آخرين خبر

در کوتاه ترین زمان بروزترین باشید

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ آخرين خبر خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

جريان اصلاحات با تاكيد بر عدم مشاركت در انتخابات از هم اكنون به دنبال زير سوال بردن سلامت در انتخابات است.
  



آمدن و نيامدن.بودن و نبودن.اين واژه ها بي ترديد پربسامدترين واژه هادر باره رفتار انتخاباتي اصلاح طلبان بوده است.اصلاح طلبان كه پس از فراز و نشيب هاي مختلف براي ورود به نهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي حضور خاموش اما هدفمندي رامورد تاكيد و توجه خود قرار داده اند،سناريويي چند لايه را هدف فعاليت هاي خودقرار داده اند.در اين ميان براي بررسي سناريوي چند لايه اصلاح طلبان در ابتدا بايدتاكيد كرد كه اين جريان :

الف- به دليل ضعف تشكيلاتي،ريزش در بدنه و عدم انسجام نيروها در زيريك چتر تصميم گرفت كه با تابلو در انتخابات شركت نكند. 

ب- با توجه به پيامي كه از غرب دريافت كرده مي كوشد تا اين انتخابات رابا چالش مواجه سازد.پس تحريم انتخابات در ظاهر و حضور خاموش بخشي از بازي اصلاح طلبان است. حال با توجه به ۲ نكته ذكر شده مي توان نگاه دقيق و روشن تري نسبت به سناريوي اصلاح طلبان در مواجه با نهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي داشت. 

لايه هاي اين سناريو عبارتند از: 

۱- جريان اصلاحات با تاكيد بر عدم مشاركت در انتخابات از هم اكنون به دنبال زير سوال بردن سلامت در انتخابات است.

۲- اين جريان با عدم معرفي كانديداي برجسته در شهرهاي بزرگ به دنبال القاي كاهش مشاركت اجتماعي در حوزه هاي نمايان و مهم مي باشد.

۳- اصلاح طلبان با تكيه بر اصل گريز از مركز به دنبال مشاركت گسترده در حوزه هاي كوچك هستند. ۴- اين جريان با تاكيد چند باره از سوي نحله هاي مختلف خود مبني برعدم مشاركت در انتخابات تحت آن چه كه آنان « تضييع حق شهروندي » مي نامند به دنبال مستند كردن نقض حقوق بشر در ايران براي ايراد فشار بيشتر بر نظام مي باشد. 

۵- اين جريان با طرح برخي موارد مي كوشد تا ضمن تحريك قوميت ها آشوبهاي جزيره اي را رقم بزند. در مجموع با توجه به نكات مطرح شده بايد تصريح كرد كه هدف نهايي اين سناريو نشان دادن تزلزل دروني نظام براي فعال شدن در عرصه بين المللي است.چيزي كه آمريكايي در آستانه انتخابات و تصميمات بزرگ در كشورهاي منطقه آن را شكستن تصويري مطلوب از ايران به عنوان مدل كارآمد نام مي برند.

[ 1390/11/5 ] [ 17:19 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

بانك جهاني در جديدترين گزارش خود از رشد اقتصادي 2.5 درصدي ايران در سال ۲۰۱۱ با وجود تحريم ها خبر داد كه بالاتر از متوسط رشد اقتصادي خاورميانه است و پيش بيني كرد در سال ۲۰۱۲ اقتصاد ايران افزايش رشد را تجربه كند. بانك جهاني پيش بيني كرده است رشد اقتصادي ايران در ۲۰۱۲ به 2.7 درصد افزايش يابد. اين بانك همچنين از كاهش رشد اقتصادي جهان به 2.5 درصد در سال جاري ميلادي خبر داده است.

كاهش رشد اقتصادي جهان به 5/2 درصد 

به گزارش فارس بانك جهاني در نخستين گزارش خود در سال ۲۰۱۲ به نام دورنماهاي اقتصاد جهاني به بررسي چشم انداز اقتصاد جهان و كشورهاي مهم در اين سال پرداخته و از كاهش رشد اقتصادي جهان به 2.5 درصد در سال جاري ميلادي خبر داده است.بر اساس اين گزارش در حالي كه اقتصاد جهان در سال ۲۰۱۰ رشد ۳ برابري نسبت به سال ۲۰۰۹ را تجربه كرد در سال ۲۰۱۱ با كاهش رشد مواجه شد. رشد اقتصادي جهان در سال ۲۰۰۹ منفي 2.3 درصد بود اما اين رقم در سال ۲۰۱۰ به 4.1 درصد رسيد به رغم آن رشد اقتصادي جهان در سال ۲۰۱۱ دوباره كاهش يافت و به 2.7 درصد رسيد بر اين اساس پيش بيني شده است رشد اقتصادي جهان در سال ۲۰۱۲ نيز كاهش يابد و به 2.5 درصد برسد.

