آخرين خبر

در کوتاه ترین زمان بروزترین باشید

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ آخرين خبر خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

این دعاء حضرت صاحب الا مرعلیه السلام است که تعلیم فرمود آنرا به شخصى که محبوس بود پس خلاص شد

اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَف اَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِط اَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّج اَّءُ

خدایا بلاء عظیم گشته و درون آشکار شد و پرده از کارها برداشته شد و امید قطع شد

وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ

و زمین تنگ شد و از ریزش رحمت آسمان جلوگیرى شد و تویى یاور و شکوه بسوى تو است

الْمُشْتَکى وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى

و اعتماد و تکیه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدایا درود فرست بر

مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ

محمد و آل محمد آن زمامدارانى که پیرویشان را بر ما واجب کردى و بدین سبب مقام

وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ

و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ایشان به ما گشایشى ده فورى و نزدیک مانند

الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى

چشم بر هم زدن یا نزدیکتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا کفایت کنید

فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ

که شمایید کفایت کننده ام و مرا یارى کنید که شمایید یاور من اى سرور ما اى صاحب

الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى السّاعَةَ

الزمان فریاد، فریاد، فریاد، دریاب مرا دریاب مرا دریاب مرا همین ساعت

السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ

همین ساعت هم اکنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترین مهربانان به حق

مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ

محمد و آل پاکیزه اش

[ 1389/9/27 ] [ 21:55 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

مقدمه
بدون تردید در میان زنان و بانوان اسلامی ، فاطمه زهرا ( ع ) محبوبترین چهره دینی ، علمی ، ادبی ، تقوایی و اخلاقی در میان مسلمانان و دیگر مردم جهان به شمار می رود . شخصیت فاطمه زهرا ( ع ) سیده نساء العالمین ( سرور زنان جهان ) اسوه و الگویی تام و تمام برای تمام زنان عاشق عفت و فضیلت است . در دامن پاک فاطمه زهرا ( ع ) بود که دو امام بزرگوار و دو شخصیت ممتاز عالم بشری ، حضرت امام حسن ( ع ) مظهر حلم و وقار و حضرت امام حسین ( ع ) سرور شهیدان تربیت یافتند ، و نیز زینب کبری ( ع ) حماسه مجسم و مجسمه شجاعت و نمونه یکتا در سخنوری و حق طلبی که پیام حسینی و حماسه عاشورا را در جهان اعلام کرد و نقاب شرک و ریا و پستی و دنیاپرستی را از چهره یزید و یزیدیان به یک سو زد . کیست که نداند که مادر در تربیت فرزندان بویژه دختران ، سهم بسیار زیادی دارد ، و فاطمه زهرا ( ع ) بود که روح آموزش و پرورش اسلامی را در مهد عفت و کانون تقوای خانوادگی به پسران و دختران خود آموخت . پدر و مادر : فاطمه یگانه دختر بازمانده پیغمبر ( ص ) از خدیجه کبری می باشد . چه بگویم درباره پدری که پیغمبر خاتم و حبیب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهی و سیه کاری بود ؟ چه بگویم درباره پدری که قلم را توان وصف کمالات اخلاقی او نیست ؟ و فصیحان و بلیغان جهان در توصیف سجایای او عاجز مانده اند ؟ و اما مادرش خدیجه دختر خویلد از نیکوترین و عفیفترین زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامی نخستین زنی که به پیامبر اکرم ( ص ) ، شوهرش ، ایمان آورد و آن چه از مال دنیا در اختیار داشت - در راه پیشرفت اسلام - کریمانه بذل کرد . درجه وفاداری خدیجه ( ع ) نسبت به پیامبر ( ص ) را در بذل مال و جان و هستی اش ، تاریخ اسلام هرگز فراموش نخواهد کرد . همچنان که پیامبر اکرم نیز تا خدیجه زنده بود زنی دیگر نگرفت و پیوسته از فداکاریهای او یاد می کرد . از عایشه ، زوجه پیامبر ( ص ) ، نقل شده است که گفت : " احترام هیچ یک از زنان به پایه حرمت و عزت خدیجه نمی رسید . رسول الله ( ص ) پیوسته از او به نیکی یاد می کرد و به حدی او را محترم می شمرد که گویا زنی مانند خدیجه نبوده است " . عایشه سپس نقل می کند : روزی به پیغمبر ( ص ) گفتم : او بیوه زنی بیش نبوده است ، پیغمبر سخت برآشفت به طوری که رگ پیشانی اش برآمد . سپس فرمود : به خدا سوگند بهتر از خدیجه کسی برای من نبود . روزی که همه مردم کافر و بت پرست بودند ، او به من ایمان آورد . روزی که همه مرا به جادوگری و دروغگویی نسبت می دادند ، او مرا تصدیق کرد ، روزی که همه از من روی می گردانیدند ، خدیجه تمام اموال خود را در اختیار من گذاشت و آنها را در راه من بی دریغ خرج کرد . خداوند از او دختری به من بخشید که مظهر پاکی و عفت و تقوا بود . عایشه سپس می گوید : به پیغمبر عرض کردم از این سخن نظر بدی نداشتم و از گفته خود پشیمان شدم . باری ، فاطمه زهرا ( ع ) چنین مادری داشت و چنان پدری . گفته اند : خدیجه از پیغمبر ( ص ) هفت فرزند آورد : قاسم که کنیه ابو القاسم برای پیغمبر از همین فرزند پیدا شد . وی قبل از بعثت در دو سالگی درگذشت . عبد الله یا طیب که او هم قبل از بعثت فوت شد . طاهر ، که در آغاز بعثت متولد شد و بعد از بعثت درگذشت . زینب که به ازدواج ابو العاص درآمد . رقیه که ابتدا با عتبه و پس از آن با عثمان بن عفان ازدواج کرد و در سال دوم هجرت درگذشت . ام کلثوم که او نیز به ازدواج عثمان - پس از رقیه - درآمد و در سال چهارم هجرت درگذشت . هفتم فاطمه زهرا ( س ) که به ازدواج حضرت علی ( ع ) درآمد و سلاله پاک امامان بزرگوار ما ثمره این ازدواج پر شوکت و برکت است . ولادت فاطمه زهرا ( ع ) را روز بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت می دانند که در مکه اتفاق افتاد . بنابراین در هنگام هجرت ، سن آن بانوی یگانه نزدیک نه سال بوده است . نامها و لقبهایی که فاطمه ( ع ) دارد ، همه بازگوینده صفات و سجایای ملکوتی اوست ، مانند : صدیقه طاهره ، زکیه ، زهرا ، سیدة النساء العالمین و خیر النساء و بتول ... . کنیه های آن حضرت : ام الحسن ، ام الحسنین ، ام الائمة ... . و شگفت تر از همه " ام ابیها " یعنی " مادر پدرش " می باشد که نشان دهنده علاقه بسیار زیاد فاطمه ( ع ) است به پدر بزرگوارش و این که با همه کمی سن از آغاز کودکی پناهگاه معنوی و تکیه گاه روحی - بعد از خداوند متعال - مانند خدیجه برای پدر بزرگوارش بوده است . لقب ام ابیها را پیغمبر ( ص ) به دختر عزیزش عنایت کرد . چون کلمه " ام " علاوه بر مادر ، به معنی اصل و منشأ هم به کار می رود و مانند " ام الخبائث " که به شراب ( سرچشمه همه زیانها و بدیها ) می گویند و " ام القری " که به مکه معظمه گفته می شد ، بنابراین ام ابیها به معنی منشأ و اصل و مظهر نبوت و ولایت است ، و براستی زهرا ( س ) درخت سایه گستری بود که میوه های شیرین امامت و ولایت را به بار آورد .

دوران زندگی فاطمه زهرا ( ع )
فاطمه زهرا ( س ) وارث صفات بارز مادر بزرگوارش خدیجه بود - در جود و بخشش و بلندی نظر و حسن تربیت وارث مادر و در سجایای ملکوتی وارث پدر و همسری دلسوز و مهربان و فداکار برای شوهرش علی ( ع ) بود . در لوح دلش جز خداپرستی و عبادت خالق متعال و دوستداری پیامبر ( ص ) نقشی نبسته و از ناپاکی دوران جاهلیت و بت پرستی به دور بود . نه سال در خانه پر صفای مادر و در کنار پدر و نه سال دیگر را در کنار شوهر گرانقدرش علی مرتضی ( ع ) دوش به دوش وی در نشر تعلیمات اسلام و خدمات اجتماعی و کار طاقت فرسای خانه ، زندگی کرد . اوقاتش به تربیت فرزند و کار و نظافت خانه و ذکر و عبادت پروردگار می گذشت . فاطمه ( ع ) دختری است که در مکتب تربیتی اسلام پرورش یافته و ایمان و تقوا در ذرات وجودش جایگزین شده بود. فاطمه در کنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربیت شد و علوم و معارف الهی را از سرچشمه نبوت فراگرفت و آنچه را به سالها آموخته ، در خانه شوهر به مرحله عمل گذاشت و همچون مادری سالخورده و کدبانویی آزموده که تمام دوره های زندگی را گذرانده باشد - به اهل خانه و آسایش شوهر و تربیت فرزندان - توجه می کرد و نیز آنچه را در بیرون خانه می گذشت ، مورد توجه قرار می داد و از حق خود و شوهرش دفاع می کرد .

