن حضرت گردید . گویند : این نوع زهر ، از زهرهای بسیار کاری است .
علی بن عیسی اربلی در کشف الغمه? گوید : شیخ مفید درباره علت شهادت امام رضا ( ع )چیزی راعنوان کرده که عقل من آن را نمی پذیرد و شاید من خطا کار باشم .
مفید گوید : امام ( ع ) در پیشگاه مأمون عیب پسران سهل را باز می گفت و از آنان به بدی یاد می کرد و مواردی از این قبیل . حال آن که اشتغال امام به امور دنیوی و اخروی و نیز اشتغالش به خداوند به او امکان چنین کارهایی را نمی داده است . همچنین بنابر نظر مفید ( ره ) دولت مذکور از اساس فاسد بوده و بر پایه ای ناپسند بنیاد شده است . و امام ( ع ) همه تلاشش را در جهت غیبت از فرزندان سهل به کار گرفته بود تا آن که موجب گردید آن دو نیز پیش خلیفه آیند و نظر او را نسبت به امام تیره کنند . از طرفی نصیحت امام به مأمون و فرمایش آن حضرت به وی ،در چیزی که به حال دینش سودمند بود ، نمی تواند موجب قتل آن حضرت و ارتکاب چنان جنایت بزرگی شود . بلکه در این باره کافی بود که مأمون آن حضرت را به نزد خود راه نمی داد و یا از ایراد نصایحش جلوگیری می کرد .از طرفی ما تا کنون نشنیده ایم که اگر سوزن را در دانه های انگور جای دهند انگور نیز مسموم می شود و قیاس طبی نیز بر صحت چنین کاری شهادت نمی دهد و خداوند تبارک و تعالی به حال همگان آگاه است و بازگشت همه به سوی اوست و در پیشگاه او دشمنان و مخالفان جمع خواهند شد . [ 1389/11/13 ] [ 14:49 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] رژیم کنونی مصر دوام نخواهد داشت
جام جم آنلاین: مدیرکل سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی و از رهبران مخالف نظام سیاسی مصر اظهار داشت که رژیم مبارک دوام زیادی نخواهد داشت.
به گزارش خبرگزاری مهر، محمد البرادعی در گفتگو با شبکه تلویزیونی الجزیره اظهار داشت که رژیم کنونی مصر مدت زیادی دوام نخواهد آورد و تغییر قریب الوقوع خواهد بود.
وی از احزابی که وارد پارلمان مصر شدند خواست که به جنبش ملی تغییر بپیوندند و در پی مشروعیت بخشی به رژیم حاکم نباشند.
البرادعی با بیان این مطلب افزود: تغییر زمانی حاصل خواهد شد که هر مصری به آن ایمان داشته باشد و برای مشارکت در تحقق آن تلاش کند و به خیابان ها بیاید.
وی در ادامه ابراز امیدواری کرد که امور به مرحله نافرمانی مدنی کشیده نشود.
سخنان البرادعی پس از آن مطرح می شود که 90 تن از نمایندگان پارلمان کنونی مصر روز شنبه سند ایجاد یک پارلمان مردمی برای مقابله با پارلمان جدید که به عقیده آنها مشروعیت ندارد را امضا کردند.
حزب ملی حاکم به رهبری حسنی مبارک توانست با استفاده از سیاست حذف و اعمال فشار بر مخالفان اکثر کرسی های پارلمان را به خود اختصاص دهد. طبق نتایج نهایی انتخابات پارلمانی مصر، حزب حاکم 423، احزاب معارض 15 و نمایندگان مستقل 66 کرسی کسب کردند.
حمایت مبارک از انتخابات مشکوک
به نوشته روزنامه القدس العربی، با وجود تاکید گروههای مخالف بر وقوع تقلب گسترده در انتخابات اخیر"حسنی مبارک" با ابراز خرسندی از نتایج به دست آمده گفت : دوست داشتیم که احزاب به موفقیت بزرگی دست پیدا می کردند و تلاشهای آنها با تحریم انتخابات و کناره گیری از آن به هدر نمی رفت.
وی ضمن تمجید از نقش کمیته عالی انتخابات و دستگاههای امنیتی ادعا کرد : این ارگانها با همه نامزدها به شکل واحدی برخورد کرده اند!.
مبارک گفت: افزایش سرمایه گذاری و اشتغال از مهمترین موضوعاتی است که حزب ملی حاکم در آینده به آن خواهد پرداخت.
تظاهرات مخالفان
از سوی دیگر صدها نفر از معارضان سیاسی با برپایی تظاهراتی در برابر دیوان عالی قضایی نتایج انتخابات پارلمانی 2010 را محکوم کردند.
این تظاهرکنندگان که از احزاب الوفد، اخوان المسلین، جنبش الکفایه، حزب الکرامه و ناصری بودند نتایج انتخابات را به علت تقلب گسترده در آن مردود دانستند.
شرکت کنندگان در این تظاهرات اعتراض آمیز تاکید کردند: تقلب درهمه مراحل روند انتخابات موضوعی عادی بود.
این افراد پلاکاردهایی حمل می کردند که بر روی آن نوشته شده بود "مجلس خلق باطل است" و "سیاست موروثی باید از بین برود". شعارها شرکت کنندگان نیز عباراتی با مضمونهای مشابه در انحلال پارلمان بود.