رشد5/2 درصدي اقتصاد ايران با وجود تحريم ها 

بخشي از گزارش بانك جهاني در مورد اقتصاد ايران است. اين گزارش وضعيت اقتصاد ايران در سال ۲۰۱۲ را نسبت به سال گذشته ميلادي بهتر دانسته و افزايش رشد اقتصادي ايران در سال جاري ميلادي را پيش بيني كرده است. ايران در سال ۲۰۱۱ رشد 5/2 درصد در اقتصاد خود را تجربه كرد و انتظار مي رود اين رقم در سال ۲۰۱۲ به 2.7 درصد افزايش يابد. رشد اقتصادي ايران براي سال ۲۰۱۳ نيز 3.1 درصد پيش بيني شده است.بر اساس اين گزارش رشد اقتصادي ايران در سال ۲۰۱۱ بيشتر از متوسط رشد خاورميانه بوده است. خاورميانه در اين سال رشد 1.7 درصدي را تجربه كرد و پيش بيني شده است متوسط رشد اين منطقه در سال ۲۰۱۲ نيز به 2.3 درصد برسد كه كمتر از ايران خواهد بود.بانك جهاني در ادامه با اشاره به بي اثر بودن تحريم ها بر اقتصاد ايران نوشت: «به رغم تحريم هاي بين المللي، افزايش قيمت نفت و برداشت خوب محصول در داخل باعث رشد 2.5 درصدي اقتصاد ايران در سال ۲۰۱۱ شد».اين گزارش تراز حساب هاي جاري ايران در سال ۲۰۱۱ را نيز معادل 8.9 درصد توليد ناخالص داخلي ايران اعلام و پيش بيني كرده است اين رقم در سال ۲۰۱۲ به 6.6 درصد و در سال 2013 به 4.2 درصد برسد.بر اساس گزارش بانك جهاني رشد اقتصادي منطقه يورو طي سال 2012 ميلادي بيش از 0.3 درصد كاهش خواهد يافت، اين رقم در گزارش قبلي مثبت 1.8 درصد اعلام شده بود. رشد اقتصادي آمريكا نيز از 2.9 درصد به كمتر از 2.2 درصد كاهش خواهد يافت.بانك جهاني افزود: شرايط بي ثبات مالي و اقتصادي در منطقه يورو تاثيرات منفي زيادي بر اقتصاد آسيا و آمريكا داشته است. كاهش رشد اقتصادي منطقه يورو مي تواند موجب كاهش شديد رشد اقتصادي كشورهاي نوظهور و در حال توسعه شود.

نگاه مثبت بانك جهاني به اجراي هدفمندي يارانه ها در ايران 

اين گزارش در مورد هدفمندي يارانه ها نيز در ايران نوشت: تحليل گران خارجي نگاه مثبتي نسبت به بازنگري ايران در نظام يارانه ها و پرداخت پول نقد براي ايجاد توازن در ترازهاي مالي و اختصاص منابع مالي به مردم دارند. اما مشكلات شديد در بخش غيرنفتي همچنان ادامه دارد.بانك جهاني هدفمندي يارانه ها را داراي اثر كنترلي در درازمدت بر تورم دانسته و با تاكيد بر اجراي مراحل بعدي اين طرح افزود: ايران تلاش هاي مهمي را براي اصلاح نظام حمايت درآمدي خود و كنار گذاشتن پرداخت يارانه ها و حركت به سمت يك نظام تامين اجتماعي هدفمند انجام داده است. اين تلاش ها دامنه تورم را به ۱۵ تا ۲۰ درصد محدود كرده است. اين گونه اصلاحات بايد بيش از پيش انجام شود تا تورم در اين كشور تك رقمي شود

[ 1390/11/5 ] [ 17:12 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

وزير امور اقتصادي و دارايي نوسانات بازار ارز و سكه را به دليل اخلال در اين بازار و ايجاد فضاي رواني و رسانه‌اي دانست و تاكيد كرد كه دولت به اندازه كافي ارز در اختيار دارد و نياز‌هاي كشور را مي‌تواند برطرف كند.