چگونگی ازدواج فاطمه ( ع ) و علی ( ع )
از آغاز معلوم بود و همه می دانستند که جز علی ( ع ) کسی همسر ( کفو ) فاطمه دختر پیامبر عالیقدر اسلام نیست . با وجود این ، بسیاری از یاران و کسانی که خود را به پیغمبر ( ص ) نزدیک احساس می کردند ، به این وصلت چشم داشتند و این آرزو را در دل می پروردند . نوشته اند : پس از این آزمونها عده ای از اصحاب به حضرت علی ( ع ) می گفتند : چرا برای ازدواج با یگانه دختر پیغمبر ( ص ) اقدام نمی کنی ؟ حضرت علی ( ع ) می فرمود : چیزی ندارم که برای این منظور قدم پیش نهم . آنان می گفتند : پیغمبر ( ص ) از تو چیزی نمی خواهد . سرانجام حضرت علی ( ع ) زمینه را برای طرح این درخواست آماده دید . روزی به خانه رسول اکرم ( ص ) رفت . اما شدت حیا مانع ابراز مقصود شد . نوشته اند دو سه بار این عمل تکرار گردید . سومین بار پیغمبر اکرم ( ص ) از علی ( ع ) پرسید : آیا حاجتی داری ؟ علی ( ع ) گفت : آری . پیغمبر فرمود : شاید برای خواستگاری زهرا آمده ای ؟ علی عرض کرد : آری . چون مشیت و امر الهی بر این کار قرار گرفته بود و پیامبر از طریق وحی بر انجام دادن این مهم آگاه شده بود ، می بایست این پیشنهاد را با دخت گرامیش نیز در میان بگذارد و از نظر او آگاه گردد . پیامبر ( ص ) به دخترش فاطمه گفت : تو علی را خوب می شناسی ، علی نزدیکترین افراد به من می باشد . در اسلام ، سابقه فضیلت و خدمت دارد . من از خدا خواستم برای تو بهترین شوهر را برگزیند . خداوند مرا به ازدواج تو با علی امر فرموده است . بگو چه نظر داری ؟ فاطمه ساکت ماند . پیغمبر سکوت او را موجب رضا دانست و مسرور شد و صدای تکبیرش بلند شد . آن گاه پیامبر ( ص ) بشارت این ازدواج را به علی ( ع ) فرمود و مهر فاطمه را 400مثقال نقره قرار داد و در جلسه ای که عده ای از اصحاب بودند ، خطبه عقد را قراءت کرد و این ازدواج فرخنده انجام شد . گفتنی است که علی ( ع ) جز یک شمشیر و یک زره و شتری برای آب کشی چیزی در اختیار نداشت . پیغمبر ( ص ) به علی فرمود : شمشیر را برای جهاد نگه دار ، شترت را هم برای آب کشی و سفر حفظ کن ، اما زره خود را بفروش تا وسایل ازدواج فراهم شود . پیغمبر ( ص ) به سلمان فرمود : این زره را بفروش . سلمان زره را به پانصد درهم فروخت . سپس گوسفندی را کشتند و ولیمه عقد ازدواج دادند . این جشن در ماه رجب سال دوم هجرت انجام شد . تمام وسایلی که به عنوان جهیزیه به خانه فاطمه زهرا ( ع ) دخت گرامی پیامبر ( ص ) آورده شده است ، از 14قلم تجاوز نمی کند : چارقد سرانداز - دو عدد لنگ - یک قطیفه - یک طاقه چادر پشمی - 4 بالش - یک تخته حصیر - قدح چوبی - کوزه گلی - مشک آب - تنگ آبخوری - تختخواب چوبی - یک طشت لباسشویی - یک آفتابه - یک زوج دستاس و مقداری عطر و بخور . این است جهیزیه و تمام اثاث خانه فاطمه زهرا زوجه علی ( ع ) سرور زنان عالم . در شب زفاف - به جای خدیجه که به جهان باقی شتافته بود ، سلمی دختر عمیس مواظبت از فاطمه زهرا را بر عهده داشت - و رسول اکرم ( ص ) خود شخصا با عده ای از مهاجر و انصار و یاران باوفا در مراسم عروسی شرکت فرمود - از بانک تکبیر و تهلیل فضای کوچه های مدینه روحانیتی خاص یافته بود و موج شادی و سرور بر قلبها می نشست . پیامبر گرامی دست دخترش را در دست علی گذاشت و در حق آن زوج سعادتمند دعای خیر کرد و آنها را به خداوند بزرگ سپرد . و بدین سان و با همین سادگی عروسی بهترین مردان و بهترین زنان جهان برگزار شد .
از شادی تا اندوه
در سال یازدهم هجری در آخر ماه صفر رحلت جانگداز پیامبر ( ص ) پیش آمد و چه دردآور بود جدایی این پدر و دختر - پدری چون پیامبر گرامی که همیشه هنگام سفر با آخرین کسی که وداع می کرد و او را می بویید و می بوسید ، دخت گرامیش بود و چون از سفر بازمی گشت ، اولین دیدار را با دخترش داشت . پیوسته از حالش جویا می شد و رازی از رازها را در گوش جانش می گفت و دختری که پیوسته از کودکی در کنار پدر بود و از او پرستاری می کرد ، گاهی با زنان هاشمی به میدان جنگ می شتافت تا حال پدر را جویا شود . چنانکه در جنگ احد که به دروغ آوازه درافتاد که پیامبر ( ص ) در جنگ کشته شده ، به دامنه کوه احد شتافت و سر و صورت خونین پدر را شستشو داد و از خاکستر حصیری که سوخته بود بر جراحات پدر پاشید و از زخمهای آن حضرت مواظبت کرد تا بهبود یافت - دختری که لحظه به لحظه که از کارهای خانه داری و بچه داری فراغت می یافت ، به خدمت پدر می رسید و از دیدارش بهره مند می شد ... آری لحظه جدایی این چنین پدر و دختری فرارسید و چه زود فرارسید . پیامبر ( ص ) در بستر بیماری افتاد و رنگ رخسارش نمایانگر واپسین لحظات عمرش بود . عایشه روایت می کند که پیغمبر ( ص ) در حالت جان دادن و آخرین رمقهای حیات ، دختر عزیزش فاطمه ( ع ) را خواست و نزدیکش نشانید و در گوش او رازی گفت که فاطمه سخت به گریه افتاد . پس از آن سخن دیگری گفت که ناگهان چهره فاطمه شکفته شد . همگان از دیدن این دو منظره متضاد متعجب شدند . راز این رازگویی را از حضرت فاطمه زهرا خواستند ، فرمود : نخست پدرم خبر مرگ خود را به من گفت ، بسیار محزون شدم و عنان شکیبایی از دستم بشد ، گریه کردند ، او نیز متأثر شد ، دیگر بار در گوشم گفت : دخترم ! بدان تو نخستین کسی از خانواده هستی که به زودی به من ملحق خواهی شد . به شنیدن این بشارت خوشحال شدم . پدرم فرمود راضی هستی که " سیده نساء العالمین و سیده نساء هذه الامة " باشی ؟ فاطمه گفت : به آنچه خدا و تو بپسندید راضی ام . باری ، فاطمه سرور زنان عالم و سرور زنان این امت - این نو گل خندان باغ رسالت بر اثر تندبادهای حوادث ، زود پر پر شد و چندی بعد از پدر بزرگوارش به وی پیوست . وه که چه کوته بود عمر آن ملکه اسلام . آری ، مرگ پدری مهربان و دگرگونیهایی که پس از رسول خدا ( ص ) روی نمود ، روح و جسم دختر پیغمبر ( ص ) را آزرده ساخت . وی در روزهایی که پس از مرگ پدر زیست ، پیوسته رنجور ، پژمرده و گریان بود . هرگز رنج جدایی پدر را تحمل نمی کرد و برای همین بود که چون خبر مرگ خود را از پدر شنید لبخند زد . او مردن را بر زیستنی جدا از پدر ، ترجیح می داد . سرانجام ، آزردگیها و ناتوانی تا بدان جا کشید که دختر پیغمبر ( ص ) در بستر افتاد . در مدت بیماری او ، از آن مردان جان بر کف ، از آن مسلمانان آماده در صف ، از آنان که هر چه داشتند ، از برکت پدر او بود ، چند تن او را دلداری دادند و یا به دیدنش رفتند ؟ ظاهرا جز یکی دو تن از محرومان و ستمدیدگان چون بلال و سلمان کسی از این بانوی گرانقدر غم خواری نکرد . اما زنان مهاجر بویژه انصار ، که از آزردگی و بیماری فاطمه ( ع ) خبر یافتند ، با مهربانی نزد او گرد آمدند و از او عیادت و دلجویی نمودند . دختر پیامبر ( ص ) در بستر بیماری نیز ، در پاسخ کسانی که از او احوالپرسی می کردند ، سخنانی فصیح و بلیغ بر زبان می راند . سخنانی که در آن روز ، درد دل و گله و شکوه بانویی داغدیده و ستم رسیده می نمود ، اما بحقیقت اعلام خطری بود ، که مسلمانان را از تفرقه افکنی و فتنه انگیزی در آینده بیم می داد . باری ، دخت پیامبر ( ص ) گفتنیها را گفت و بر اثر مصائب جانکاه و دوری از پدر مهربان گرانقدرش رسول مکرم ( ص ) به " گلشن رضوان " شتافت .

[ 1389/9/27 ] [ 21:50 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

زندگینامه حضرت مهدی(ع)




ولادت
ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نیمه شعبان سال 255یا 256هجری بود پس از اینکه دو قرن و اندی از هجرت پیامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام یازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسید ، کم کم در بین فرمانروایان و دستگاه حکومت جبار ، نگرانی هایی پدید آمد . علت آن اخبار و احادیثی بود که در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی تولد خواهد یافت که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشین ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احادیثی که بخصوص از پیغمبر ( ص ) رسیده بود ، این مطلب زیاد گفته شده و به گوش زمامداران رسیده بود در این زمان یعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی ، هشتمین خلیفه عباسی ، که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی قرار داد این اندیشه - که ظهور مصلحی پایه های حکومت ستمکاران را متزلزل می نماید و باید از تولد نوزادان جلوگیری کرد ، و حتی مادران بیگناه را کشت ، و یا قابله هایی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاریخ نظایری دارد . در زمان حضرت ابراهیم ( ع ) نمرود چنین کرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نیز به همین روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران می خواهند مشعل حق را خاموش کنند ، غافل از آنکه ، خداوند نور خود را تمام و کامل می کند ، اگر چه کافران و ستمگران نخواهند در مورد نوزاد مبارک قدم حضرت امام حسن عسکری ( ع ) نیز داستان تاریخ به گونه ای شگفت انگیز و معجزه آسا تکرار شد امام دهم بیست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام یازدهم ( ع ) نیز در آنجا زیر نظر و نگهبانی حکومت به سر می برد به هنگامی که ولادت ، این اختر تابناک ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزدیک گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پدید آمدن این نوزاد جلوگیری کنند ، و اگر پدید آمد و بدین جهان پای نهاد ، او را از میان بردارند بدین علت بود که چگونگی احوال مهدی ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته می شد ، جز چند تن معدود از نزدیکان ، یا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکری ( ع ) کسی او را نمی دید . آنان نیز مهدی را گاه بگاه می دیدند ، نه همیشه و به صورت عادی.

شیعیان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده کردند
در مدت 5 یا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی که پدر بزرگوارش حیات داشت ، شیعیان خاص به حضور حضرت مهدی ( ع) می رسیدند از جمله چهل تن به محضر امام یازدهم رسیدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنمایاند تا او را بشناسند ، و امام چنان کرد آنان پسری را دیدند که بیرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبیه به پدر خویش . امام عسکری فرمود : " پس از من ، این پسر امام شماست ، و خلیفه من است در میان شما ، امراو را اطاعت کنید ، از گرد رهبری او پراکنده نگردید ، که هلاک می شوید و دینتان تباه می گردد . این را هم بدانید که شما او را پس از امروز نخواهید دید ، تا اینکه زمانی دراز بگذرد . بنابراین از نایب او ، عثمان بن سعید ، اطاعت کنید " . و بدین گونه ، امام یازدهم ، ضمن تصریح به واقع شدن غیبت کبری ، امام مهدی را به جماعت شیعیان معرفی فرمود ، و استمرار سلسله ولایت را اعلام داشت .یکی از متفکران و فیلسوفان قرن سوم هجری که به حضور امام رسیده است ، ابو سهل نوبختی می باشد باری ، حضرت مهدی ( ع ) پنهان می زیست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری در روز هشتم ماه ربیع الاول سال 260هجری دیده از جهان فرو بست . در این روز بنا به سنت اسلامی ، می بایست حضرت مهدی بر پیکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفای ستمگر عباسی جریان امامت را نتوانند تمام شده اعلام کنند ، و یا بد خواهان آن را از مسیر اصلی منحرف کنند ، و وراثت معنوی و رسالت اسلامی و ولایت دینی را به دست دیگران سپارند . بدین سان ، مردم دیدند کودکی همچون خورشید تابان با شکوه هر چه تمامتر از سرای امام بیرون آمد ، و جعفر کذاب عموی خود را که آماده نماز گزاردن بر پیکر امام بود به کناری زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد


ضرورت غیبت آخرین امام
بیرون آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد کارگزاران و ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسکری (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بیشتر جستند کمتر یافتند ، و در چنین شرایطی بود که برای بقای حجت حق تعالی ، امر غیبت امام دوازدهم پیش آمد و جز این راهی برای حفظ جان آن " خلیفه خدا درزمین " نبود ، زیرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بین مردم همان بود و قتلش همان . پس مشیت و حکمت الهی بر این تعلق گرفت که حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وی کوتاه گردد ، و واسطه فیوضات ربانی ، بر اهل زمین سالم ماند . بدین صورت حجت خدا ، هر چند آشکار نیست ، اما انوار هدایتش از پس پرده غیبت راهنمای موالیان و دوستانش می باشد . ضمنا این کیفر کردار امت اسلامی است که نه تنها از مسیر ولایت و اطاعت امیر المؤمنین علی ( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلکه به آزار و قتل آنان نیز اقدام کرد ، و لزوم نهان زیستی آخرین امام را برای حفظ جانش سبب شد در این باب سخن بسیار است و مجال تنگ ، اما برای اینکه خوانندگان به اهمیت وجود امام غایب در جهان بینی تشیع پی برند ، به نقل قول پروفسور هانری کربن - مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی که با علامه طباطبائی داشته ، می پردازیم :" به عقیده من مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق ، برای همیشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پیوستگی ولایت را زنده و پابر جا می دارد ... تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد - صلی الله علیه و آله و سلم - ختم شده می داند ، ولی ولایت راکه همان رابطه هدایت و تکمیل می باشد ، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده می داند . رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی کشف نماید ، بواسطه دعوتهای دینی قبل از موسی و دعوت دینی موسی و عیسی و محمد - صلوات الله علیهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولایت جانشینان وی ( به عقیده شیعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقیقتی است زنده که هرگز نظ ر علمی نمی تواند او ر ا از خرافات شمرده از لیست حقایق حذف نماید آری تنها مذهب تشیع است که به زندگی این حقیقت ، لباس دوام و استمرار پوشانیده و معتقد است که این حقیقت میان عالم انسانی و الوهی ، برای همیشه ، باقی و پا برجاست " یعنی با اعتقاد به امام حی غایب