نیروهای امنیتی مصر همچنین تظاهرکنندگان را که برخی از آنها در دور دوم ناکام شده بودند، به محاصره خود درآوردند. [ 1389/11/13 ] [ 14:47 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] شاید بزرگترین و مهمترین کلام رسول گرامی اسلام در مورد ایشان این کلام باشد که حسن و حسین هر دو امام هستند چه قیام کنند و چه دست از قیام بردارند و خانه نشین باشند. اینگونه حضرت رسول صلی الله علیه وآله آینده را دیده بود تا گروهی به عمل امام حسن(علیه السلام) اعتراض نکنند اما باز عده ای کلام رسول خدا را فراموش کردند و چه جسارتها که به غریب مدینه روا نداشتند و این کلمات توهین آمیز از دشمنان اهل بیت نبود بلکه از دوستان بود که این خیلی سخت تر است
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: الحسن و الحسین إمامان قاما أو قعدا.(1)
این سؤال از همان زمان حضرت امام مجتبی(علیه السلام) مطرح بود، زمانی که ایشان با معاویه قرارداد صلح را امضا کردند. در آن هنگام عده بسیاری از شیعیان بلکه بزرگان شیعه به این عمل امام حسن علیه السلام اعتراض کردند و حتی به خدمت امام حسین(علیه السلام) رفته تا با ایشان بیعت کنند تا با معاویه به نبرد بپردازند. هر چند امام حسین علیه السلام این پیشنهاد را نپذیرفتند. اما این عمل برخی از شیعیان مخلص، نشان دهنده فضای غبارآلود آن زمان است که آنان را در مقابل امامشان قرار می دهد امامی که پیامبر عظیم الشأن چه سفارشهایی در باره اش کرده بود. و شاید بزرگترین و مهمترین کلام رسول گرامی اسلام در مورد ایشان این کلام باشد که حسن و حسین هر دو امام هستند چه قیام کنند و چه دست از قیام بردارند و خانه نشین باشند. اینگونه حضرت رسول صلی الله علیه وآله آینده را دیده بود تا گروهی به عمل امام حسن(علیه السلام) اعتراض نکنند اما باز عده ای کلام رسول خدا را فراموش کردند و چه جسارتها که به غریب مدینه روا نداشتند و این کلمات توهین آمیز از دشمنان اهل بیت نبود بلکه از دوستان بود که این خیلی سخت تر است. شاید این زبان حال حضرت باشد که:
هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند
بیگانه اگر می شکند باکی نیست من در عجبم دوست چرا می شکند
در تاریخ آمده است بزرگانی همچون هجری بن عدی و سلیمان بن صرد خزاعی به صلح امام مجتبی صلوات الله علیه معترض بودند. «در آن وقتى که حجر بن عدى کندى به امام حسن(علیه السلام) گفت:
تو صورت مؤمنین را سیاه کردى آن حضرت در جوابش فرمود: آنچه را که تو دوست دارى همه کس دوست ندارد و نظریه هر کس مثل نظریه تو نیست. من این عملى را که انجام دادم به منظور بقاء شما انجام دادم. ابن عباس از عبدالرحمن بن عبید روایت می کند که گفت: هنگامى که امام حسن(علیه السلام) با معاویه صلح کرد شیعیان یک دیگر را ملاقات مىکردند و بر ترک قتال اظهار تأسف و حسرت مىنمودند.
اگر از جهت منطقی زمان امام حسن(علیه السلام) را بررسی کنیم که آیا در آن موقعیت جنگ به مصلحت شیعیان بود یا صلح؟ امام حسن(علیه السلام) ابتدا قصد صلح نداشت اما وقتی بی وفایی یاران را دید مجبور شدند صلح کنند. ولی همین صلح نیز در واقع نوعی افشاگری علیه معاویه بود
دو سال بعد از آن روزى که آن بزرگوار با معاویه صلح کرده بود شیعیان نزد آن حضرت رفتند و سلیمان بن صرد خزاعى به آن بزرگوار گفت: تعجب ما راجع به این بیعتى که تو با معاویه کردى برطرف نمىشود، و حال آنکه تعداد چهل هزار جنگجو از اهل کوفه در اختیار تو بودند که عموم آنان جایزه می گرفتند و بر در خانههاى خود بودند و به همان تعداد از فرزندان و پیروان ایشان با آنان بودند، غیر از اینهایى که گفته شد شیعیانى هم در بصره و حجاز داشتى؟!… اکنون اگر مایل باشى، می توانى جنگ را از راه خدعه اعاده نمایى. به من اجازه ده که در کوفه بیایى، تا من عامل معاویه را از کوفه اخراج و خلع او را اظهار نمایم و تو و او مساوى خواهید بود، خدا خائنین را دوست ندارد. آنگاه مابقى شیعیان نیز مثل سلیمان سخنانى گفتند.
امام حسن علیه السّلام در جواب آنان فرمود: شما شیعیان و دوستان ما مىباشید اگر من براى امر دنیا فعالیت می نمودم و براى سلطنت آن جد و جهد می کردم و دچار زحمت می شدم معاویه از من بدتر و فعالتر و از لحاظ دادستانى سختتر و از نظر تصمیم گرفتن زرنگتر نبود. ولى رأى من غیر از رأى شما می باشد منظور از این عملى که انجام دادم غیر از نجات خونها نبود، پس شما هم به قضا و قدر خدا راضى و در مقابل امر او تسلیم شوید. در خانههاى خود باشید و سکوت اختیار نمائید... .» (2)
به دو گونه می توان به سؤال فوق جواب داد
یکی تعبدی که بر می گردد به همان سخن آقا رسول الله که امام حسن(علیه السلام)، امام است و چون امام است هر چه عمل کند جنگ باشد یا صلح همان درست است و بالاتر از آن کلام خداوند در قرآن که می فرماید:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی الأمر [اوصیاى پیامبر] را.(3)
که دستور به فرمانبرداری از صاحبان امر که همان امامان هستند را داده است. بنابراین هر دستور و تصمیمی که امام معصوم بگیرد بر همگان واجب شرعی است تن دهند و چون و چرا نکنند. و دیگر این که یکی از ادله فقهی شیعیان عمل معصوم است. علما می گویند عمل معصوم حجت است برای مؤمنین. دیگر اینکه آنان بخاطر ایمان کاملی که دارند هر عملی که انجام می دهند بهترین عمل است و تنها برای رضای خداست. نه اینکه العیاذبالله از روی هوا و هوس و خودخواهی باشد بلکه رضای خدا و مصلحت عموم را در نظر می گیرند هر چند به ضرر شخصیشان تمام شود. همان گونه که در مورد امام مظلوم امام حسن مجتبی(علیه السلام) شاهدیم.
امام حسین علیه السلام که قیام کردند هدف از قیامشان را الهی خواندند و برای اینکه عده ای که گول تبلیغات دشمنان اهل بیت را خورده بودند متوجه باشند فرمودند انی لم اخرج بطرا و لا مفسدا و لا ظالما(4)؛ من برای هوا و هوس و خودخواهی قیام نکردم. پس همان طور که قیام امام حسین(علیه السلام) برای خدا بود صلح امام حسن (علیه السلام) نیز برای خدا بود. و دیگر اگر از جهت منطقی زمان امام حسن(علیه السلام) را بررسی کنیم که آیا در آن موقعیت جنگ به مصلحت شیعیان بود یا صلح؟ امام حسن(علیه السلام) ابتدا قصد صلح نداشت اما وقتی بی وفایی یاران را دید مجبور شدند صلح کنند. ولی همین صلح نیز در واقع نوعی افشاگری علیه معاویه بود.