سيدشمس‌الدين حسيني با رد اظهارات برخي افراد مبني بر اينكه دولت كسري بودجه خود را با ايجاد نوسان در بازار ارز تامين مي‌كند خواستار پيگيري قضايي اين سخنان شد.

سخنگوي اقتصادي دولت تاكيد كرد كه دولت از نظر ذخاير ارزي در وضعيت بسيار مناسب و بي‌نظيري قرار دارد و به راحتي مي‌تواند نياز‌هاي كشور در اين زمينه را تامين كند.

به گفته حسيني در روزهاي آينده ارز تك نرخي خواهد شد و نرخ آن را نيز بانك مركزي اعلام خواهد كرد.

وي نوسانات در بازار ارز را حاصل اخلال در اين بازار و سازمان‌دهي‌هايي براي برهم زدن اوضاع اين بازار دانست و ضمن اعلام ورود دلار‌هاي تقلبي به داخل كشور گفت: برادران ما در وزارت اطلاعات مراقب هستند كه اين ارز‌ها وارد بازار نشود اما مردم ارز مورد نياز خود را تنها از بانك‌ها و صرافي‌هاي مجوز دار تهيه كنند.


[ 1390/11/5 ] [ 17:5 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

گروه ترجمه - پايگاه اينترنتي آسياتايمز 20 ژانويه 2012 (30 دي) در مقاله‌اي به محتواي نامه باراك اوباما به ايران پرداخت و نوشت: باراك اوباما، رئيس‌جمهور آمريكا، نامه‌اي به رهبر ايران فرستاده و ظاهراً به ايران هشدار داده است كه آمريكا هر اقدامي از سوي ايران براي بستن تنگه هرمز را خط قرمز خود مي‌داند كه ايران نبايد از آن عبور كند كه در غير اين صورت، با پيامدهاي جدي روبه‌رو خواهد شد. اين نامه نشان مي‌دهد كه آمريكا و ايران وارد مرحله تازه‌اي شده‌اند كه مي‌تواند در سال 2012 تنش‌هايي جدي به همراه داشته باشد. 

در ادامه مقاله آمده است: اما به هر حال، در صورتي كه ايران به اين نامه پاسخ دهد، نوع پاسخ ايران مي‌تواند براي سنجش ذهنيت سياسي حكومت اين كشور به‌ كار رود. مهم‌تر از همه اينكه پاسخ اين نامه مي‌تواند مرزهاي مهم انديشه امنيت ملي را در ايران و شاخصه‌هاي سياست ايران در قبال آمريكا را مشخص كند. در عين‌حال، محمد خزايي، سفير ايران در سازمان ملل، گفته است: «ايران خود را دژ ثبات مي‌داند و نيز مصمم است به هر تهديدي پاسخ دهد. همچنين ايران و آمريكا در به قدرت رسيدن حامد كرزاي، رئيس‌جمهور افغانستان، نقش ايفا كرده‌اند و منافع مشتركي در منطقه دارند و بايد راه‌هاي تازه‌اي براي همكاري با يكديگر بيابند.» لحن محمد خزايي به‌گونه‌اي محكم و در عين حال نشان‌دهنده اين است كه ايران به‌دنبال آغاز جنگ در خليج‌فارس نيست و نيز آمريكا و اسرائيل را به دليل تهديدات مداوم و دخيل بودن در اقدامات بي‌ثبات‌ساز مانند حملات سايبري، ترور دانشمندان و غيره متهم مي‌كند. در ايران رضايت اندكي وجود دارد كه پس از خبر ترور دانشمند هسته‌اي اين كشور، مانور مشترك آمريكا و اسرائيل به تعويق افتاده است. 