صورت و سیرت مهدی ع
چهره و شمایل حضرت مهدی ( ع ) را راویان حدیث شیعی و سنی چنین نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و کشیده ، چشمانش سیاه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهایش براق و گشاد ، بینی اش کشیده و زیبا، پیشانی اش بلند و تابنده . استخوان بندی اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهایش درشت .گونه هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زردی - که از بیداری شب عارض شده -بر گونه راستش خالی مشکین . عضلاتش پیچیده و محکم ، موی سرش بر لاله گوش ریخته ، اندامش متناسب و زیبا ، هیاتش خوش منظر و رباینده ، رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند غرق . قیافه اش از حشمت و شکوه رهبری سرشار .نگاهش دگرگون کننده ، خروشش دریاسان ، و فریادش همه گیر " .حضرت مهدی صاحب علم و حکمت بسیار است و دارنده ذخایر پیامبران است . وی نهمین امام است از نسل امام حسین ( ع ) اکنون از نظرها غایب است . ولی مطلق و خاتم اولیاء و وصی اوصیاء و قائد جهانی و انقلابی اکبر است . چون ظاهر شود ، به کعبه تکیه کند ، و پرچم پیامبر ( ص ) را در دست گیرد و دین خدا را زنده و احکام خدا را در سراسر گیتی جاری کند . و جهان را پر از عدل و داد و مهربانی کند .حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است . مهدی ( ع ) عادل است و خجسته و پاکیزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند . در حکومت او ، به احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد .مهدی ( ع ) حق هر حقداری را بگیرد و به او بدهد . حتی اگر حق کسی زیر دندان دیگری باشد ، از زیر دندان انسان بسیار متجاوز و غاصب بیرون کشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حکومت مهدی ( ع ) حکومت جباران و مستکبران ، و نفوذ سیاسی منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مکه - قبله مسلمین - مرکز حکومت انقلابی مهدی شود . نخستین افراد قیام او ، در آن شهر گرد آیند و در آنجا به او بپیوندند ...برخی به او بگروند ، با دیگران جنگ کند ، و هیچ صاحب قدرتی و صاحب مرامی ، باقی نماند و دیگر هیچ سیاستی و حکومتی ، جز حکومت حقه و سیاست عادله قرآنی ، در جهان جریان نیابد . آری ، چون مهدی ( ع ) قیام کند زمینی نماند ، مگر آنکه در آنجا گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حکومت مهدی ( ع ) به همه مردم ، حکمت و علم بیاموزند ، تا آنجا که زنان در خانه ها با کتاب خدا و سنت پیامبر ( ص ) قضاوت کنند . در آن روزگار ، قدرت عقلی توده ها تمرکز یابد . مهدی ( ع ) با تایید الهی ، خردهای مردمان را به کمال رساند و فرزانگی در همگان پدید آورد ... .مهدی ( ع ) فریاد رسی است که خداوند او را بفرستد تا به فریاد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسایش و وفور نعمتی بیمانند دست یابند . حتی چهارپایان فراوان گردند و با دیگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمین گیاهان بسیار رویاند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفینه های زمین و دیگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بیفسرد ، رسم ستم و شبیخون و غارتگری برافتد و جنگها از میان برود .در جهان جای ویرانی نماند ، مگر آنکه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احکام مهدی ( ع ) و در حکومت وی ، سر سوزنی ظلم و بیداد بر کسی نرود و رنجی بر دلی ننشیند .مهدی ، عدالت را ، همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه های مردمان کند و دادگری او همه جا را بگیرد .


شمشیر حضرت مهدی ع

شمشیر مهدی ، سیف الله و سیف الله المنتقم است . شمشیری است خدائی ،شمشیری است انتقام گیرنده از ستمگران و مستکبران . شمشیر مهدی شمشیر انتقام از همه جانیان در طول تاریخ است . درندگان متمدن آدمکش را می کشد ، اما بر سر ضعیفان و مستضعفان رحمت می بارد و آنها را می نوازد .
روزگار موعظه و نصیحت در زمان او دیگر نیست . پیامبران و امامان و اولیاء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجای آوردند . بسیاری از مردم نشنیدند و راه باطل خود را رفتند و حتی اولیاء حق را زهر خوراندند و کشتند . اما در زمان حضرت مهدی باید از آنها انتقام گرفته شود . مهدی ع آن قدر از ستمگران را بکشد که بعضی گویند : این مرد از آل محمد ص نیست . اما او از آل محمد ( ص ) است یعنی از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانیت است . از روایات شگفت انگیزی که در مورد حضرت مهدی ع آمده است ، خبری است که از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در این روایت
حضرت باقر ع می گویند : " مهدی ، بر مرکبهای پر صدایی ، که آتش و نور در آنها تعبیه شده است ، سوار می شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر می کند " . و نیز در روایت امام محمد باقر ع گفته شده است که بیشتر آسمانها ، آباد و محل سکونت است . البته این آسمان شناسی اسلامی ، که از مکتب ائمه طاهرین ع استفاده می شود ، ربطی به آسمان شناسی یونانی و هیئت بطلمیوسی ندارد ... و هر چه در آسمان شناسی یونانی ، محدود بودن فلک ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسی اسلامی ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بیشمار و قمرها و منظومه های فراوان . و گفتن چنین مطالبی از طرف پیامبر اکرم ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غیب و علم خدائی امکان نداشته است


غیبت کوتاه مدت یا غیبت صغری
مدت غیبت صغری بیش از هفتاد سال بطول نینجامید از سال 260ه. تا سال 329ه که در این مدت نایبان خاص ، به محضر حضرت مهدی ( ع ) می رسیدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم می رساندند . نایبان خاص که افتخار رسیدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن می باشند که به " نواب خاص " یا " نایبان ویژه " معروفند . نخستین نایب خاص مهدی ( ع ) عثمان بن سعید اسدی است . که ظاهرا بعد از سال 260 هجری وفات کرد ، و در بغداد به خاک سپرده شد . عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش یافته بود . محمد بن عثمان : دومین سفیر و نایب امام ع محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید است که در سال 305هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد .نیابت و سفارت محمد بن سعید نزدیک چهل سال بطول انجامید . حسین بن روح نوبختی : سومین سفیر ، حسین بن روح نوبختی بود که در سال 326هجری فوت کرد . علی بن محمد سمری : چهارمین سفیر و نایب امام حجه بن الحسن ( ع ) است که در سال 329هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزدیک آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی است .همین بزرگان و عالمان و روحانیون برجسته و پرهیزگار و زاهد و آگاه در دوره غیبت صغری واسطه ارتباط مردم با امام غایب و حل مشکلات آنها بوسیله حضرت مهدی ع بودند .


غیبت دراز مدت یا غیبت کبری و نیابت عامه
این دوره بعد از زمان غیبت صغری آغاز شد ، و تاکنون ادامه دارد .این مدت دوران امتحان و سنجش ایمان و عمل مردم است . در زمان نیابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده ای به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصی که آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق کند ، نایب عام امام ع باشد و به نیابت از سوی امام ، ولی جامعه باشد در امر دین و دنیا . بنابراین ، در هیچ دوره ای پیوند امام ( ع ) با مردم گسیخته نشده و نبوده است . اکنون نیز ، که دوران نیابت عامه است ، عالم بزرگی که دارای همه شرایط فقیه و دانای دین بوده است و نیز شرایط رهبری را دارد ، در راس جامعه قرار می گیرد و مردم به او مراجعه می کنند و او صاحب " ولایت شرعیه " است به نیابت از حضرت مهدی ( ع ) . بنابراین ، اگر نایب امام ( ع ) در این دوره ، حکومتی را درست و صالح نداند آن حکومت طاغوتی است ، زیرا رابطه ای با خدا و دین خدا و امامت و نظارت شرعی اسلامی ندارد . بنابر راهنمایی امام زمان عجل الله فرجه برای حفظ انتقال موجودیت تشیع و دین خدا ، باید همیشه عالم و فقیهی در راس جامعه شیعه قرار گیرد که شایسته و اهل باشد ، و چون کسی - با اعلمیت و اولویت - در راس جامعه دینی و اسلامی قرار گرفت باید مجتهدان و علمای دیگر مقام او را پاس دارند ، و برای نگهداری وحدت اسلامی و تمرکز قدرت دینی او را کمک رسانند ، تا قدرتهای فاسد نتوانند آن را متلاشی و متزلزل کنند . گر چه دوری ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدی ( ع ) - بسیار درد آور است ، ولی بهر حال - در این دوره آزمایش - اعتقاد ما اینست که حضرت مهدی ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگی می کند ، روزی که " اقتضای تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابی پر شور و حرکتی خونین و پردامنه ، بشریت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحید و آیین اسلامی را عزت دوباره خواهد بخشید .


اعتقاد به مهدویت در دوره های گذشته
اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجی در دینهای دیگر مانند : یهودی ، زردشتی ، مسیحی و مدعیان نبوت عموما ، و دین مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان یک اصل مسلم مورد قبول همه بوده است .


اعتقاد به حضرت مهدی ( ع ) منحصر به شیعه نیست
عقیده به ظهور حضرت مهدی ( ع ) فقط مربوط به شیعیان و عالم تشیع نیست ،بلکه بسیاری از مذاهب اهل سنت( مالکی ، حنفی ، شافعی و حنبلی و ... ) به این اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، این موضوع را در کتابهای فراوان خود آورده اند و احادیث پیغمبر ( ص ) را درباره مهدی ( ع ) از حدیثهای متواتر و صحیح می دانند.

[ 1389/9/27 ] [ 21:46 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

مختار کیست ؟ وچه کرد؟


در سال اول هجرت در طائف متولد شد او یک جوانمرد رشید و با هوش و سر شار از همت عالی بود


مختار در کوفه سکونت داشت . هنگامی که حضرت مسلم علیه السلام نمایند ه امام حسین علیه السلام به کوفه آمد و در حمایت از او و بیعت گرفتن از مردم برا ی او کوشش فراوان کرد .


مختار شیعه و معتقد به امامت حضرت علی علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیه السلام بود پس از شهادت مسلم مختار را نزد ابن زیادآوردند ابن زیاد به او گفت : ای پسر عبید این تو بودی که با دشمنان ما بیعت کردی ؟ ابن زیاد دستور داد مختار را زندانی کنند میثم تمار د رزندان بود به مختار گفت تو روزی خروج میکنی و انتقام خون امام حسین علیه السلام را از دشمنان می گیری و این شخص ( ابن زیاد ) را که میخواهد ما را بکشد خواهی کشت .


هنگامی که سر بریده امام حسین علیه السلام را نزد ابن زیاد آوردند ابن زیاد برای این که پیروزی خود را به مختار نشان دهد دستور داد او را از زندان آوردند مختار در آن مجلس گریه سختی کرد و بی هوش شد وقتی به هوش آمد گفت در انتظار روزی هستم دمار از روزگار شما در آورم ابن زیاد تصمیم قتل او را گرفت ولی مشاورانش صلاح ندیدند و او را به زندان بر گرداندند .



ابن زیاد مختار را آزاد کرد به شرط اینکه سه روز بیشتر د رکوفه نماند وگرنه کشته خواهد شد یزید در روز پنجشنبه 14ربع الاول سال 63 ه.ق. مرد و مدت خلافتش دو سال و هشت ماه بود مختار از حجاز به کوفه آمد و به خانه ی خود رفت بزرگان شیعه را به خانه ی خود دعوت کرد و به آن ها گفت من از طرف محمد حنیفه (پسر امام علی علیه السلام ) برای مطالبه خون اهلبیت و کشتن دشمنان امده ام و در کوفه دوباره او را زندان کردند . مختار در همان زمان مخفیانه به افراد نامه می نوشت و با انها تماس داشت کم کم رابطه مردم کوفه با او زیاد شد و او با این که در زندان بود مردم با او بیعت می کردند وقتی آزاد شد مردم با او تماس گرفتند و شیعیان گروه گروه آمدند و با او بیعت کردند در این هنگام ابراهیم پسر مالک که سردار شجاعی بود و طرفدار بسیاد داشت به مختار پیوست و جنگ سختی در گرفت .


عبد الله ابن مطیع حاکم کوفه با این که طرفداران بسیار داشت نتوانست د ربرابر مختار مقاومت کند با قیافه زنانه از ساختمان فرمانداری خارج شد و همراهان او امان خواستند که به انها داده شد .


مختار وارد دار الاماره گردید و کم کم سراسر کوفه و حوالی آن در تحت تسخیر مختار در آمد و این جریان بعد از یک سال از شهادت سلیمان ابن صرد(1)می گذشت تحقق(2) یافت و در این فرصت مختار دستو ر داد سران سپاه عمر سعد را که در خون امام حسین علیه السلام شرکت نموده بودند دستگیر کرده و همه را با شدیدترین بر خورد به هلاکت رسانیدند . و افرادی مانند خولی و شمر و عمر سعد و حرمله را به مجازات سخت دینوی رسیدند و نقل شده که مختار هجده هزار نفر از آنها را کشت .