برای روشن شدن این مطلب به کلامی از استاد شهید مطهری اشاره می شود: «صلح امام حسن(علیه السلام) زمینه را برای قیام امام حسین(علیه السلام) فراهم کرد. لازم بود که امام حسن(علیه السلام) یک مدتی کناره گیری کند تا ماهیت اموی ها که بر مردم مخفی و مستور بود آشکار شود تا قیامی که بناست بعد انجام گیرد از نظر تاریخ قیام موجهی باشد.»(5)
بنابراین صلح امام حسن(علیه السلام) هویت واقعی معاویه و دار و دسته اش را کاملا برملا کرد. زیرا وی به هیچ یک از مواد قرارداد پاییبند نماند و همه را زیر پا گذاشت. و اینگونه امام مجتبی(علیه السلام) معاویه سیاست باز را رسوا کرد. پس عمل حضرت کاملا منطقی بود و بهترین روش برای مبارزه با ظالمان زمان. [ 1389/11/13 ] [ 14:42 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] پیغمبر اکرم در عصر جاهلیت
سوابق قبل از رسالت پیغمبر اکرم چه بوده است ؟ در میان همه پیغمبران جهان , پیغمبر اکرم یگانه پیغمبرى استکه تاریخ کاملا مشخصى دارد ... الف-در همه آن اهل سال قبل از بعثت , در آن محیط که فقط و فقط محیط بت پرستى بود , او هرگز بتى را سجده نکرد . البته عده قلیلى بوده اند معروف به ( حنفا( که آنها هم از سجده کردن بتها احتراز داشته اند ولى نه اینکه از اول تا آخر عمرشان , بلکه بعدا این فکر برایشان پیدا شد که این کار , کار غلطى است و از سجده کردن بتها اعراض کردند و بعضى از آنها مسیحى شدند . اما پیغمبر اکرم در همه عمرش , از اول کودکى تا آخر , هرگز اعتنائى به بت و سجده بت نکرد . این , یکى از مشخصات ایشان است.
ب -پیش از بعثت براى خدیجه که بعد به همسرى اش در آمد , یک سفر تجارتى به شام انجام داد در آن سفر بیش از پیش لیاقت و استعداد و امانتو درستکارى اش روشن شد او در میان مردم آنچنان به درستى شهره شده بود که لقب ( محمد امین( یافته بود امانتها را به او مى سپردند . پس از که با او پیدا کردند , باز هم امانتهاى خود را به او مى سپردند , از همین بعثت نیز قریش با همه دشمنى اى رو پس از هجرت به مدینه , على ( علیه السلام ) را چند روزى بعد از خود باقى گذاشت که امانتها را به صاحبان اصلى برساند .
در بسیارى از کارها به عقل او اتکا مى کردند . عقل و صداقت و امانت از صفاتى بود که پیغمبر اکرم سختبه آنها مشهور بود به طورى که در زمان رسالت وقتى که فرمود آیا شما تاکنون از من سخن خلافى شنیده اید , همه گفتند : ابدا , ما تو را به صدق و امانت مى شناسیم .
یکى از جریانهایى که نشان دهنده عقل و فطانت ایشان است , این است که وقتى خانه خدا را خراب کردند ( دیوارهاى آن را برداشتند ) تا دو مرتبه بسازند , حجر الاسود را نیز برداشتند . هنگامى که مى خواستند دو مرتبه آنرا نصب کنند , این قبیله مى گفت من باید نصب کنم , آن قبیله مى گفتمن باید نصب کنم , و عنقریب بود که زد و خورد شدیدى روى دهد . پیغمبر اکرم آمد قضیه را به شکل خیلى ساده اى حل کرد . قضیه , معروف است , دیگر نمى خواهم وقت شما را بگیرم .
مسئله دیگرى که باز در دوران قبل از رسالت ایشان هست , مسئله احساس تأییدات الهى است . پیغمبر اکرم بعدها در دوره رسالت , از کودکى خودش فرمود . از جمله فرمود من در کارهاى اینها شرکت نمى کردم . . . گاهى هم احساس مى کردم که گویى یک نیروى غیبى مرا تأیید مى کند . مى گوید من هفت سالم بیشتر نبود , عبدالله بن جدعان که یکى از اشراف مکه بود , عمارتى مى ساخت . بچه هاى مکه به عنوان کار ذوقى و کمکدادن به او مى رفتند از نقطه اى به نقطه دیگر سنگ حمل مى کردند . من هم مى رفتم همین کار را مى کردم . آنها سنگها را در دامنشان مى ریختند , دامنشان را بالا مى زدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت مى شد . من یک دفعه تا رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم , مثل اینکه احساس کردم که دستى آمد و زد دامن را از دستم انداخت, حس کردم که من نباید این کار را بکنم , با اینکه کودکى هفت ساله بودم .
از جمله قضایاى قبل از رسالت ایشان , به اصطلاح متکلمین ( ارهاصات( است که همین داستان ملک هم جزء ارهاصات به شمار مىآید . رؤیاهاى فوق العاده عجیبى بوده که پیغمبر اکرم مخصوصا در ایام نزدیک به رسالتش مى دیده است . مى گوید من خوابهایى مى دیدم که : یأتى مثل فلق الصبح مثل فجر , مثل صبح صادق , صادق و مطابق بود , اینچنین خوابهاى روشن مى دیدم . چون بعضى از رؤیاها از همان نوع وحى و الهام است, نه هر رؤیایى , نه رؤیایى که از معده انسان بر مى خیزد , نه رؤیایى که محصول عقده ها , خیالات و توهمات پیشین است . جزء اولین مراحلى که پیغمبر اکرم براى الهام و وحى الهى در دوران قبل از رسالت طى مى کرد , دیدن رؤیاهایى بود که به تعبیر خودشان مانند صبح صادق ظهور مى کرد , چون گاهى خود خواب براى انسان روشن نیست , پراکنده است, و گاهى خوابروشن است ولى تعبیرش صادق نیست , اما گاه خواب در نهایت روشنى است , هیچ ابهام و تاریکى و به اصطلاح آشفتگى ندارد , و بعد هم تعبیرش در نهایت وضوح و روشنایى است.
از سوابق دیگر قبل از رسالت رسول اکرم یعنى در فاصله ولادت تا بعثت , این است که - عرض کردیم - تا سن بیستو پنج سالگى دو بار به خارج عربستان مسافرت کرد .