در پايان مقاله آمده است: انتظار مي‌رود مطابق گفته آلن ژوپه، وزير خارجه فرانسه، وزراي خارجه اتحاديه اروپا در نشست روز دوشنبه در مورد تحريم نفتي، توافق و دارايي‌هاي بانك مركزي ايران را توقيف كنند. به‌طور كلي، نوع خواسته‌هاي دولت اوباما از ايران به‌گونه‌اي است كه مطابق آن ايران بايد منافع امپرياليستي آمريكا را كه با پوشش حاكميت قانون و هنجارهاي بين‌المللي ارائه مي‌‌شود، تأمين كند. پرسش اين است كه آيا آمريكا آماده مقابله با ضربات ايران است؟ يك بررسي نشان مي‌دهد كه حدود 16 ناو آمريكايي در درگيري اين كشور با ايران غرق خواهد شد و در عين حال بهاي نفوذ به‌طور نجومي بالا مي‌رود. آمريكا و متحدانش نبايد ترديد كنند كه ايران در صورت درگيري با آمريكا در خليج‌فارس، به سوي ساخت سلاح هسته‌اي پيش خواهد رفت. جنگ آمريكا با ايران در تمام جبهه‌هاي نظامي، اقتصادي، ژئوپوليتيك و ساير، فاجعه‌اي عظيم در پي خواهد داشت و نتيجه آن باخت براي دو طرف خواهد بود. 

پايگاه بصيرت: مسلم است رفتار ايران به اقتضاي اقدامات دشمنان است و هر اقدامي كه از مرز تهديد گذشته و تعدي به حريم منافع ايران تلقي شود، با برخورد قاطع مواجه خواهد شد. اتحاديه اروپا قصد دارد با تبليغات حجيم و حساب‌شده، خودش را در معادلات مربوط به ايران بسيار بزرگ‌تر از آنچه هست نشان دهد در حالي كه وزن و حد آن براي ايران كاملاً مشخص است و نمي‌توانند تصميمي بگيرند كه از عهده تعهداتش برنيايند. آن‌ها ناچارند به اندازه وزنشان در اين معادله تصميم بگيرند و وزن آن‌ها هم چندان قابل توجه نيست و اختلافات داخلي هم گريبان آن‌ها را گرفته است.

[ 1390/11/5 ] [ 17:2 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

 تلاش فتنه گران براي كاهش مشاركت»*
سران فتنه در صدد هستند تا ضمن احياي پتانسيل‌هاي اعتراضي بار ديگر شبكه اجتماعي خودشان را احيا كنند. از اين رو آنها در حال انجام تست هايي نيز در فضاي اجتماعي هستند. يك سايت ضد انقلاب در اين زمينه مدعي شد: برنامه ريزان جنبش زمستان 90 را به دو بازه زماني تقسيم كرده اند.
  



 بازه اول از 19 دي تا 12 اسفند و بازه دوم از 13اسفند به بعد. در بازه نخست گزينه تجمعات خياباني و دوشنبه هاي اعتراض از گزينه هاي تحت مطالعه است، سه گزينه 19 دي، 25 بهمن و 12 اسفند به عنوان بهترين زمان تجمع مسالمت آميز خياباني روي ميز است. در كنار تجمعات خياباني گزينه جدي ديگر استقبال از اختلافات بسيار عميق دو جناح اصولگراست كه يكي شوراي نگهبان را در اختيار دارد و ديگري فرمانداري ها و استانداري ها را و قرائن نشان مي دهد كه احتمال تظاهرات خياباني در بازه دوم از بازه اول اگر قوي تر نباشد كمتر نيست.*در واقع دشمن در اين دور از انتخابات علاوه بر پتانسيل هاي فتنه گران بر ظرفيت هاي موجود در جريان انحرافي نيز تكيه كرده است

[ 1390/11/5 ] [ 16:54 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

آيت الله محمد تقي مصباح يزدي در مصاحبه اي مشروح درباره مسائل جاري روز، جبهه پايداري انقلاب اسلامي، جبهه متحد اصولگرايان، فتنه، نقش خواص و انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي و ... سخن گفته است كه در ادامه متن كامل رابخوانيد:
  



آيت الله مصباح يزدي در مصاحبه اي مشروح با هفته نامه 9دي درباره مسائل جاري روز، جبهه پايداري انقلاب اسلامي، جبهه متحد اصولگرايان، فتنه، نقش خواص و انتخابات نهمين دوره مجلس شوراي اسلامي و ... سخن گفته است كه در ادامه متن كامل بخوانيد:

خيلي متشكريم كه حضرتعالي لطف كرديد و وقت گرانبهايتان را قرار داديد تا در خصوص موضوعات مهم روز و از جمله در خصوص روز با ارزش 9 دي كه به سالگردش نزديك هستيم با شما به سخن بنشينيم و از رهنمودهاي حضرتعالي بهره ببريم. البته ما سال گذشته هم اين توفيق را داشتيم كه در سالگرد 9 دي خدمت شما باشيم و براي هفته نامه 9 دي اين يك افتخار و ارزش است كه يكي از چند رسانه اي است كه چنين فرصتي را پيدا مي كند تا در خدمت يكي از ياران بابصيرت و شجاع مقام معظم رهبري باشد. اميدواريم كه ما لايق اين توجه شما باشيم و بتوانيم تا آن روزي كه اين هفته نامه منتشر مي شود، رسالت هاي 9دي را كه خيلي مورد توجه مقام معظم رهبري هم هست، پيگيري و خط درستي را دنبال كنيم و البته نياز به توجه و تذكر بزرگاني مثل حضرتعالي هم داريم كه به آن دل هم بسته ايم. 