[ 1389/9/27 ] [ 21:43 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

مقدمه
کلسیم در استخوانها وجود دارد و کمبود آن موجب پوکی استخوان می‌شود و به میزان فراوان در شیر وجود دارد. پس چرا زنان میانسال و مسن با وجود اطلاع از این مسأله مبتلا به پوکی استخوان می‌شوند؟ این حقیقت نشان می‌دهد که باید بیشتر در مورد کلسیم بدانیم و منابع دیگر آن را بهتر بشناسیم. کلسیم ، فراوانترین مینرال موجود در بدن است. بدن ما تقریباً 1 کیلوگرم کلسیم دارد. البته در افراد مختلف با استخوان بندی متفاوت ، مسلما این میزان فرق می‌کند.

بیشتر کلسیم در استخوانها و دندانها نشسته است و تنها 1% آن در بقیه بدن وجود دارد که همین 1 درصد اعمال زیادی انجام می‌دهد، مثلاً انقباض همه ماهیچه‌های ما بسته به وجود کلسیم است. با بالا رفتن سن توده استخوانی به تدریج مواد معدنی‌اش را از دست می‌دهد و به دنبال آن عوارض از قبیل شکستگی انتهای استخوان ران ، روی هم جمع شدن ستون فقرات و ... روی می‌دهد. حالا این سوال پیش می‌آید که آیا می‌توان با تغذیه صحیح از این پدیده طبیعی جلوگیری کرد؟




این تصور نزد عامه مردم وجود دارد که با مصرف فرآورده‌های لبنی می‌توان ذخیره کلسیم استخوان را افزایش داد. از 1000 تا 1200 گرم گلسیم (Ca) بدن ، 99% آن در استخوان بندی اسکلت و دندانها به شکل بلورهای فسفات کلسیم هیدروکسیل (هیدروکسی آپاتیت) متبلور است، از طرف دیگر وجود کلسیم برای انجام تعدادی از اعمال حیاتی بدن ضروری است. در بافتهای نرم ، عمل انقباض ماهیچه‌ای ، هدایت جریان عصبی ، لخته شدن خون ، فعال کردن تعداد زیادی از آنزیمها در کنترل تحریک پذیر عصب ماهیچه و از همه مهتر معدنی کردن استخوانها ، وجود حداقل 10 گرم کلسیم لازم است.
جذب و انتقال کلسیم
جذب کلسیم در خون به صورت یون کلسیم و از دیواره روده صورت می‌گیرد. عاملی که موجب افزایش جذب کلسیم می‌شود ویتامین D است، به همین دلیل قرصهای مکمل کلسیم را با ویتامین D تهیه می‌کنند. لذا اگر منابعی را که دارای این 2 عنصر است مصرف کنید که کلسیم موجود در آنها بهتر جذب می‌شود. در صورتی که در غذا ، ماده‌ای به نام اگزالات باشد، جذب کلسیم آن کاهش می‌یابد و به همین دلیل است که کلسیم اسفناج و چغندر ، به خوبی کلسیم شیر جذب نمی‌شود.

اسید فیتیک موجود در سبوس گندم نیز جذب Ca را کاهش می‌دهد ولی این مسئاله زمانی اثر گذار است که مصرف آن خیلی زیاد باشد مثل گیاهخواران مطلق. دریافت کلسیم کافی ، اثرات مثبتی در کاهش فشار خون افراد مبتلا به فشار خون دارد، تنظیم میزان کلسیم بدن ، بر عهده هورمونهایی است که از غده تیروئید ترشح می‌شوند.
عملکرد کلسیم در بدن
ضربان قلب را تنظیم می‌کند.
بیخوابی را کاهش می‌دهد.
در متابولیسم آهن بدن مؤثر است.
در تنظیم کار سیستم اعصاب بدن بخصوص در انتقال تحریکات نقش اساسی دارد.
کلسیم عامل استحکام استخوانهاست. کلسیم کافی باید در غذای نوجوانان قبل از بلوغ وجود اشته باشد تا استخوانها تراکم مناسبی بیابند و در سالمندی به پوکی استخوان مبتلا نشوند.
برای عملکرد عضلات ضروری است و تا کلسیم وجود نداشته باشد حرکت امکان پذیر نمی‌باشد.
انتقال پیامهای عصبی با واسطه یون کلسیم صورت می‌گیرد.
کلسیم در یکی از مراحل انعقاد خون دخیل است.
عوارض ناشی از کمبود کلسم بدن
عوارض کمبود کلسیم در کودکان راشیتیسم ، در میانسالان استئو مالاسی ، و در بزرگسالان استئوپروز است.
این بیماریها در اثر کمبود ویتامین D نیز بروز می‌کند، پس اگر می‌خواهید استخوانهای محکمی داشته باشید، بهتر است مراقب مصرف ویتامین D هم باشید. کمبود شدید کلسیم، انقباض شدید عضلات به حالت کزاز را به دنبال دارد که ابتدا به صورت گرفتگی عضلات دیده می‌شود. البته این حالت کمتر رخ می‌دهد و آنچه بیشتر از کمبود کلسیم دیده می‌شود پوک شدن استخوانها در سنین بالاست که برای جلوگیری از آن باید از نوجوانی به فکرش باشیم.

کلسیم از راه پوست هم به هدر می‌رود فعالیت زیاد در حرارت بالا و تعرق زیاد، دفع پوستی کلسیم را افزایش می‌دهد. چرا که در اثر بالا رفتن سن ، درد استخوان ، راحت شکسته شدن و دیر جوش خوردن استخوانها گریبان‌گیرمان می‌شود. میزان مورد نیاز کلسیم روزانه 800 تا 1200 میلیگرم است. هنگامی که کلسیم دریافتی از مواد غذایی کافی نباشد سیستم تعادلی بدن در جهت نگاه داشتن میزان کلسیم پلاسمای خون عمل کرده ولی از ذخیره مواد معدنی استخوان کم می‌شود. این اعمال با تنظیم هورمون مترشحه از غده پاراتیروئید "کلسیتونین" که مشتقی از ویتامین D می‌باشد، صورت می‌گیرد (هورمون پاراتیروئید مشتق از ویتامین D). نزد کودکان و نوجوانان و تازه بالغین ، تراز تبادل کلسیم مثبت بوده و در جهت افزایش توده استخوانی است ولی نزد بزرگسالان و سالمندان تحلیل مواد کانی استخوان بتدریج فزون یافته و تراز کلسیم بطور اجتناب ناپذیری منفی می‌گردد.

از دست دادن مواد تشکیل دهنده استخوان با بالا رفتن سن ، امری معمول و فیزیولوژیک است. این وضع از سن 25 تا 30 سالگی شروع شده و میزان آن حدود 1% تا 5% در سال است البته نزد زنان ممکن است در سالهای بعد از یائسگی به 3 تا 4% هم برسد. اگر کاهش کلسیم از حدی فراتر رود، پوکی استخوان حاصل میشود. پوکی استخوان سبب دشواریهای فراوانی بویژه نزد افراد مسن شده و آنها را در معرض انواع شکستگیهای استخوانی قرار می دهد.



جلوگیری از ابتلاء به استئوپروز
دریافت کلسیم، و ویتامین D باید در حد استاندارد باشد.
نباید سیگار بکشیم.
نباید قهوه و چای بیش از حد مصرف کنیم.
نباید دیورتیک (داروهای مدر) بیش از حد مصرف کنیم.
باید بیشتر خود را در معرض خورشید قرار دهیم تا ویتامین D در زیر پوستمان تولید شود.
در هر سنی که هستیم دست از ورزش کردن و فعالیتهای بدنی برنداریم، چرا که کم تحرکی استخوانها را پوک می‌کند.
مصرف کافی منابع ویتامین D را فراموش نکنیم.
درمان پوکی استخوان با رژیم غذایی حاوی کلسیم
دو نوع پرکی استخوان وجود دارد: پوکی استخوان نوع یک که عمدتا زنان پس از یائسگی به آن مبتلا می‌شوند و در نتیجه از دست دادن بافتهای اسفنجی موجبات روی هم جمع شدن و نشست مهره‌های پشت فراهم می‌گردد. پوکی استخوان نوع دو همراه با سالخوردگی است که افراد مسن بویژه زنان به آن مبتلا می‌شوند. این نوع پوکی استخوان مربوطه به قسمتهای فشرده و نیز بخشهای اسفنجی استخوان بوده و از عواقب آن شکستن انتهای استخوان ران یا "شکننده شدن" سطح بیرونی استخوان می‌باشد.

در فرانسه تخمین زده می‌شود که بیش از پانصد هزار زن به پوکی استخوان مبتلا هستند هر ساله تعداد شکستگیهای استخوان ران به بیش از پنجاه هزار مورد و روی هم جمع شدن مهره‌های پشت به هفتاد هزار مورد می‌رسد. از سوی دیگر افزایش موارد شکستگی ارتباط مستقیمی با بالا رفتن سن دارد. برای مقابله با تحلیل تدریجی مواد معدنی استخوان ، تجویز استروژن (هورمون زنانه) نزد زنان یائسه نتایج چشمگیری داشته است. در این بین تجویزهای دیگری از قبیل (کلیستونین، بی فسفونات و ...) نیز موثر است با این حال درباره اثرات مصرف کلسیم بیشتر از نیاز روزانه ، عقاید متفاوتی وجود دارد و حتی عده‌ای معتقدند که مقادیر زیاده از حد ، بر روی درمان اثر عکس دارد.

اگر مقدار کلسیمی که با مصرف یک لیتر شیر فراهم می‌شود، از طریق مواد غذایی به بدن نرسد، بایستی زیر نظر پزشک و ترجیحا به افرادی که در خطر ابتلا هستند، مقادیر اضافه تجویز شود. پیشگیری دراز مدت از پوکی استخوان یکی از اهداف کاشناسان تغذیه است. برای این منظور آنها روی برنامه تغذیه‌ای با مواد سرشار از کلسیم کار می‌کنند که این امکان را می‌دهد تا احتیاجات فرد در تمام مدت زندگی تامین شود. به علاوه تشکیل هر چه بیشتر ذخیره مواد کانی استخوان نزد تازه بالغین می‌تواند در درجه اول اهیمت باشد. این حجم بالای مواد استخوانی نزد مردان در سنین 25 تا 30 سالگی و نزد زنان قبل از 20 سالگی به حداثکر مقدار می‌رسد. بنابراین در زمان طفولیت و دوره بلوغ است که مقدار کلسیم توصیه شده (900 تا 1200 میلیگرم در روز) می‌بایست اجبارا به بدن برسد. (تصاویر 1 تا 4) این روش احتمالا بهترین راه پیشگیری از پوکی استخوان در سنین بالا می‌باشد.
جبران دارویی کمبود کلسم بدن
به منظور جبران کلسیم از دست رفته از طریق مدفوع ، ادرار و عرق ، ورود روزانه 900 میلیگرم کلسیم به بدن توصیه می‌شود. این مقدار حدود 300 میلیگرم در روز بوده و با در نظر گرفتن کاریی ضعیف جذب روده‌ای (حدود 30%) دریافت مقدار بیشتری کلسیم از طریق غذا لازم است. مقدار پیشنهادی 900 میلیگرم در روز است که جهت اهداف پیشگیری از پوکی استخوان موثر است.

نتایج حاصل از یک نظر خواهی در فرانسه نشان می‌دهد که گروههای زیادی از مردم به اندازه لازم مواد کلسیم دار مصرف نمی‌کنند. به این ترتیب که بیش از دو سوم زنان بالغ مقادیر کلسیم توصیه شده را مصرف نکرده و بویژه 80 تا 90% افراد تازه بالغ ، 1200 میلیگرم در روز توصیه شده را دریافت نمی‌کنند و حدود 30% این افراد حتی کمتر از 600 میلیگرم کلسیم در روز مصرف می‌کنند. شیر و فرآورده‌های لبنی بیش از دو سوم مقدار کلسیم وارده به بدن را در برنامه غذایی مردم ساکن اروپایی غربی، تامین می‌کند. بنابراین باید به مصرف فرآورده‌های لبنی نزد تازه بالغین در دوره استخوان سازی توجه کرد.