پیغمبر فقیر بود , از خودش نداشت یعنى به اصطلاح یک سرمایه دار نبود . هم یتیم بود , هم فقیر و هم تنها . یتیم بود , خوب معلوم است , بلکه به قول ( نصا ب(لطیم هم بود یعنى پدر و مادر هر دو از سرش رفته بودند . فقیر بود , براى اینکه یکشخص سرمایه دارى نبود , خودش شخصا کار مى کرد و زندگى مى نمود , و تنها بود . وقتى انسان روحى پیدا مى کند و به مرحله اى از فکر و افق فکرى و احساسات روحى و معنویات مى رسد که خواه ناخواه دیگر با مردم زمانش تجانس ندارد , تنها مى ماند . تنهایى روحى از تنهایى جسمى صد درجه بدتر است . اگر چه این مثال خیلى رسا نیست , ولى مطلب را روشن مى کند : شما یک عالم بسیار عالم و بسیار با ایمانى را در میان مردمى جاهل و بى ایمان قرار بدهید . ولو آن افراد , پدر و مادر و برادران و اقوام نزدیکش باشند , او تنهاست. یعنى پیوند جسمانى نمى تواند او را با اینها پیوند بدهد . او از نظر روحى در یک افق زندگى مى کند و اینها در افق دیگرى . گفت : ( چندان که نادان را از دانا وحشت است , دانا را صد چندان از نادان نفرت است( .پیغمبر اکرم در میان قوم خودش تنها بود , همفکر نداشت . بعد از سى سالگى در حالى که خودش با خدیجه زندگى و عائله تشکیل داده است , کودکى را در دو سالگى از پدرش مى گیرد و مىآورد در خانه خودش . کودک , على بن ابى طالب است . تا وقتى که مبعوث مى شود به رسالت و تنهائیش با مصاحبت وحى الهى تقریبا از بین مى رود , یعنى تا حدود دوازده سالگى این کودک , مصاحب و همراهش فقط این کودک است . یعنى در میان همه مردم مکه کسى که لیاقت همفکرى و همروحى و هم افقى او را داشته باشد , غیر از این کودک نیست . خود على ( ع ) نقل مى کند که من بچه بودم , پیغمبر وقتى به صحرا مى رفت , مرا روى دوش خود سوار مى کرد و مى برد . [ 1389/11/13 ] [ 14:35 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] تاریخچه زندگی رسول اکرم (ص)
مسافرتها
رسول اکرم , به خارج عربستان فقط دو مسافرت کرده است که هر دو قبل از دوره رسالت و به سوریه بوده است. یکسفر در دوازده سالگى همراه عمویش ابوطالب , و سفر دیگر در بیست و پنج سالگى به عنوان عامل تجارت براى زنى بیوه به نام خدیجه که از خودش پانزده سال بزرگتر بود و بعدها با او ازدواج کرد . البته به بعد از رسالت , در داخل عربستان مسافرتهایى کرده اند . مثلا به طائفرفته اند , به خیبر که شصتفرسخ تا مکه فاصله دارد و در شمال مکه است رفته اند , به تبوک که تقریبا مرز سوریه استو صد فرسخ تا مدینه فاصله دارد رفته اند , ولى در ایام رسالت از جزیرة العرب هیچ خارج نشده اند . [ 1389/11/13 ] [ 14:30 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] [ 1389/11/13 ] [ 14:23 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] در زندگی روز مره باید یک نکته ی بسیار ساده را بدانیم و به آن عمل کنیم تا هیچ گاه دچار خسران و زیان نگردیم و آن این که؛ به تمام کارهایمان رنگ و جهت خدایی دهیم و هیچ کاری را به قصد به دست آوردن جلب نظرکسی جز خدا ، انجام ندهیم .
تمام کارها با رنگ الهی!
«قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ ؛ (حضرت شعیب به موسى) گفت : «من مىخواهم یکى از این دو دخترم را به همسرى تو درآورم به این شرط که هشت سال براى من کار کنى و اگر آن را تا ده سال افزایش دهى ، محبّتى از ناحیه توست من نمىخواهم کار سنگینى بر دوش تو بگذارم و ان شاء اللَّه مرا از صالحان خواهى یافت .» (قصص 27)
نکتههای آیه:
ما مىتوانیم تمام کارهاى خود را رنگ الهى دهیم ، چنان که قرآن مىفرماید : « صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» (بقره، 138) مثلًا هر گاه صورت خود را مىشوییم ، قصد وضو نماییم ، هر گاه مىنشینیم مثل پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) رو به قبله نشینیم ، به جاى مدرک و مقام ، براى رضاى خداوند درس بخوانیم ، لباسى که براى همسر مىخریم ، به مناسبت اعیاد مذهبى همچون عید غدیر یا تولّد حضرت زهرا (علیها السلام) باشد ، هدیهاى که براى فرزند خود مىخریم به مناسبت کسب یک کمال معنوى باشد .
پیامهایی از آیه:
1 ـ اگر کارى بر اساس جوانمردى و ضعیف نوازى انجام شود ، علاوه بر اجر معنوى ، پاداش دنیوى نیز به دنبال دارد : « قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ » (حضرت موسى که تا ساعاتى پیش حتّى بر جان خود ایمن نبود ، اینک علاوه بر امنیّت جانى، صاحب زن و زندگى و کار مىشود .)
2 ـ سنّتهاى خوب ازدواج (همچون حضور در منزل دختر و گفتگو با حضور پدرش) را از انبیا بیاموزیم : « إِنَّ أَبِی یَدْعُوکَ ... إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ »
3 ـ شناخت داماد پیش از اقدام به ازدواج ، امرى ضرورى است : « فَلَمَّا ... قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ ... قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ» (موسى سرگذشت خود را صادقانه به شعیب گفت و او به موسى اطمینان پیدا کرد، آن گاه پیشنهاد دامادى او را براى دخترش مطرح نمود .)
4ـ اگر از امین بودن ، توانایى و علاقمندى به کار جوان مطمئن شدیم، « الْقَوِیُّ الْأَمِینُ » نداشتن امکانات و مسکن را مانع ازدواج قرار ندهیم : « أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ »
5 ـ پیشنهاد ازدواج از جانب پدر دختر مانعى ندارد : « إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ »
6 ـ رعایت نوبت میان دختران ، و ازدواج دختر بزرگتر قبل از کوچکتر، همهجا ضرورى نیست :« إِحْدَى ابْنَتَیَّ » (حضرت شعیب به موسى گفت: مىخواهم یکى از این دو دخترم را به ازدواج تو درآورم و شرط نکرد که دخترِ اوّل باشد یا دوّم .)