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين؛ انشاءالله كه در اين مسير موفق باشيد. البته برداشت ها و قضاوت هاي ديگران درباره اشخاصي مطرح هست كه شايد قضاوت آدم از خودش هميشه با قضاوت هاي ديگران وفق نداشته باشد؛ اين عناوين اعم از حوزوي و غير حوزوي و بسياري از امور ديگري كه گفته مي شود، هيچكدام از اينها بنده لايقش نيستم. بنده خودم را يك طلبه ساده اي مي دانم كه از سال هاي دور دغدغه ديني و فرهنگي دارد، همين. بنده بيشتر از اين چيزي ندارم.

*به هر حال ما از شما متشكريم. اگر اجازه دهيد ما اولين سئوال را از اينجا شروع كنيم كه خيلي ها آيت الله مصباح را با وجهه علمي و شأن علمي شان مي شناختند. هر چند ما كه كتاب زندگاني حضرتعالي را در دفتر جريان شناسي چاپ كرده ايم، اطلاع داريم كه اين شخصيت هم قبل و هم بعد از انقلاب در بزنگاه هاي مختلف به ويژه در حوزه فرهنگ، حضور داشتيد و مؤثر بوده. اما دوره اصلاحات يك ويژگي خاصي داشت؛ كه شما خيلي صريح تر وارد ميدان شديد و با حضور در شهرها برخي از انحرافات موجود شخصيت هاي آن روز را تبيين كرديد؛ من مي خواهم درباره همين مورد سئوال كنم كه واقعا چه شد و چه ضرورتي آن روز حس شد؟

همانطور كه گفتم بنده خودم را لايق اين عناوين نمي دانم. ما يك طلبه اي بوديم درس مي خوانديم و در سال 31، 32 هم به قم آمديم. يكي از نعمت هاي بزرگي كه خدا نصيبمان كرد، حضور در درس حضرت امام، آشنايي با افكار و منش و شخصيت ايشان و البته در كنارش هم آشنايي با مرحوم علامه طباطبايي و بعضي از بزرگان ديگر بود.از همان وقت ياد گرفتيم كه بايد نسبت به مسائلي كه به نحوي ارتباطي با دين دارد و ممكن است لطمه اي به دين بزند حساس باشيم. حالا شايد با توجه به يك سري عوامل فرهنگي، تربيتي، فرهنگي، خانوادگي زمينه اش فراهم شده بود؛ خود طلبگي هم كه به عنوان خدمتگذاري مقدس حضرت ولي عصر ارواحنافداه هست،يك چنين مسئوليتي را ايجاب مي كند كه انسان نسبت به خطرهايي كه متوجه دين مي شود، حساس باشد. اين بود كه ما هر وقت احساس مي كرديم كه در بين مسائل اجتماعي سياسي فرهنگي كشور چيزي در معرض اين هست كه خطري را متوجه دين كند، حساسيت خاصي پيدا مي كرديم؛ تحليل روانشناختي اين را الان درست نمي توانم بگويم كه چه عواملي موجب شده بنده اين طور بشوم ولي اين يك واقعيتي است. 

بالاخره طولي نكشيد كه در سال 40 به بعد، خود حضرت امام وارد ميدان سياست شد. زمان مرحوم آيت الله بروجردي شايد ايشان صلاح نمي دانستند يا شرايط طور ديگري بود كه خود ايشان مستقلا و مستقيما وارد عرصه سياست نمي شدند اما بعد از رحلت حضرت آيت الله بروجردي، حضرت امام وارد عرصه سياست شدند و محوريت پيدا كردند. يكي از نتايج حركت ايشان اين بود كه يك عده از فضلاي جوان به فكر اين افتادند كه براي حمايت از دين و اسلام، بايد فعاليت جمعي كرد، با كارهاي فردي و نوشتن يك مقاله و يك سخنراني، اين مشكل حل نمي شود، مخصوصا با اوامري كه امام مي فرمودند. اين بود كه بالاخره يك عده اي تصميم گرفتند يك جمعيتي از فضلاي آن روز را تشكيل دهند. از شانس خوب ما و خواست خدا يا از سوء انتخاب آقايان، به هر حال ما هم جزء اين جمعيت انتخاب شديم و يك گروه 11 نفري تشكيل شد كه چند تن از آنها مرحوم شدند. 