برای کارآیی بیشتر ، کلسیم می‌باید از نظر طبیعی ابتدا برای جذب روده‌ای و سپس ذخیره شدن در استخوان ، آماده شود. بدین منظور نباید در آب قابل حل باشد. ولی حداقل باید در محیط اسیدی یعنی در معده یا در ابتدای روده اثنی عشر (دوازدهه) حل شود. به عنوان مثال کربنات کلسیم که در آب غر قابل حل است در مقایسه با فرآورده‌های لبنی که به صورت منبع اصلی بکار می‌روند، سهم قابل توجهی از کلسیم را به بدن رسانده و 25 تا 35% از کلسیم آن در روده قابل جذب است.
میزان کلسیم در مواد غذایی
در بهترین اشکال تغذیه‌ای بیش از 40% کلسیم وارده به بدن (مثلا از طریق شیر) جذب نمی‌شود. این موضوع چنین توضیح داده می‌شود که کلسیم مطابق با نیاز بدن و جذب روده‌ای (از طریق ویتامین D) جذب می‌شود. اکثر غذاهایی که منشا گیاهی دارند از لحاظ کلسیم فقیرتر از فرآورده‌های لبنی می‌باشند. در واقع بخش عمده کلسیم به شکل فیتات‌ها (املاح کلسیم موجود در غلات ، سبوس ، لوبیا و سویا) یا به صورت اگزالات (در اسفناج) غیر قابل حل است. به این ترتیب قابل حل بودن کلسیم اسفناج از 5% تجاوز نمی‌کند. با این حال بعضی از سبزیها که از الیاف گیاهی غنی ‌‌بوده ولی فیتات و اگزالات کمی دارند (مانند کلم) به نوبه خود کلسیم طبیعی بسیار خوب و در دسترس فراهم می‌کند.

در رابطه با مایعات بویژه آبهای معدنی غنی از کلسیم ، می‌توانند منبع قابل توجهی از این ماده حیاتی باشند. ولی وقتی این آبها از سولفاتها نیز غنی موجب تراوش زیاد ادرار حاوی کلسیم شده و بنابراین مفید نیستند. با این حال نمک‌های آلی کلسیم (مانند گلوکنات ، سیترات ، لاکتات) که عمدتا به عنوان مکمل مواد مواد دارویی بکار می‌روند بهتر از اشکال معدنی نیستند (مانند کربنات ، کلرور ، سولفات) به استثنای سیترومالات که ضریب جذب آن به حدود 40% می‌رسد.
در صورتی که برنامه غذایی دارای مقادیر لازم کلسیم نباشد، وجود مقادیر مکملی برای جوانان زیر 18 سال وزنهای جوانی که لبنیات مصرف نمی‌کنند، ضروری است. در ضمن برای جلوگیری از پوکی استخوان علاوه بر داشتن رژیم غذایی مناسب به عوامل دیگری چون تاثیر هورمون استروژن در زنان ، تمرینهای ورزشی ، استفاده از نور آفتاب و ... باید توجه کرد.


منابع کلسیم
انواع لبنیات غنی ترین و بهترین منبع کلسیم هستند و کلسیم موجود در آنها براحتی جذب می‌شود؛ هر لیوان شیر 300 میلیگرم کلسیم دارد که یک سوم نیاز روزانه ما را تأمین می‌کند. ماست ، پنیر و بستنی هم چون از شیر تهیه می‌شوند کلسیم قابل توجهی دارند. ماهی نیز منبع خوبی برای کلسیم است ماهیهایی چون ماهی آزاد ، ماهی تن و ساردین مقدار مناسبی کلسیم دارند.

بیشتر سبزیجات سبز رنگ کلسیم زیادی دارند؛ روناس ، اسفناج ، کلم ، کلم بروکلی ، جعفری. بادام هم کلسیم زیادی دارد که با کشمش و انجیر و خرمای خشک ، میان وعده‌هایی مناسب و مقوی هستند. جالب است بدانید که گوشتها و میوه‌ها کلسیم زیادی ندارند. برای تأمین کلسیم روزانه ، حداقل 2 لیوان لبنیات لازم دارید به علاوه باید از سبزیجات و حبوباتی که کلسیم قابل توجهی دارند نیز بیشتر استفاده کنید.

[ 1389/9/27 ] [ 21:37 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

پروتئین؛اساس رشد مناسب نوجوانان





نوجوانی دوران بلوغ جسمی، احساسی، اجتماعی و عقلانی است و برای رشد مناسب جسمی و روانی، نوجوان نیاز به میزان بالایی (بالاتر از نیاز دوران پس از بلوغ) کلسیم، آهن و مقدار کافی پروتئین دارد.

آمار کمبود مواد مغذی خصوصاً پروتئین در نوجوانان هشدار دهنده است. نزدیک به نیمی از افراد به علت کمبودهای غذایی در سنین نوجوانی، مبتلا به کوتاه قدی یا کمبود وزن در سنین بالاتر می شوند. تغییرات فیزیکی و جسمی زیادی در دوران بلوغ رخ می دهد؛ افزایش سریع قد، رشد اندام های جنسی، افزایش درصد چربی بدن دختران و افزایش میزان پروتئین بدن پسران از این جمله است. اگر چه سنین بلوغ 5 تا 7 سال طول می کشد، ولی حداکثر رشد قدی طی 18 تا 24 ماه صورت می گیرد که در این دوران نوجوان احتیاج به حمایت شدید تغذیه ای جهت دریافت انرژی و پروتئین دارد.


مقدار پروتئین مواد نیاز

15 تا 20 درصد انرژی مصرفی نوجوانان باید از پروتئین تامین شود، یعنی داشتن یک رژیم پر پروتئین. رژیمی که شیر و ماست به اندازه کافی دارد و نوجوان هر روز گوشت، حبوبات و تخم مرغ مصرف کند.


مواد دیگر مورد نیاز برای رشد قدی نوجوان

مصرف کافی انرژی، کلسیم ،آهن و روی برای رشد قدی نوجوان ضروری است. از ویتامین ها نیز ویتامین های گروه B اساسی اند.


غذاهای مورد علاقه نوجوان

در این سن تمایل به استقلال در نوجوان افزایش می یابد و مصرف غذا در خارج از منزل بیشتر می شود. تاثیر فرهنگ خانواده، بر نحوه غذا خوردن نوجوان کمتر شده و بیشتر تحت تاثیر تبلیغات و افراد هم سن و سالش قرار می گیرد. مثلاً بیشتر دختران نوجوان در اثر تبلیغات متعدد، برای رسیدن به اندامی لاغر و باریک شروع به کم خوراکی می کنند که زیان بارترین آثار را بر رشد آنها می گذارد. این در حالی است که اکثر آنها از نظر وزنی مناسب هستند و فقط خیال می کنند که اضافه وزن دارند. از این رو خانواده ها باید به شدت مراقب نحوه تغذیه نوجوانانشان باشند.





مواد غذایی که نوجوان برای تامین پروتئین نیاز دارد

یک دختر نوجوان روزانه 45 گرم و یک پسر نوجوان 55 گرم پروتئین نیاز دارد.

یک نوجوان هر روز باید:

1) یک لیوان بزرگ شیر و یک کاسه ماست به مقدار 240 سی سی (یک لیوان) بخورد.

2) حبوبات یا تخم مرغ مصرف کند( حبوبات پخته به میزان 6 قاشق غذاخوری یا یک عدد تخم مرغ).

3) هر روز 30 گرم پنیر ( بهاندازه یک قوطی کبریت) مصرف کند.

4) 60 تا 120 گرم گوشت مرغ یا گوشت گوسفند کم چربی دریافت کند.

علاوه بر مواد غذایی که در بالا ذکر شد، غلات کامل (مثل نان سبوس دار) و سبزی ها نیز مقدار کمی پروتئین به بدن می رسانند که با رعایت یک رژیم متعادل ومتنوع مواد غذایی ضروری برای رشد نوجوان تامین می شود . پس بهترین راه این است که نوجوان از همه موادغذایی مصرف کند واینطور نباشد که به بعضی غذاها علاقه شدید نشان دهد و دیگر مواد غذایی را مصرف نکند، مثلاً مرتب شیر بخورد، ولی لب به گوشت نزند که در این صورت رشدش به مقدار مناسب صورت نمی گیرد چون بعضی مواد مغذی در گوشت و بعضی در شیر موجود هستند.


مصرف پروتئین در نوجوانان گیاهخوار

گیاهخواری به طور زیادی در بین نوجوانان رواج دارد. آنها یا با برنامه ریزی تصمیم به رژیم گیاهخواری می گیرند و یا اینکه به علت عدم علاقه به گوشت و محصولات گوشتی از مصرف آنها سرباز می زنند. ولی نکته مهم اینجاست که آنها بایستی پروتئین مورد نیازشان را از مواد غذایی دیگر کسب کنند.

برای این گروه از نوجوانان شیر کم چربی و پنیر منابع خوبی از پروتئین هستند. همچنین حبوبات به شکل عدسی یا انواع لوبیاها در آش و غذاهای دیگر، نان های کامل مثل سنگک، مغز بادام، بادام زمینی و غیره باید به طور مرتب مصرف شوند.





* نکته:مسئله مهم این است که نوجوان گیاهخوار برای دریافت کلیه اسیدهای آمینه مورد نیازش، بایستی ترکیبی از مواد پروتئین دار را مصرف کند؛ مثل ترکیب حبوبات و غلات (عدس پلو، لوبیا با نان) یا ترکیب لبنیات با غلات (مثل ماکارونی با پنیر، پیتزای سبزیجات)، که ترکیب مناسب و کاملی است و کفایت پروتئین آن در حد گوشت است. سویا نیز یکی از منابع خوب پروتئین گیاهی است.

نوجوان گیاهخوار باید مراقب باشد تا آهن و کلسیم را به مقدار کافی و لازم دریافت کند و اگر هیچ نوع غذای حیوانی مثل لبنیات و تخم مرغ را مصرف نمی کند ، یعنی گیاهخوار محض است، احتیاج به مکمل ویتامینB12 دارد.


نوجوانان بدنساز

بعضی از نوجوانان برای عضلانی تر شدن ورزش بدنسازی را انجام می دهند و اغلب این افراد تمایل به مصرف مکمل دارند. به عنوان مثال اگر نوجوانی قصد دارد بازو و شانه های عضلانی تری داشته باشد، سراغ مغازه های فروش پودر و قرص های مخصوص ورزشکاران می رود و فروشنده به او توصیه می کند، مقدار مشخصی مکمل را با غذا مصرف کند، در صورتی که اگر سراغ یک پزشک متخصص ورزشکاران و یا سراغ یک متخصص تغذیه برود به او توصیه می شود که یک رژیم متعادل با مقدار کافی پروتئین مصرف کند و سه بار درهفته به شنا برود و ورزش های مخصوص عضلات فوقانی بدن را در باشگاه تمرین کند.به نظر شما کدام راه بهتر است؟

البته برای ورزشکارانی که به طور حرفه ای و دائمی، بدنسازی را انجام می دهند، مصرف مکمل تحت نظر متخصص توصیه می شود و در صورتی که نوجوان، خودسرانه به مصرف مکمل بپردازد، تنظیم هورمون ها وسلامت استخوانهایش به خطر می افتد.

[ 1389/9/27 ] [ 21:34 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

ویتامین C برای درمان سپسیس

سپسیس یک بیماری خطرناک است که معمولا توسط باکتری ایجاد می‌ شود و به گفته ی پزشکان، ویتامین ث می ‌تواند درمانی بالقوه برای مقابله با این عفونت خونی جدی باشد.



به گزارش سرویس بهداشت و درمان ایسنا، دکتر کارل تیمل و دستیارانش از دانشگاه اونتاریو ادعا می‌ کنند که ویتامین ث می‌ تواند روشی ایمن و مقرون به صرفه برای درمان این عفونت خونی خطرناک و تهدید کننده باشد.



آن ها در آزمایشات خود به این نتیجه رسیدند که ویتامین ث نه تنها می‌ تواند از بروز این عفونت جلوگیری کند بلکه همچنین در بهبود بیماری موثر است.



به گزارش سایت پزشکی مدیکال تودی نیوز، این عفونت که وارد جریان خون می ‌شود و می ‌تواند باعث بروز نارسایی ‌های عضوی شود در کودکان شایع تر است.

دکتر تیمل تاکید کرد: این روش به ویژه در کشورهای در حال توسعه که این بیماری شیوع بیشتری دارد، مفید است، چون در این کشورها اغلب مردم توان مالی برای روش ‌های درمانی گران قیمت را ندارند و روش فوق بسیار مقرون به صرفه است.