7ـ پدر نباید در امر ازدواج میان دختران ، تفاوت بگذارد : « إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ »
8ـ دختر و پسر مىتوانند در هنگام خواستگارى در برابر یکدیگر قرار بگیرند : « هاتَیْنِ »
9ـ غریزهى جنسى را جدّى بگیریم . حتّى در خانه نبوّت ، براى سلامت محیط خانه و کار ، ابتدا به امر ازدواج اقدام و سپس به استخدام توجّه مىشود : « أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ ... عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی »
شناخت داماد پیش از اقدام به ازدواج ، امرى ضرورى است : « فَلَمَّا ... قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ ... قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ» (موسى سرگذشت خود را صادقانه به شعیب گفت و او به موسى اطمینان پیدا کرد، آن گاه پیشنهاد دامادى او را براى دخترش مطرح نمود .)
10ـ ازدواج ، با مهریه همراه است : « عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی »
11ـ لازم نیست مهریه مال و ثروت باشد . حضرت شعیب به موسى گفت: دخترم را به ازدواج تو درمىآورم به شرط آن که هشت سال براى من کار کنى : « عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ » (البتّه در شریعت اسلام مىبایست به فتاواى مراجع تقلید مراجعه کنیم.)
12ـ زمانبندى قراردادها را بر اساس زمان عبادات و امور معنوى قرار دهیم : « ثَمانِیَ حِجَجٍ » (به جاى هشت سال ، فرمود : هشت حج)
13ـ یکى از راههاى ترویج معروف ، بزرگداشت اوقات معنوى و « ایّام اللَّه » است : « ثَمانِیَ حِجَجٍ »
14ـ مقام نبوّت ، مانع از صحبت پیرامون مقدار مهریه و مال الاجاره نیست : « ثَمانِیَ حِجَجٍ »
15ـ مراسم حج ، در ادیان گذشته نیز سابقه داشته است :« حِجَجٍ »
16ـ هنگام صحبت براى مهریه ، پدر عروس ، حدّ اقل مورد قبول را انتخاب کند و پذیرش بیشتر را به اختیار داماد بگذارد : « فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ » حضرت شعیب به موسى گفت : اگر هشت سال را به ده سال برسانى اختیار با شماست .
17 ـ در میزان مهریه ، داماد را در تنگنا قرار ندهید : « فَمِنْ عِنْدِکَ »
18 ـ پدر عروس در امر ازدواج سختگیرى نکند و در پرداخت مهریه ، توان داماد را در نظر بگیرد : « ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ »
19 ـ کسانى که به کارگران و زیردستان خود سختگیرى مىکنند ، انسانهایى ناصالح هستند : «سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ »
20 ـ داماد باید از ناحیه بستگان جدید ، آرامش خاطر داشته باشد : « سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ »
21ـ بدون استمداد از خدا و گفتن انشاء اللَّه ، براى آینده وعدهاى ندهیم : « إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ »
22 ـ اعتمادِ متقابلِ داماد و خانواده عروس لازم است : « سَتَجِدُنِی ... مِنَ الصَّالِحِینَ »
اهمّیت ازدواج در اسلام
در روایات مىخوانیم : ازدواج سبب حفظ نیمى از دین است . دو رکعت نماز کسى که همسر دارد از هفتاد رکعت نماز افراد غیر متأهّل بهتر است . خواب افراد متأهّل از روزهى بیداران غیر متأهّل بهتر است . (میزان الحکمه)
آرى بر خلاف کسانى که ازدواج را عامل فقر مىپندارند ، رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله )فرمودند : ازدواج روزى را بیشتر مىکند .
همچنین فرمودند: کسى که از ترس تنگدستى ازدواج را ترک کند ، از ما نیست و به خدا سوء ظن برده است . (میزان الحکمه)
در روایات مىخوانیم : کسى که براى ازدواجِ برادران دینى خود اقدامى کند ، در روز قیامت مورد لطف خاص خداوند قرار مىگیرد. (کافى، ج 5، ص 331)
قرآن نسبت به تشکیل خانواده و اقدام براى ازدواج ، دستور اکید داده (نور، 32) و سفارش کرده که از فقر نترسید ، اگر تنگ دست باشید ، خداوند از فضل و کرم خود ، شما را بىنیاز خواهد کرد . (نور، 32)
ازدواج وسیلهى آرامش است . (روم، 21) در ازدواج فامیلها به هم نزدیک شده و دلها مهربان مىشود و زمینهى تربیت نسل پاک و روحیه تعاون فراهم مىشود . (میزان الحکمه)
در روایات مىخوانیم: براى ازدواج عجله کنید و دخترى که وقت ازدواج او فرا رسیده ، مثل میوهاى رسیده است که اگر از درخت جدا نشود فاسد مىشود . (میزان الحکمه)
ازدواج سبب حفظ نیمى از دین است . دو رکعت نماز کسى که همسر دارد از هفتاد رکعت نماز افراد غیر متأهّل بهتر است . خواب افراد متأهّل از روزهى بیداران غیر متأهّل بهتر است
انتخاب همسر
معیار انتخاب همسر در نزد مردم معمولاً چند چیز است : ثروت ، زیبایى ، حَسب و نَسب.
ولى در حدیث مىخوانیم : « علیک بذات الدین » تو در انتخاب همسر، محور را عقیده و تفکّر و بینش او قرار ده . (کنز العمال، ح 46602)
در حدیث دیگر مىخوانیم : چه بسا زیبایى که سبب هلاکت و ثروت که سبب طغیان باشد . (میزان الحکمه)
رسول خدا (صلى اللَّه علیه و آله) فرمود : هر گاه کسى به خواستگارى دختر شما آمد که دین و امانتدارى او را پسندیدید ، جواب ردّ ندهید و گرنه به فتنه و فساد بزرگى مبتلا مىشوید .(بحار، ج 103، ص 372)
امام حسن (علیه السلام) به کسى که براى ازدواج دخترش مشورت مىکرد فرمود : دامادِ با تقوا انتخاب کن که اگر دخترت را دوست داشته باشد گرامیش مىدارد و اگر دوستش نداشته باشد ، به خاطر تقوایى که دارد به او ظلم نمىکند . (مکارم الاخلاق، ج 1، ص 446)
در روایات مىخوانیم : به افرادى که اهل مشروبات الکلى هستند و افراد بد اخلاق و کسانى که خط فکرى سالمى ندارند و آنان که در خانوادهاى فاسد رشد کردهاند ، دختر ندهید . (میزان الحکمه) [ 1389/11/9 ] [ 15:17 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] تصویری که جنابعالی از وضع فعلی نظام در این نامه ارایه کردید این است که دو قوه از قوای سه گانه همراه با مجمع تشخیص مصلحت، که رئیس و اعضای آن با نصب مستقیم رهبری نظام تعیین میشوند و زیر نظر معظم له کار میکنند ، به شکل غیر قانونی و با تبانی علیه قوه مجریه فعالند ، آیا این تصویر واقعی است؟ وجود این توهم زیانبار است چه رسد به ایراد اتهام در نامه سرگشاده.