* اسامي اين گروه يازده نفره را مي توانيد بفرمائيد؟ 

مرحوم آقاي رباني شيرازي، آقاي منتظري، آقاي مشكيني، آقاي حائري تهراني، آقاي اميني اصفهاني، آقاي قدوسي، مقام معظم رهبري، آقاي سيدمحمد خامنه اي، آقاي هاشمي و آقاي آذري قمي؛ حقير هم خدمتگذارشان بودم. خب وظايف مختلفي براي اين جمع مطرح بود، بعضي ها سياسي خالص بودند، بعضي ها عناوين فرهنگي داشتند، بنده بيشتر توجهم به مسائل ديني بود. همان زمان ها در بين طرفداران مبارزه و مخالفين رژيم زمينه يك انحراف و التقاطي مطرح بود. خب برخي دوستان ديگر، اين انحراف و التقاط را خيلي جدي نمي گرفتند يا توجيه مي كردند؛ گاهي حتي از آن اشخاص منحرف به خاطر اينكه فعاليت هاي چشمگيري در آن زمان انجام مي دادند، حمايت هم مي كردند. بنده نسبت به مسائل ديني خيلي حساس بودم كه نكند اين زمينه يك انحراف ديني و مذهبي را به وجود بياورد. شايد زحمت برخي از فعاليت ها در اين عرصه از عرصه سياسي و غير سياسي ديگر كمتر هم نبود ولي دغدغه شخصي خودم از همان ابتدا مسائل ديني بود. 

* يعني شما به نوعي مسائل ديني و اعتقادي را ريشه فعاليت هاي ديگر مي دانستيد و انحراف در آن را موجب انحراف در مسائل سياسي و فرهنگي ديگر مي ديديد؟

اين طور فكر مي كرديم، تا ديگران چگونه قضاوت كنند. به همين جهت حتي در درس و بحث و جلسات هم محور اصلي بنده دفاع از حقائق اسلام و مبارزه با انحرافات بود. حتي در مدرسه حقاني و جاهاي ديگر، درسي را كه انتخاب مي كرديم در كيفيت القاء درس و پيگيري اش همين جهت را دنبال مي كرديم.اين را هم عمدتاً از حضرت امام ياد گرفته بوديم، حالا نمي گويم منحصرا از ايشان، اما عامل محرك و قوي اش فرمايشات ايشان، خط مشي زندگي ايشان و سيره ايشان بود. تا اينكه انقلاب پيروز شد. در اوائل انقلاب انتظار اينكه يك نظام ثابت جاافتاده اي كه همه جهات اسلامي در آن رعايت بشود و يك نظام ايده آلي باشد، خيلي توقع بي جايي بود، فكر نمي كنم كه هيچ عاقلي چنين توقعي داشت. آن وقت سعي بر اين بود تا آنجا كه ممكن است مسئله اسلام جدي گرفته شود، لااقل اسم اسلام همه جا برده شود تا اين مفهوم زنده شود.حتي هرجا انجمني تشكيل مي شد، يك پيوند اسلامي هم براي آن مي گذاشتند. انقلاب هنوز به خود نيامده بود كه جنگ عراق شروع شد و هشت سال وقت ملت و دولت و رهبري را اشغال كرد. خب درست است كه در آن وقت نيروي كشور صرف دفاع شد و خيلي قرباني داديم اما همين ها خود يك عاملي بود براي تقويت دين و اسلام و توجه به معنويات و فداكاري در راه دين و شهادت طلبي؛ اينها ارزش هاي بسيار بزرگي بود كه بدون برنامه ريزي پيدا شد و رشد كرد، البته برنامه ريزي اش را خدا بوسيله امام رحمت الله عليه و با پافشاري ايشان بر اصول انجام داد. اما بعد از دوران تمام شدن جنگ، زمينه انحرافات فراهم شد، به صورت هاي مختلفي كه بنده نه در صدد هستم الان بيان كنم و نه مصلحت و نه وقتش هست. 