به گزارش ایسنا، سپسیس زمانی اتفاق می ‌افتد که باکتری در روده‌ ها، مجاری ادراری و مثانه، سمی تولید کند که به سیستم ایمنی بدن و اعضا و بافت ‌های بدن حمله کند.

این سم می‌ تواند بسیار خطرناک باشد زیرا در صورتی که درمان نشود بر روی کلیه‌ ها، ریه‌ ها، مغز و گوش اثرات خطرناکی خواهد گذاشت.



این عفونت در هر فرد و هر گروه سنی ممکن است اتفاق بیفتد اما بیشتر در شیرخواران که سیستم ایمنی بدن شان به اندازه ی کافی رشد نکرده است و عفونت خیلی دیر از بدن شان دفع می ‌شود و نیز در افرادی با سیستم ایمنی ضعیف مثل مبتلایان به ایدز شایع تر است.

خطر بروز بیماری‌ های باکتریایی شدید در کودکان زیر سه ماهه و تب دار، بیشتر از کودکان بزرگ تر تب دار است.



بر اساس این گزارش، ویتامین ث نیز که به عنوان یکی از فاکتورهای پیشگیری کننده از بروز سپسیس شناخته شده از موادی است که بدن باید از طریق غذایی که فرد می ‌خورد، آن را جذب کند. بدن انسان باید تمام مواد لازم را از غذاهایی که می ‌خورد، جذب کند در غیر این صورت و بدون دریافت مواد غذایی لازم، قادر نخواهد بود کمبود این مواد را به گونه‌ ای دیگر جبران کند.



ویتامین ث یا اسید اسکوربیک، یک ویتامین محلول در آب است که برای رشد و عملکرد طبیعی بدن لازم است. این ویتامین در تشکیل کلاژن نقش دارد.

کلاژن یک نوع پروتئین است که در تشکیل پوست، تاندون ها، رباط‌ ها، عروق خونی و نیز در ترمیم بافت‌ ها شرکت می‌ کند. این ماده ی مغذی، یکی از مهم ترین آنتی اکسیدان ‌های مورد نیاز بدن است.



منابعی که بیشترین مقادیر این ویتامین را در خود دارند شامل توت فرنگی، کلم بروکلی، گریپ فروت، گوجه فرنگی، انبه، لیمو، گل کلم، سیب زمینی، هندوانه، اسفناج، کلم، مرکبات و کیوی به عنوان منابع گیاهی دارای ویتامین ث و جگر به عنوان منبع حیوانی دارای این ویتامین است.



نگهداری طولانی مدت این مواد غذایی در یخچال‏، پختن، گرمای هوا، نور و دخانیات باعث از بین رفتن این ویتامین می ‏شوند.

[ 1389/9/27 ] [ 21:30 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

کمبود ویتامین B12؛ عامل سرفه ‌های مزمن

محققان در یک پژوهش جدید دریافته ‌اند که کمبود ویتامین B12 عامل معمول بروز سرفه‌ های مزمن است.

کمبود ویتامین B12، مشکلی است که بیشتر در افراد مسن بروز می‌ کند. کمبود این ویتامین عوارضی مانند کم خونی، کاهش حافظه و آسیب سلول‌ های عصبی را در پی دارد.

کمبود ویتامین B12 شایع ‌تر از آن است که تاکنون تصور می ‌شد. محققان دریافته ‌اند که در 17 درصد افراد، سطح ویتامین B12 در خون، پایین است.

ویتامین B12 از ویتامین‌ های مهم است که در ماهی، گوشت و لبنیات یافت می ‌شود و در حفظ سلامت اهمیت بالایی دارد.

این ویتامین که به " کوبالامین " نیز معروف است، از ویتامین ‌های محلول در آب به حساب می ‌آید.

ویتامین B12 از عوامل سازنده ی گلبول‌ های قرمز و مولکول وراثتی DNA است و در کار سیستم عصبی نقش بسیار مهمی دارد.

افراد در معرض خطر کمبود

* گیاه‌ خواران و افرادی که از رژیم‌ های غذایی کم گوشت و لبنیات استفاده می ‌کنند.

* افراد مسن: این افراد یا از منابع گوشتی و لبنیاتی، این ویتامین را دریافت نمی‌ کنند و یا بدن آن ها در جذب این ویتامین با مشکل رو به ‌رو است.

علل کمبود

* کمبود ویتامین B12 ممکن است توسط نوعی بیماری عفونی به وجود بیایید. این بیماری سلول‌هایی از سیستم گوارش که وظیفه ی دریافت ویتامین B12 را دارند، از بین می ‌برند.

* یکی دیگر از عوامل مشکل در جذب ویتامین B12 استفاده از دارو‌های درمان ریفلاکس یا آنتی اسید‌های معده است.

* عمل‌ های جراحی که روی بخش‌ هایی از روده انجام می ‌شوند نیز می ‌توانند سیستم گوارش را از جذب این ویتامین باز دارند.

علائم کمبود

* اگر میزان کمبود ویتامین B12 ناچیز باشد، ممکن است عوارض زیادی را به دنبال نداشته باشد و یا این عوارض کوتاه ‌مدت و خفیف باشند.

* ولی کمبود زیاد این ویتامین باعث ایجاد کم ‌خونی، افسردگی، اختلالات ذهنی و مشکلات سیستم عصبی می ‌شود.

* با توجه به شرایط بدن افراد، کمبود ویتامین B12 می ‌تواند باعث بالا رفتن بیش از حد " هموسیستین " در بدن شود. بالا بودن مقدار این آمینو اسید در خون، افراد را مستعد بیماری‌ های عروقی و انسداد رگ ‌ها می ‌کند.

* پژوهش جدید که از سوی محققان دانشگاه تورین و بیمارستان مائوریزیانو در ایتالیا انجام گرفت، نشان داد که ارتباط مهمی بین کمبود ویتامین B12 و سرفه‌ های مزمن بی‌ دلیل، وجود دارد. این پژوهش که در کنگره جهانی آلرژی در سازمان جهانی آلرژی ارایه شده تاثیر این یافته جدید را در دنیای آلرژی‌ ها و ایمونولوژی مورد بحث و تبادل نظر قرار داد. در این تحقیق 302 بیمار مبتلا به سرفه مزمن مورد آزمایش قرار گرفتند. محققان در این مطالعه به وجود رابطه ی احتمالی بین سرفه‌ های مزمن و کمبود ویتامین B12 پی بردند.

توجه

محققان توصیه می ‌کنند که اگر با کمبود ویتامین B12 مواجه هستید به پزشک مراجعه کرده و از مصرف مکمل ‌های غذایی خودداری کنید، چرا که این مکمل ‌ها نمی ‌توانند میزان کمبود B12 را جبران کنند.

[ 1389/9/27 ] [ 21:21 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

ویتامین B و تاخیر در شروع آلزایمر

دریافت دوزهای بالای روزانه ویتامین های B می ‌تواند شروع بیماری آلزایمر را به تاخیر بیندازد و یا حتی متوقف کند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه یک بررسی جدید نشان می ‌دهد، اضافه کردن مکمل‌ های ویتامین B به رژیم غذایی ممکن است سرعت کوچک شدن مغز در افراد سالمند دارای نشانه‌ های هشداردهنده این بیماری را به نصف برساند.

کوچک شدن مغز، که بخش طبیعی پیری است، در افراد مبتلا به نارسایی خفیف شناختی (Mild Cognitive Impairment (MCI،عارضه‌ ای که مقدمه بروز آلزایمر و سایر اشکال زوال عقل یا دمانس است،‌ سریع‌ تر رخ می ‌دهد.

گروه دانشمندانی که این تحقیق را انجام داده ‌اند، معتقدند درمان با ویتامین می ‌تواند پیشرفت بیماری را به تاخیر بیندازد یا متوقف کند،‌ اما تاکید کردند که تحقیق بیشتری برای به آزمون گذاشتن این نظریه لازم است.

در این پژوهش که نتایج آن در ژورنال آنلاین "کتابخانه عمومی علوم" One منتشر شده است، تحلیل ‌رفتگی مغز در 168 فرد داوطلب بالای 70 سال که تشخیص MCI در آن ها داده شده بود، مورد بررسی قرار گرفت.

در طول دوره دوساله بررسی،‌ نیمی از این افراد روزانه یک قرص حاوی دوزهای بالای ویتامین‌ های B شامل اسید فولیک (فولات)، B6 و B12 مصرف می ‌کردند. بقیه افراد یک قرص دارونما بدون اجزای فعال دریافت می ‌کردند.

این کارآزمایی، که توسط پژوهشگران دانشگاه آکسفورد با همکاری پژوهشگران نروژی انجام شد، نتایج قابل ‌توجهی را به بار آورد.

به طورمیانگین در افرادی که ویتامین‌ های B دریافت می ‌‌کردند، سرعت تحلیل‌ رفتن مغز تا 30 درصد کاهش پیدا کرده بود. در برخی از موارد این کاهش تا حد 53 درصد بود.

دیوید اسمیت، یکی از سرپرستان این تحقیق در بخش داروشناسی دانشگاه آکسفورد گفت: "این نتایج بسیار جالب ‌توجه و تاثیرگذار بود. نتایج بیش از حدی بود که ما انتظار داشتیم."

"امید ما این است که این درمان ساده و بی‌ خطر بروز بیماری آلزایمر را در بسیاری از افراد مبتلا به مشکلات خفیف حافظه‌ را به تاخیر بیندازد."

ربکاوود،‌رئیس ارشد سازمان خیریه انگلیسی بنیاد پژوهش آلزایمر که در تامین هزینه این تحقیق شرکت داشت، نیز گفت که نتایج آن "بسیار مهم" است.

او افزود: "این یافته‌ های قوی باید الهام بخش انجام کارآزمایی‌ های گسترده ‌تر برای پیگیری افرادی شود که انتظار می‌ رود مبتلا به آلزایمر شوند و ما امیدواریم که موفقیت بیشتری به دست آوریم."

بر اساس آمار سازمان جهانی بهداشت تخمین زده می ‌شود که 37 میلیون نفر در سراسر جهان با زوال عقل یا دمانس زندگی می ‌کنند، و اکثریت این موارد ناشی از بیماری آلزایمر است.

علائم MCI شامل لغزش‌ های حافظه و مشکلات گفتاری است که آن قدر جدی نیست که بر زندگی روزانه فرد تاثیر بگذارد اما نیمی از افرادی که به این عارضه مبتلا هستند در طول پنج سال به زوال عقل مبتلا می ‌شوند.

افرادی بالای 60 سال غیر مبتلا به MCI به طور طبیعی با میزانی در حدود 5/0 درصد در سال دچار کوچک شدن مغز می ‌شوند.

کوچک شدن مغز در افراد مبتلا به MCI با سرعتی دو برابر این مقدار رخ می ‌دهد و افراد مبتلا به آلزایمر ممکن است در هر سال 5/2 درصد حجم مغزشان را از دست بدهند.

به گفته این دانشمندان دوز ویتامین ‌های B در این کارآزمایی بسیار بالاتر از حدی بود که در یک رژیم غذایی طبیعی یا مکمل‌ های معمول ویتامینی وجود دارد.

[ 1389/9/27 ] [ 21:19 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

زندگینامه حضرت امام سجاد علیه السلام
نام معصوم ششم على ( ع ) است . وى فرزند حسین بن على بن ابیطالب ( ع )و ملقب به سجاد و زین العابدین میباشد .امام سجاد در سال 38 هجرى در مدینه ولادت یافت .

حضرت سجاد در واقعه جانگداز کربلا حضور داشت ولى به علت بیمارى و تب شدید از آن حادثه جان به سلامت برد , زیرا جهاد از بیمار برداشته شده است و پدر بزرگوارش - با همه علاقهاى که فرزندش به شرکت در آن واقعه داشت - به اواجازه جنگ کردن نداد .

مصلحت الهى این بود که آن رشته گسیخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ , یعنى امامت و ولایت گردد .

این بیمارى موقت چند روزى بیش ادامه نیافت و پس از آن حضرت زین العابدین 35 سال عمر کرد که تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپرى شد .

سن شریف حضرت سجاد ( ع ) را در روز دهم محرم سال 61 هجرى که بنا به وصیت پدر و امر خدا و رسول خدا ( ص ) به امامت رسید , به اختلاف روایات در حدود 24سال نوشته اند .

مادر حضرت سجاد بنا بر مشهور شهربانو دختر یزدگرد ساسانى بوده است .