سیدمحمدحسن ابوترابی محمدرضا باهنر احمد توکلی و محمد دهقانی،در نامه ای انتقادی به رئیس جمهور به بخشی از نامه هفته گذشته رئیس جمهور پاسخ دادند.
به گزارش مهر متن کامل این نامه بدین شرح است:
برادر ارجمند جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد
رئیس جمهور محترم
با سلام و احترام؛
در کمال ناباوری نامه سرگشاده جنابعالی خطاب به نمایندگان محترم مردم در مجلس شورای اسلامی در خصوص تخلفات گسترده اکثریت نمایندگان مجلس، رؤسای قوای مقننه، قضائیه و مجمع تشخیص مصلحت نظام، و اکثریت اعضای مجمع در جریان تصویب قانون برنامه پنجم توسعه را مطالعه کردیم.
در شرایط خطیر امروز حفظ وحدت و انسجام قوا و پرهیز از هر سخن و اقدامی که زمینه نگرانی ملت عزیز و سوء استفاده دشمنان را فراهم آورد یک ضرورت انکار ناپذیر است. در این وضعیت، انتظار نمیرفت ارکان کلیدی نظام و رؤسای محترم قوای مقننه، قضائیه و مجمع تشخیص که زیر نظر رهبر معظم و فرزانه، ناخدای خدا محور و هوشمند انقلاب اسلامی قرار دارند و تصمیمات و اقدامات آنان به خوبی رصد میگردد به توطئه آفرینی علیه دولت محترم و سوء استفاده از قدرت متهم گردند.
از این منظر و با الهام از رهنمودهای همیشه راهگشای رهبری و دستورات اکید ایشان، به ویژه به رؤسای محترم قوا، خویشتن و جنابعالی و همه همکاران ارجمند را در قوه مقننه ، قوه قضائیه ، و نهادها و دستگاه های اجرایی کشور، به همدلی و همراهی و پرهیز از هر سخن، رفتار و تصمیم اختلاف برانگیز و تنش آفرین، جهت بهبود امور دنیا و آخرت ولی نعمتانمان که مردم اند، فرا میخوانیم.
ادب اقتضاء نمود نامه جنابعالی را بی پاسخ نگذاریم ولی چون کشاندن مسائل بین قوا را به میان جامعه به صلاح کشور نمیدانیم، با پرهیز از واژهها و کلمات جدال برانگیز، به حداقل بسنده میکنیم. با توجه به حضور مستمرمان در جلساتی که در دفتر حضرت آیت الله جنتی به درخواست شماره 192956 مورخ 30/9/88 جنابعالی از مقام معظم رهبری تشکیل گردید و با عنایت به اطلاع و حضور در روند تقدیم لایحه برنامه پنجم توسعه کشور و بررسی آن در مجلس شورای اسلامی و نهایتاً مجمع تشخیص مصلحت نظام، نکاتی را معروض میداریم:
1- روح حاکم بر نامه جنابعالی به نمایندگان محترم، صرف نظر از اتهاماتی که در آن مطرح شده است، مفاد نامه شماره 192956 مورخ 30/9/1388 آن برادر محترم به رهبر معظم را تداعی مینماید. همانگونه که استحضار دارید در پی درخواست شما، مقام معظم رهبری طی ابلاغیه شماره 4765-1 /م مورخ 18/1/ 1389، شورای محترم نگهبان را مامور رسیدگی به موضوع با حضور صاحب نظرانی از مجلس، دولت، و دانشگاه فرمودند. با دعوت و مدیریت شایسته حضرت آیت ا... جنتی تمام موضوعات مورد نظر جنابعالی ( که بعضاً در این نامه سرگشاده بدانها اشاره شده است) با حضور اینجانبان از مجلس شورای اسلامی، سه نفر از معاونان محترم آنجناب، سه نفر از دانشگاهیان، سه نفر از اعضای محترم شورای نگهبان و سه کارشناس از دفتر مقام معظم رهبری، طی هجده جلسه طولانی در تابستان و پاییز امسال، مورد بحث و بررسی دقیق قرار گرفت و نهایتاً حضرت آیت ا... جنتی گزارش کامل جلسات را همراه با نظرات مکتوب دولت و اینجانبان طی نامه شماره 40517/30/89 مورخ 20/8/1389 تقدیم مقام رهبری نمودند. همانگونه که جنابعالی به درستی در نامه خود مرقوم داشتهاید، "بر اساس اصل 110 قانون اساسی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه از اختیارات رهبری است" بنابراین انتظار میرفت (به ویژه از آنجناب که بارها در نامه خود بر ضرورت تبعیت از رهبری تاکید فرمودهاید)، بعد از سیر مراحل مذکور اقدام به نگارش این نامه سرگشاده اختلاف برانگیز نمیفرمودید که نه وجه قانونی دارد و نه وجه مصلحتی.
2-در نامه خویش اشاراتی داشتید که مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام بر خلاف رهنمودهای رهبری معظم تصمیم گرفتهاند. با توجه به حضور در روند این تصمیم سازی شهادت میدهیم که این تصور مقرون به صواب نیست و نوعی اتهام تلقی میگردد . رهنمودهای رهبری در ارتباط با برنامه پنجم توسعه توسط اینجانبان ( ابوترابی، باهنر و توکلی ) و ریاست محترم مجلس شورای اسلامی به طور دقیق به عرض همکاران ارجمند در کمیسیون تلفیق رسید و نمایندگان محترم در راستای همکاری و تعامل با دولت محترم مصوبات کمیسیون تلفیق را در چارچوب آئین نامه داخلی بازنگری کردند و در عموم قریب به اتفاق مواد برنامه نظر دولت مورد توجه قرار گرفت .