* آن ايام هم حضرتعالي اين هشدارها و انذارها را در برابر انحرافات ايجاد شده بيان مي كرديد؟ 

بله، هرجا به اندازه ظرفيت خودم حضور پيدا كرده ام، يك وقت با چهار تا طلبه صحبت كرديم، يك وقت سخنراني كرديم كه جمعي بودند، يك وقت هم به رسانه ها مي رسيد؛ ولي در طول مدت اين عمر كه شصت سال تمام را مصروف مي كند، هميشه دغدغه اصلي بنده همين بوده. اگر راجع به مسائل اقتصادي بحث مي كردم از اين جهتي كه با دين مشكل دارد، اگر از مسائل سياسي بحث مي شد باز از آن جهت كه با اسلام و نظام اسلامي ارتباط دارد و يا در هر صحنه ديگري. حتي در حوزه هم وقتي فعاليت هايي مي كرديم همه جهت دار بود، براي اينكه مباني اسلام تقويت شود و راه هاي دفاع با اينها بيشتر آموزش داده شود.

*با اين حساب حضرتعالي آغاز بسياري از انحرافات را از دوره مديريت پس از جنگ مي دانيد؟

حتي امروز هم با مرور آن ايام به همين نتيجه مي رسيم. پس از رحلت حضرت امام، گرايشات انحرافي شروع به خودنمايي كرد و زمينه آن فراهم شد؛ اختصاص به سطوح پايين هم نداشت، تا سطوح بالايي كشور را اين انحرافات و التقاطات كم يا زياد دربرگرفت. طولي نكشيد كه مسئولين سطح بالاي كشور اعلام كردند كه فرهنگ دوره جنگ براي دوره سازندگي كارساز نيست حتي برخي آن روز براي حذف اسم شهيد تلاش كردند، هنوز از جنگ زماني نگذشته بود كه به صورت هاي مختلفي گفته مي شد كه مثلا ما در جنگ اشتباهاتي كرديم.به خصوص كه جريان نهضت آزادي و طرفدارانشان مثل جبهه ملي بعد از فتح خرمشهر مي گفتند كه ما بايد صلح را مي پذيرفتيم و ديگر به جنگ ادامه نمي داديم. اينها آن روز در مراكز فرهنگي و دانشگاهي نفوذ داشتند و اين مباحث را در بين جوانان رواج مي دادند. هرچند توده مردم به خاطر عشق و علاقه به امام امت و مسائل انقلابي به اين زودي ها دست از ارزش ها برنداشتند.

*حضرت استاد! ريشه انحرافات در دوره مشهور به اصلاحات از كجا آغاز شد؟

اينها همه مقدمه بود براي اين كه اشاره كنم دوره اصلاحات چگونه شكل گرفت. زمينه هاي گرايش به ملي گرايي و ليبراليسم و سكولاريسم از قبل هم در كشور بود، منتهي در دوران جنگ اينها محكوم بودند و جرأت ظهور و بروز نداشتند اما بعد از جنگ، برخي سياست ها اين زمينه را ايجاد كرد. در حقيقت انحراف اصلي اين بود كه بخشي از حاكميت براي اداره كشور، نقش جدي اي براي دين قائل نبودند يا اعتقاد عميقي به اين نداشتند و فقط در ظاهر چنين نقشي را پذيرفته بودند.

معنايش همين است كه آن كساني كه سردمدار مسائل سياسي كشور بودند - غير از آنهايي كه واقعا تابع حضرت امام بودند و به مباني اسلام باور داشتند - بقيه متاسفانه داراي تفكرات التقاطي بودند. يعني امور ديني مربوط به حاكميت را مي گفتند اما چندان اعتقاد نداشتند، بعضي چيزها را به نحوي تأويل مي كردند يا مي گفتند كه اين امور تاريخ دارند ولي الان وقتش گذشته يا مي گفتند مسائل سياسي از دين جداست. به صورت هاي مختلفي، انواع التقاط هايي كه پيدا شد، ريشه همه آنها همين بود كه براي اداره كشور معتقد به اجراي كامل دستورات ديني نبودند و در حقيقت اعتقادي به اصل اجتماعي اسلام نبود بلكه تلفيقي بود از اسلام و برداشت هاي خودشان كه متاثر از مدل هاي غربي بود.

*قبلا هم حضرتعالي اشاره كرده ايد كه مهمترين مشكل كشور اين است كه بخشي از مديران كشور اعتقاد قلبي به ولايت فقيه ندارند. 