آنچه در حادثه کربلا بدان نیاز بود , بهرهبردارى از این قیام و حماسه بى نظیر و نشر پیام شهادت حسین ( ع ) بود , که حضرت سجاد ( ع ) در ضمن اسارت با عمهاش زینب ( ع ) آن را با شجاعت و شهامت و قدرت بى نظیر در جهان آن روز فریاد کردند .

فریادى که طنین آن قرنهاست باقى مانده و - براى همیشه - جاودان خواهد ماند .

واقعه کربلا با همه ابعاد عظیم و بى مانندش پر از شور حماسى و وفاو صفا و ایمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پایان آمد , اما مأ موریت حضرت سجاد ( ع ) و زینب کبرى ( س ) از آن زمان آغاز شد .

اهل بیت اسیر را از قتلگاه عشق و راهیان به سوى الله و از کنار نعشهاى پاره پاره به خون خفته جدا کردند .

حضرت سجاد ( ع ) را در حال بیمارى بر شترى بى هودج سوار کردند و دو پاى حضرتش را از زیر شکم آن حیوان به زنجیر بستند .

سایر اسیران را نیز بر شتران سوار کرده , روانه کوفه نمودند .

کوفهاى که در زیر سنگینى و خفقان حاکم بر آن بهت زده بر جاى مانده بود و جرأ ت نفس کشیدن نداشت , زیرا ابن زیاد دستور داده بود رؤساى قبایل مختلف را به زندان اندازند و مردم را گفته بود بدون اسلحه از خانه ها خارج شوند .

در چنین حالتى دستور داد سرهاى مقدس شهدا را بین سرکردگان قبایلى که در کربلا بودند تقسیم و سر امام شهید حضرت ابا عبد الله الحسین را در جلو کاروان حمل کنند .

بدین صورت کاروان را وارد شهر کوفه نمودند .

عبید الله زیاد میخواست وحشتى در مردم ایجاد کند و این فتح نمایان خود را به چشم مردم آورد .

با این تدبیرهاى امنیتى چه شد که نتوانستند جلو بیانات آتشین و پیام کوبنده زن پولادین تاریخ حضرت زینب ( س ) را بگیرند ؟ گویى مردم کوفه تازه از خواب بیدار شده و دریافته اند که این اسیران , اولاد على ( ع ) و فرزندان پیغمبر اسلام ( ص ) میباشند که مردانشان در کربلا نزدیک کوفه به شمشیر بیداد کشته شدهاند .

همهمه از مردم برخاست و کم کم تبدیل به گریه شد .

حضرت سجاد ( ع ) در حال اسارت و خستگى و بیمارى به مردم نگریست و فرمود : اینان بر ما میگریند ؟ پس عزیزان ما را چه کسى کشته است ؟ زینب خواهر حسین ( ع ) مردم را امر به سکوت حضرت محمد ( ص ) کرد و پس از حمد و ثناى خداوند متعال و درود بر پیامبر گرانقدرش , فرمود : ... اى اهل کوفه , اى حیلت گران و مکراندیشان وغداران , هرگز این گریههاى شما را سکون مباد .

مثل شما , مثل زنى است که از بامداد تا شام رشته خویش میتابید و از شام تا صبح به دست خود بازمیگشاد .

هشدار که بناى ایمان بر مکر و نیرنگ نهادهاید ... .

سپس حضرت زینب ( ع ) مردم کوفه را سخت ملامت فرمود و گفت : همانادامان شخصیت خود را با عارى و ننگى بزرگ آلود کردید که هرگز تا قیامت این آلودگى را از خود نتوانید دور کرد .

خوارى و ذلت بر شما باد .

مگر نمیدانید کدام جگرگوشه از رسول الله ( ص ) را بشکافتید , و چه عهد و پیمان که بشکستید , و بزرگان عترت و آزادگان ذریه او را به اسیرى بردید , و خون پاک او به ناحق ریختید ... .

مردم کوفه آنچنان ساکت و آرام شدند که گویى مرغ بر سر آنها نشسته سخنان کوبنده زینب ( ع ) که گویا از حلقوم پاک على ( ع ) خارج میشد ,مردم بى وفاى کوفه را دچار بهت و حیرت کرد .

شگفتا این صداى على ( ع ) است که گویا در فضاى کوفه طنینانداز است .. امام سجاد ( ع ) عمهاش را امر به سکوت فرمود .

ابن زیاد دستور داد امام سجاد ( ع ) و زینب کبرى و سایر اسیران را به مجلس وى آوردند , و در آن جا جسارت را نسبت به سر مقدس حسین ( ع ) و اسیران کربلا به حد اعلا رسانید , و آنچه در چنته دناءت و رذالت داشت نشان داد , و آنچه لازمه پستى ذاتش بود آشکار نمود .

پیام خون و شهادت ابن زیاد یا پسر مرجانه اسیران کربلا را پس از مکالماتى که در مجلس او با آنان روى داد , دستور داد به زندانى پهلوى مسجد اعظم کوفه منتقل ساختند , و دستور داد سر مقدس امام ( ع ) را در کوچهها بگردانند تا مردم دچار وحشت شوند .

یزید در جواب نامه ابن زیاد که خبر شهادت حسین ( ع ) و یارانش و اسیر کردن اهل و عیالش را به او نوشته بود , دستور داد سر حسین ( ع ) و همه یارانش را و همه اسیران را به شام بفرستند .

بر دست و پا و گردن امام همام حضرت سجاد زنجیر نهاده , بر شتر سوارش کردند و اهل بیت را چون اسیران روم و زنگبار بر شتران بى جهاز سوار کردند و راهى شام نمودند .

اهل بیت عصمت از راه بعلبک به شام وارد شدند .

روز اول ماه صفر سال 61 هجرى - شهر دمشق غرق در شادى و سروراست , زیرا یزید اسیران کربلا را که اولاد پاک رسول الله هستند , افراد خارجى ویاغیگر معرفى کرده که اکنون در چنگ آنهایند - یزید دستور داد اسیران و سرهاى شهدا را از کنار جیرون که تفریحگاه خارج از شهر و محل عیش و عشرت یزید بود عبور دهند .

یزید از منظر جیرون اسیران را تماشا میکرد و شاد و مسرور به نظرمیرسید , همچون فاتحى بلا منازع و در مقابل قافله اسیران بایستاد و گفت : شکر خداى را که شما را کشت و شهرهاى اسلام را ازشر مردان شما آسوده ساخت و امیر المؤمنین یزید را بر شماپیروزى داد .

امام زین العابدین ( ع ) به آن پیرمردى که در آن سن و سال از تبلیغات زهرآگین اموى در امان نمانده بود , فرمود : اى شیخ , آیا قرآن خواندهاى ؟ .

گفت : آرى .

فرمود : این آیه را قراءت کردهاى : قل لا أ سئلکم علیه أ جرا الاالمودة فی القربى .

گفت : آرى .

امام ( ع ) فرمود : آن خویشاوندان که خداوند تعالى به دوستى آنها امرفرموده و براى رسول الله اجر رسالت قرار داده ماییم .

سپس آیه تطهیر را که درحق اهل بیت پیغمبر ( ص ) است تلاوت فرمود : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا .

پیرمردگفت : این آیه را خواندهام .

امام ( ع ) فرمود : مراد از این آیه ماییم که خداوند ما را از هر آلایش ظاهر و باطن پاکیزه داشته است .

پیرمرد بسیار تعجب کرد و گریست و گفت چقدر من بى خبر ماندهام .

سپس به امام ( ع ) عرض کرد : اگر توبه کنم آیا توبهام پذیرفته است ؟ امام ( ع ) به او اطمینان داد .

این پیرمرد را به خاطر همین آگاهى شهید کردند .

بارى , قافله اسیران راه خدا را در جلو مسجد جامع دمشق متوقف ساختند .

سپس آنها را در حالى که به طنابها بسته بودند به زندانى منتقل کردند .

چند روزى را در زندان گذراندند , زندانى خراب .

به هر حال یزید در نظر داشت با دعوت ازبرجستگان هر مذهب و سفیران و بزرگان و چاپلوسان دربارى مجلسى فراهم کند تا پیروزى ظاهرى خود را به همه نشان دهد .

در این مجلس یزید همان جسارتى را نسبت به سر مقدس حضرت سید الشهداء انجام داد که ابن زیاد , دست نشانده پلیدش در کوفه انجام داده بود .

چوب دستى خود را بر لب و دندانى نواخت که بوسهگاه حضرت رسول الله ( ص ) و على مرتضى و فاطمه زهرا علیهما السلام بوده است .

وقتى زینب ( ع ) این جسارت را از یزید مشاهده فرمود و اولین سخنى که یزید به حضرت سید سجاد ( ع ) گفت چنین بود : شکر خداى را که شما را رسوا ساخت , بى درنگ حضرت زینب ( ع ) در چنان مجلسى بپاخاست .

دلش به جوش آمد و زبان به ملامت یزید و یزیدیان گشود و با فصاحت و بلاغت علوى پیام خون و شهادت را بیان فرمودو در سنگر افشاگرى پرده از روى سیهکارى یزید و یزیدیان برداشت , و خلیفه مسلمین را رسواتر از مردم کوفه نمود .

اما یزید سر به زیر انداخت و آن ضربات کوبنده و بر باد دهنده شخصیت کاذب خود را تحمل کرد , و تنها براى جواب بیتى خواند که ترجمه آن این است : ناله و ضجه از داغدیدگان رواست و زنان اجیر نوحهکننده را مرگ درگذشته آسان است .

امام سجاد ( ع ) در دمشق علاوه بر سخنانى که حضرت سجاد ( ع ) با استناد به قرآن کریم فرمود و حقیقت را آشکار کرد , حضرت زین العابدین ( ع ) وقتى با یزید روبرو شد - در حالى که ازکوفه تا دمشق زیر زنجیر بود - فرمود : اى یزید , به خدا قسم , چه گمان میبرى اگرپیغمبر خدا ( ص ) ما را به این حال بنگرد ؟ این جمله چنان در یزید اثر کرد که دستور داد زنجیر را از آن حضرت برداشتند , و همه اطرافیان از آن سخن گریستند .

فرصت بهترى که در شام به دست امام چهارم آمد , روزى بود که خطیب رسمى بالاى منبر رفت و در بدگویى على ( ع ) و اولاد طاهرینش و خوبى معاویه و یزید داد سخن داد .

امام سجاد ( ع ) به یزید گفت : به من هم اجازه میدهى روى این چوبهابروم و سخنانى بگویم که هم خدا را خشنود سازد و هم براى مردم موجب اجر و ثواب باشد ؟ یزید نمیخواست اجازه دهد , زیرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت علیهم السلام آگاه بود و بر خود میترسید .

مردم اصرار کردند .

ناچار یزید قبول کرد .

امام چهارم ( ع ) پاى به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها یکباره فرو ریخت و شیون از میان زن و مردبرخاست .

خلاصه بیانات امام ( ع ) چنین بود : اى مردم شش چیز را خدا به ما داده است و برترى ما بر دیگران بر هفت پایه است .

علم نزد ماست , حلم نزد ماست , جود و کرم نزد ماست , فصاحت وشجاعت نزد ماست , دوستى قلبى مؤمنین مال ماست .

خدا چنین خواسته است که مردم با ایمان ما را دوست بدارند , و این کارى است که دشمنان ما نمیتوانند از آن جلوگیرى کنند .

سپس فرمود : پیغمبر خدا محمد ( ص ) از ماست , وصى او على بن ابیطالب از ماست , حمزه سید الشهداء از ماست , جعفر طیار از ماست , دو سبط این امت حسن و حسین ( ع ) از ماست , مهدى این امت و امام زمان از ماست .

سپس امام خود را معرفى کرد و کار به جایى رسید که خواستند سخن امام را قطع کنند , پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگوید .

امام ( ع ) سکوت کرد .

تا مؤذن گفت : اشهد ان محمدا رسول الله .

امام عمامه از سر برگرفت و گفت : اى مؤذن تورا به حق همین محمد خاموش باش .

سپس رو به یزید کرد و گفت : آیا این پیامبرارجمند جد تو است یا جد ما ؟ اگر بگویى جد تو است همه میدانند دروغ میگویى , واگر بگویى جد ماست , پس چرا فرزندش حسین ( ع ) را کشتى ؟ چرا فرزندانش را کشتى ؟ چرا اموالش را غارت کردى ؟ چرا زنان و بچههایش را اسیر کردى ؟ سپس امام ( ع ) دست برد و گریبان چاک زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود .

براستى آشوبى به پا شد .

این پیام حماسى عاشورا بود که به گوش همه میرسید .

این نداى حق بود که به گوش تاریخ میرسید .