در موارد بروز اختلاف که ضرورت یک جامعه پویا است، با استفاده از راهکارهای قانونی و جایگاه فاخر رهبری به عنوان تنظیم کننده روابط قوای سه گانه بدون انتقال تنش به جامعه به حل آن همت گماریم؛ و اگر تنویر افکار عمومی هم مقصود باشد ، نحوه کار را چنان انتخاب کنیم که اختلاف بین نظرها را نشان دهد، نه تنازع بین افراد را.
3- علاوه بر آنچه اشاره گردید، در مورد صندوق توسعه ملی و بانک مرکزی، جنابعالی نظرتان را خدمت مقام معظم رهبری منعکس نمودید و در این راستا به منظور رفع دغدغه رئیس جمهور محترم، مقام معظم رهبری با دستور مورخ 26/11/89 به مجمع تشخیص مصلحت نظام کار رسیدگی و تصویب لایحه برنامه پنجم توسعه را جزء در مورد بانک مرکزی ختم فرمودند و طبق بند 8 اصل 110 حل موضوع بانک مرکزی را نیز به عنوان معضل به مجمع تشحیص مصلحت نظام واگذاردند. نظر به شخصیت حقیقی و حقوقی شما و با عنایت به اینکه آنجناب بارها در نامه سرگشاده خویش بر ضرورت التزام به قانون اساسی و رهنمودهای رهبری معظم تاکید نمودهاید، به نظر میرسد با سیر مذکور، دیگر جایی برای نگارش این نامه که ، زمینه نگرانی مردم شریف را فراهم آورد وجود نداشت.
?. جنابعالی در نامه مورد بحث ، پرسیدهاید:
آیا مجلس میتواند اعلان جنگ کند؟
آیا مجلس میتواند دست به تفسیر قانون اساسی بزند؟
آیا مجلس حق دارد حکم محکمهای از قوه قضائیه را تغییر دهد؟
و چون پاسخ این پرسشها به وضوح منفی است، نتیجه گرفتهاید که پس مجلس نمیتواند برای بانک مرکزی تعیین تکلیف کند، در حالیکه مواردی شبیه آنچه پرسیده شده است، به صراحت قانون اساسی از اختیارات مراجع دیگر، غیر از مجلس است و تخصصاً از حدود صلاحیت مجلس خارج است، ولی طبق اصل 44 قانون اساسی "تفصیل ضوابط و قلمرو و شرایط" کار بانک مرکزی را مجلس تعیین میکند. همینطور است صندوق توسعه ملی که بر اساس اصل 45 تعیین تکلیفش با مجلس است.
5. مجمع تشخیص مصلحت نظام که طبق اصولی مانند اصل 112 و اصل 110 برای رفع اختلافات بین مجلس و شورای نگهبان و دادن مشاوره به رهبری برای حل معضلات کشور که از طرق عادی حل شدنی نیست، تشکیل شده است، تاکنون بارها مصلحت را در قبول نظر دولت تشخیص داده و بر این اساس عمل کرده است؛ مانند تامین منابع خارجی و موافقتنامه با دول خارجی که مجلس درخواست دولت را تصویب کرده ولی شورای نگهبان اشکال شرعی و قانون اساسی بر آنها داشته و مجمع، مصلحت نظام را در قبول نظر دولت و مجلس تشخیص داده است. در این ارتباط ذکر این نکته نیز ضروری است که اینکه جنابعالی فرمودهاید مجمع نمیتواند با مصلحت سنجی، اختیار قوهای را به نفع قوه دیگر کم کند نیز مصداق نقیض کم ندارد؛ از جمله اعمال تعزیرات حکومتی که همگی قبول دارند که از اختیارات قوه قضائیه است، ولی به درخواست دولت، با تصویب همین مجمع به قوه مجریه سپرده شده است. اصولاً مجمع تشخیص به دستور حضرت امام رضوان ا.... علیه به این دلیل تشکیل شده است که برای حفظ مصالح نظام، که آن را مهمتر از رعایت یک حکم شرعی یا اصلی از اصول قانون اساسی تشخیص میدهد، تصمیم بگیرد.
6- تصویری که جنابعالی از وضع فعلی نظام در این نامه ارایه کردید این است که دو قوه از قوای سه گانه همراه با مجمع تشخیص مصلحت، که رئیس و اعضای آن با نصب مستقیم رهبری نظام تعیین میشوند و زیر نظر معظم له کار میکنند، به شکل غیر قانونی و با تبانی علیه قوه مجریه فعالند، آیا این تصویر واقعی است؟ وجود این توهم زیانبار است چه رسد به ایراد اتهام در نامه سرگشاده.
7- با استناد به اصول متعدد قانون اساسی برای اکثر مباحث حقوقی مطروحه درنامه سرگشاده جنابعالی پاسخ مناسب وجود دارد و نسبتها و اتهامات وارده نیز به روشنگری نیاز دارد، لیکن به دلیل شرایط خطیر کشور و دنیای اسلام در رویارویی با نظام سلطه، دفاع از حقوق مشروع هستهای و اجرای قانون مهم و تعیین کننده هدفمندسازی یارانهها، در شرایطی که جنابعالی بار سنگین اداره کشور را بر دوش دارید، رسالت عقلی، دینی، و ملی خود میدانیم که در راستای گره گشایی از کار مردم، کشور و انقلاب شما را یاری نمائیم؛ در موارد بروز اختلاف که ضرورت یک جامعه پویا است، با استفاده از راهکارهای قانونی و جایگاه فاخر رهبری به عنوان تنظیم کننده روابط قوای سه گانه بدون انتقال تنش به جامعه به حل آن همت گماریم؛ و اگر تنویر افکار عمومی هم مقصود باشد ، نحوه کار را چنان انتخاب کنیم که اختلاف بین نظرها را نشان دهد، نه تنازع بین افراد را.
از این منظر و با الهام از رهنمودهای همیشه راهگشای رهبری و دستورات اکید ایشان، به ویژه به رؤسای محترم قوا، خویشتن و جنابعالی و همه همکاران ارجمند را در قوه مقننه، قوه قضائیه و نهادها و دستگاه های اجرایی کشور، به همدلی و همراهی و پرهیز از هر سخن، رفتار و تصمیم اختلاف برانگیز و تنش آفرین، جهت بهبود امور دنیا و آخرت ولی نعمتانمان که مردم اند، فرا میخوانیم.
منبع:سایت تبیان [ 1389/11/9 ] [ 15:5 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] آنچه 22 نماینده مجلس را واداشت تا به استیضاح وزیر راه دست بزنند سوانح پی در پی هوایی کشور و بویژه سانحه هوایی اخیر در ارومیه بود
نمایندگان مجلس شورای اسلامی سه شنبه در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی استیضاح حمید بهبهانی وزیر راه و ترابری را در دستور کار خواهند داشت؛ اقدامی که در دولت اصولگرای دهم و مجلس اصولگرای هشتم بیسابقه بوده است.
البته پیش از این موضوع استیضاح وزرای آموزش و پرورش و جهاد کشاورزی، نیرو و فرهنگ و ارشاد اسلامی هم در مجلس مطرح بود اما هر بار شاهد بازپسگیری امضا از سوی درخواستکنندگان و یا رها شدن موضوع استیضاح بودیم. اما ظاهرا این بار نمایندگان استیضاحکننده بویژه نمایندگان آذری مجلس مجدانه این موضوع را پیگیری میکنند و حتی به گفته یکی از امضاکنندگان، نمایندگان متعهد شدهاند که برای حفظ شان مجلس تا آخر پای استیضاح باشند.
آنچه 22 نماینده مجلس را واداشت تا به استیضاح وزیر راه دست بزنند مکتوب و در 11 محور عنوان شده اما به نظر میرسد چیزی که انگیزه طراحان استیضاح را برای طرح در مجلس دو چندان کرد، سوانح پی در پی هوایی در کشور و بویژه سانحه هوایی اخیر در ارومیه بود. در این سانحه هوایی که 19 دی ماه به وقوع پیوست بویینگ 727 مسافربری به شماره 277 متعلق به شرکت هواپیمایی ایران ایر که با یک ساعت تاخیر تهران را به مقصد ارومیه ترک کرده بود در ساعت 19:45در دشت نزدیک به "کلیسا کندی" سقوط کرد که این حادثه کشته شدن 78 تن از هموطنان را به دنبال داشت و البته در پی آن شاهد برخی اظهارات غیر مسوولانه در این باره بودیم. ابتدا دلیل این حادثه مه شدید و بدی آب و هوا اعلام شد اما پس از گذشت چند روز یکی از نمایندگان مجلس دلیل حادثه را نقص فنی هواپیما اعلام کرد که با اعلام محتویات جعبه سیاه هواپیما احتمال نقص فنی تقویت شد و با تقویت این احتمال بود که مجلس به استقبال استیضاح وزیر راه رفت.
به موجب آیین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی حمید بهبهانی 10 روز فرصت دارد که در صحن علنی حاضر شود و به سوالات نمایندگان استیضاح کننده پاسخ دهد
البته موارد دیگری مثل وقوع سوانح هوایی پی در پی از جمله در قزوین و ارومیه، اعلام نظرات غیر کارشناسی، استفاده غیر موجه از ناوگان هوایی مستهلک، عدم اجرایی کردن قانون برنامه چهارم در خصوص نوسازی ناوگان هوایی، عدم توجه در استفاده از بودجه سنواتی، دادن قول ها و وعده های فراوان غیر عملیاتی از سوی وزیر، عدم وجود جدیت در اصلاح مسیرهای حادثه خیز کشور، عزل و نصب های پی در پی، کم توجهی به مسیر ریلی کشور، کم توجهی به ایثارگران شاغل در وزارت راه، ناتوانی در حل مشکل پیمانکاران طرف قرارداد در وزارت راه و عدم توجه به ایستگاه های هواشناسی از جمله محورهای طراحان، برای استیضاح وزیر راه و ترابری بوده است.
طرح موضوع استیضاح وزیر راه و ترابری در مجلس در حالی اتفاق میافتد که پیش از این حتی طرح سوال نمایندگان از وزرا نیز از سوی برخی افراد از جمله آیتالله جنتی امام جمعه موقت تهران با انتقاد روبهرو شده بود؛ اظهارنظری که واکنش رییس مجلس را نیز در پی داشت و او را وادار کرد تا حق قانونی نمایندگان برای سوال و استیضاح از وزرا یا رییسجمهور را مورد تاکید قرار دهد.
علی لاریجانی همچنین یادآور شد که ممکن است نمایندگان از راههای دیگر برای اصلاح امور به نتیجه نرسیده باشند و مجبور باشند از این ابزار استفاده کنند که در این صورت کسی نمیتواند مانع کار نمایندگان شود.
اصل 89 قانون اساسی نیز این سخن را تایید میکند. در این اصل آمده است که نمایندگان مجلس شورای اسلامی می توانند در مواردی که لازم می دانند هیات وزیران یا هر یک از وزرا را استیضاح کنند، استیضاح وقتی قابل طرح در مجلس است که با امضای حداقل ده نفر از نمایندگان به مجلس تقدیم شود.
بر این اساس هیات وزیران یا وزیر مورد استیضاح باید ظرف مدت ده روز پس از طرح آن در مجلس حاضر شود و به آن پاسخ گوید و از مجلس رای اعتماد بخواهد. در صورت عدم حضور هیات وزیران یا وزیر برای پاسخ، نمایندگان مزبور درباره استیضاح خود توضیحات لازم را می دهند و در صورتی که مجلس مقتضی بداند اعلام رای عدم اعتماد خواهد کرد. اگر مجلس رای اعتماد نداد هیات وزیران یا وزیر مورد استیضاح عزل می شود. در هر دو صورت وزرای مورد استیضاح نمی توانند در هیات وزیرانی که بلافاصله بعد از آن تشکیل می شود عضویت پیدا کنند.
به موجب آیین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی حمید بهبهانی 10 روز فرصت دارد که در صحن علنی حاضر شود و به سوالات نمایندگان استیضاح کننده پاسخ دهد. اگر او بتواند نمایندگان را قانع کند در جایگاه خود باقی خواهد ماند در غیر این صورت باید جای خود را به شخص دیگری دهد.
با همه این اوصاف باید تا روز سه شنبه آینده منتظر ماند و دید که آیا نهایتا استیضاح وزیر 70 ساله دانشآموخته آمریکا که همانند بسیاری از نزدیکان رییسجمهور سابقه آشناییاش با وی به دانشگاه علم و صنعت برمیگردد در مجلس محقق خواهد شد یا خیر؟
منبع:سایت تبیان [ 1389/11/9 ] [ 15:5 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] | |
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir ] |