یزید در برابر این اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زیاد گشود و حتى بعضى ازلشکریان را که همراه اسیران آمده بودند - بظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرارداد .

سرانجام بیمناک شد و از آنان روى پوشید و سعى کرد کمتر با مردم تماس بگیرد .

به هر حال , یزید بر اثر افشاگریهاى امام ( ع ) و پریشان حالى اوضاع مجبورشد در صدد استمالت و دلجویى حال اسیران برآید .

از امام سجاد ( ع ) پرسید : آیامیل دارید پیش ما در شام بمانید یا به مدینه بروید ؟ امام سجاد ( ع ) و زینب کبرى ( ع ) فرمودند : میل داریم پهلوى قبر جدمان در مدینه باشیم .

حرکت به مدینه در ماه صفر سال 61 هجرى اهل بیت عصمت با جلال و عزت به سوى مدینه حرکت کردند .

نعمان بن بشیر با پانصد نفر به دستور یزید کاروان را همراهى کرد .

امام سجاد و زینب کبرى و سایر اهل بیت به مدینه نزدیک میشدند .

امام سجاد ( ع )محلى در خارج شهر مدینه را انتخاب فرمود و دستور داد قافله در آنجا بماند .

نعمان بن بشیر و همراهانش را اجازه مراجعت داد .

امام ( ع ) دستور داد در همان محل خیه هایى برافراشتند .

آنگاه به بشیر بن جذلم فرمود مرثیهاى بسراى و مردم مدینه را از ورود ما آگاه کن .

بشیر یکسر به مدینه رفت و در کنار قبر رسول الله ( ص ) با حضور مردم مدینه ایستاد و اشعارى سرود که ترجمه آن چنین است : هان و اینک این اشکهاى من است که روان است .

آوخ بود در کربلا بگذاشتند , و سرش را بر نیزه شهربه شهر گردانیدند .

شهر یکباره از جاى کنده شد .

زنان بنى هاشم صدا به ضجه وناله و شیون برداشتند .

مردم در خروج از منزلهاى خود و هجوم به سوى خارج شهر بریکدیگر سبقت گرفتند .

بشیر میگوید : اسب را رها کردم و خود را به عجله به خیمه اهل بیت پیغمبر رساندم .

در این موقع حضرت سجاد ( ع ) از خیمه بیرون آمد و درحالى که اشکهاى روان خود را با دستمالى پاک میکرد به مردم اشاره کرد ساکت شوند , و پس از حمد و ثناى الهى لب به سخن گشود و از واقعه جانگداز کربلا سخن گفت .

از جمله فرمود : اگر رسول الله ( ص ) جد ما به قتل و غارت و زجر وآزار ما دستور میداد , بیش از این بر ما ستم نمیرفت , و حال اینکه به حمایت وحرمت ما سفارش بسیار شده بود .

به خدا سوگند به ما رحمت و عنایت فرماید و ازدشمنان ما انتقام بگیرد .

سپس امام سجاد ( ع ) و زینب کبرى ( ع ) و یاران و دلسوختگان عزاى حسینى وارد مدینه شدند .

ابتدا به حرم جد خود حضرت رسول الله ( ص ) و سپس به بقیع رفتند و شکایت مردم جفاپیشه را با چشمانى اشک ریزان بیان نمودند .

مدتها درمدینه عزاى حسینى برقرار بود .

و امام ( ع ) و زینب کبرى از مصیبت بى نظیرکربلا سخن میگفتند و شهادت هدفدار امام حسین ( ع ) را و پیام او را به مردم تعلیم میدادند و فساد دستگاه حکومت را بر ملا میکردند تا مردم به عمق مصیبت پى ببرند و از ستمگران روزگار انتقام خواستن را یاد بگیرند .

آن روز در جهان اسلام چهار نقطه بسیار حساس و مهم بود : دمشق , کوفه , مکه و مدینه , حرم مقدس رسول الله مرکز یادها و خاطره اسلام عزیز و پیامبر گرامى ( ص ) .

امام سجاد در هر چهار نقطه نقش حساس ایفا فرمود , و به دنبال آن بیدارى مردم و قیامها و انقلابات کوچک و بزرگ و نارضایتى عمیق مردم آغاز شد .

از آن پس تاریخ اسلام شاهد قیامهایى بود که از رستاخیز حسینى در کربلا مایه میگرفت , از جمله واقعه حره که سال بعد اتفاق افتاد , و کارگزاران یزید دربرابر قیام مردم مدینه کشتارهاى عظیم به راه انداختند .

اولاد على ( ع ) هر یک در گوشه و کنار در صدد قیام و انتقام بودند تا سرانجام به قیام ابو مسلم خراسانى و انقراض سلسله ناپاک بنى امیه منتهى شد .

مبارزه و انتقاد از رفتار خودخواهانه و غیر عادلانه خلفاى بنى امیه و بنى عباس به صورتهاى مختلف در مسلمانان بخصوص در شیعیان على ( ع ) در طول تاریخ ‌زنده شد و شیعه به عنوان عنصر مقاوم و مبارز که حامل پیام خون و شهادت بود درصحنه تاریخ معرفى گردید .

گرچه شیعیان همیشه زجرها دیده و شکنجهها بر خود هموارکردهاند , ولى همیشه این روحیه انقلابى را حتى تا امروز - پس از چهارده قرن - درخود حفظ کردهاند .

امام سجاد ( ع ) گرچه بظاهر در خانه نشست , ولى همیشه پیام شهادت ومبارزه را در برابر ستمگران به زبان دعا و وعظ بیان میفرمود و با خواص شیعیان خود مانند ابو حمزه ثمالى و ابو خالد کابلى و ... در تماس بود , و در عین حال به امر به معروف و نهى از منکر اشتغال داشت , و شیعیان خاص وى معارف دینى و احکام اسلامى را از آن حضرت میگرفتند و در میان شیعیان منتشر میکردند , واز این راه ابعاد تشیع توسعه فراوانى یافت .

بر اثر این مبارزات پنهان و آشکار بود که براى بار دوم امام سجاد را به امر عبد الملک خلیفه اموى , با بند وزنجیر از مدینه به شام جلب کردند , و بعد از زمانى به مدینه برگرداندند .

امام سجاد ( ع ) در مدت 35 سال امامت با روشن بینى خاص خود هر جا لازم بود , براى بیدارى مردم و تهییج آنها علیه ظلم و ستمگرى و گمراهى کوشید , و درموارد بسیارى به خدمات اجتماعى وسیعى در زمینه حمایت بینوایان و خاندانهاى بى سرپرست پرداخت , و نیز از طریق دعاهایى که مجموعه آنها در صحیفه سجادیه گردآمده است , به نشر معارف اسلام و تهذیب نفس و اخلاق و بیدارى مردم اقدام نمود .

صحیفه سجادیه صحیفه سجادیه که از ارزندهترین آثار اسلامى است , شامل 57 دعا است که مشتمل بر دقیقترین مسائل توحیدى و عبادى و اجتماعى و اخلاقى است , و بدان زبورآل محمد ( ص ) نیز میگویند .

یکى از حوادث تاریخ که دورنمایى از تلأ لؤ شخصیت امام سجاد ( ع ) را به مامینمایاند - گرچه سراسر زندگى امام درخشندگى و شور ایمان است - قصیدهاى است که فرزدق شاعر در مدح امام ( ع ) در برابر کعبه معظمه سروده است .

مورخان نوشتهاند : در دوران حکومت ولید بن عبد الملک اموى , ولیعهد وبرادرش هشام بن عبد الملک به قصد حج , به مکه آمد و به آهنگ طواف قدم در مسجد الحرام گذاشت .

چون به منظور استلام حجر الاسود به نزدیک کعبه رسید , فشارجمعیت میان او و حطیم حائل شد , ناگزیر قدم واپس نهاد و بر منبرى که براى وى نصب کردند , به انتظار فروکاستن ازدحام جمعیت بنشست و بزرگان شام که همراه اوبودند در اطرافش جمع شدند و به تماشاى مطاف پرداختند .

در این هنگام کوکبه جلال حضرت على بن الحسین علیهما السلام که سیمایش از همگان زیباتر وجامه هایش ازهمگان پاکیزهتر و شمیم نسیمش از همه طواف کنندگان دلپذیرتر بود , از افق مسجدبدرخشید و به مطاف درآمد , و چون به نزدیک حجر الاسود رسید , موج جمعیت دربرابر هیبت و عظمتش واپس نشست و منطقه استلام را در برابرش خالى از ازدحام ساخت , تا به آسانى دست به حجر الاسود رساند و به طواف پرداخت .

تماشاى این منظره موجى از خشم و حسد در دل و جان هشام بن عبد الملک برانگیخت و در همین حال که آتش کینه در درونش زبانه میکشید , یکى از بزرگان شام رو به او کرد و با لحنى آمیخته به حیرت گفت : این کیست که تمام جمعیت به تجلیل و تکریم او پرداختند و صحنه مطاف براى او خلوت گردید ؟ هشام با آن که شخصیت امام را نیک میشناخت , اما از شدت کینه و حسد و از بیم آن که درباریانش به او مایل شوند و تحت تأ ثیر مقام و کلامش قرار گیرند , خود را به نادانى زد و در جواب مرد شامى گفت : او را نمیشناسم .

در این هنگام روح حساس ابو فراس ( فرزدق ) از این تجاهل و حق کشى سخت آزرده شد و با آن که خودشاعر دربار اموى بود , بدون آن که از قهر و سطوت هشام بترسد و از درندهخویى آن امیر مغرور خودکامه بر جان خود بیندیشد , رو به مرد شامى کرد و گفت : اگر خواهى تا شخصیت او را بشناسى از من بپرس , من او را نیک میشناسم .

آن گاه فرزدق در لحظهاى از لحظات تجلى ایمان و معراج روح , قصیده جاویدان خود را که از الهام وجدان بیدارش مایه میگرفت , با حماسه هاى افروخته و آهنگى پرشور سیل آسا بر زبان راند , و اینک دو بیتى از آن قصیده و قسمتى از ترجمه آن : هذا الذى تعرف البطحاء وطأ ته والبیت یعرفه والحل والحرم هذا الذى احمد المخت ـار والده صلى علیه الهى ما جرى القلم این که تو او را نمیشناسى , همان کسى است که سرزمین بطحاء جاى گامهایش را میشناسد و کعبه و حل و حرم در شناسائیش همدم و همقدمند .

این کسى است که احمد مختار پدر اوست , که تا هر زمان قلم قضا در کارباشد , درود و رحمت خدا بر روان پاک او روان باد ... این فرزند فاطمه , سروربانوان جهان است و پسر پاکیزه گوهر وصى پیغمبر است , که آتش قهر و شعله انتقام خدا از زبانه تیغ بى دریغش همیدرخشد ... .

و از این دست اشعارى سرود که همچون خورشید بر تارک آسمان ولایت میدرخشد ونور میپاشد .

وقتى قصیده فرزدق به پایان رسید , هشام مانند کسى که از خوابى گران بیدارشده باشد , خشمگین و آشفته به فرزدق گفت : چرا چنین شعرى - تا کنون - در مدح ما نسرودهاى ؟ فرزدق گفت : جدى بمانند جد او و پدرى همشأ ن پدر او و مادرى پاکیزه گوهر مانند مادر او بیاور تا تو را نیز مانند او بستایم .

هشام برآشفت و دستور داد تا نام شاعر را از دفتر جوایز حذف کنند و او رادر سرزمین عسفان میان مکه و مدینه به بند و زندان کشند .

چون این خبر به حضرت سجاد ( ع ) رسید دستور فرمود دوازده هزار درهم به رسم صله و جایزه نزد فرزدق بفرستند و عذر بخواهند که بیش از این مقدور نیست .

فرزدق صله را نپذیرفت و پیغام داد : من این قصیده را براى رضاى خدا و رسول خداو دفاع از حق سرودهام و صلهاى نمیخواهم .

امام ( ع ) صله را بازپس فرستاد و اورا سوگند داد که بپذیرد و اطمینان داد که چیزى از ارزش واقعى آن , در نزد خداکم نخواهد شد .

بارى , این فضایل و ارزشهاى واقعى است که دشمن را بر سر کینه و انتقام میآورد .

چنانکه نوشتهاند : سرانجام به تحریک هشام , خلیفه اموى , ولید بن عبد الملک , امام زین العابدین و سید الساجدین ( ع ) را مسموم کرد و در سال 95هجرى درگذشت و در بقیع مدفون شد .

[ 1389/9/27 ] [ 20:51 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ،
X