بله در اين دوران سي و چند سال وقتي ما دقت مي كنيم در عقايد اشخاص، آنجايي كه امكان ظهور پيدا كرده و جرأت كردند ابراز كنند، اعتقاد واقعي خودشان را نشان داده اند. هميشه اشكالات اصلي كشور از مديراني بوده كه اينطور بوده اند. الان شما مي بينيد كسي را كه در زمان امام امت (ره) از طرف شخص ايشان مسئوليت داشت، امروز صريحا مي گويد من آن روز هم معتقد به ولايت فقيه نبودم و اين ولايت فقيه را به عنوان يك نظريه به امام نسبت مي دهد و مي گويد اين فتواي امام بود و صريحا مي گويد من آن روز هم به ولايت فقيه معتقد نبودم، اين كسي است كه از طرف خود امام مسئوليت مستقيم داشت. 

*اما حضور شما در دوره اصلاحات خيلي علني تر بود آيا اين دوره را خطرناك تر مي ديديد؟

خوب اينها در اين دوره بيشتر مجال پيدا كردند كه حرف هاي ته دل شان را بزنند، تا آن وقت هنوز ظهور و بروزي نداشتند، كساني هم اگر حرفي مي زدند با يك پوشش ديني و لعاب مذهبي حرفشان را مي زدند ولي بعدا سرفصل ها را جدا كردند، كتاب نوشتند درباره ليبراليسم كه اين معبود نسل جديد بشر است، اين آخرين نقطه اوج فكري است، خب برخي از همين مسئولين كشور مستقيماً در مورد اين امور انحرافي كتاب نوشتند. براي همين هر چه اينها صريح تر و شفاف تر سراغ مباني ديني ما رفتند، بنده هم صريح تر به سراغشان رفتم و موضع گرفتم.

*حاج آقا اگر اجازه بدهيد من از همين جا وارد بحث ديگري مي شوم. بعد از دوره اصلاحات، انتخابات سال 84 پيش آمد كه به نوعي صحنه سياسي كشور مجددا داشت به همان وضع قبلي برمي گشت؛ در آن موقع بر خلاف انتظار، خيلي ها فكر نمي كردند حضرتعالي ورود پيدا كنيد؛ شما البته سال 84 هيچ وقت به صراحت از آقاي احمدي نژاد اسم نبرديد ولي شاخصه هايي كه در سخنراني هايتان بيان كرديد، نشان مي داد كه مصداق اين شاخصه ها شخص احمدي نژاد است البته با مرور سخنان رهبري هم به همين نتيجه مي رسيم. من به ياد دارم در همان ايام، گويانيوز (يكي از رسانه هاي ضد انقلاب اينترنتي) با عصبانيت تيتري زده بود كه آيت الله مصباح و شاگردانش يك هفته مانده به انتخابات، نتيجه آراء را عوض كردند؛ يعني روي افكار عمومي تاثيرگذاري كردند. سؤالم اين است كه آيا واقعا آن روز نگاه حضرت عالي اين بود كه اين شاخصه ها در چنين شخصيتي وجود دارد؟ خب چرا بعدا اين اتفاقات افتاد؟ آيا اين شاخصه ها تغيير مي كنند يا افراد نسبت به شاخصه ها تغيير مي كنند؟

اين فرمايش شما در واقع منحلّ به دو سوال است. يكي اينكه در آن موقعيت چطور شد كه توجه متدينين و علاقمندان به ارزش هاي اسلامي معطوف به يك گروه خاصي شد؟ جوابش خيلي روشن است، آن روز با اينكه كانديداهايي بودند كه از لحاظ اسلامي و سوابق سياسي و انقلابي شناخته شده بودند اما همان روز وقتي در شعارهايشان دقت مي كرديد - لااقل به عنوان تاكتيك - از شعارهاي غير اسلامي استفاده مي كردند. بنده در آن دوران يادم نيست كه يكي از اين كانديداهاي متدين، اسمي از اسلام و ارزش هاي اسلامي به زبان آورده باشد. فكر مي كردند كه اسم آوردن از اين امور موجب ريزش برخي از آرا مي شود. هدف شان اين بود كه از هر طريقي شده آراء بيشتري را به سمت و سوي خودشان جلب كنند.

*آيا اين نگاه از نظر ديني قابل پذيرش است؟ يعني رسيدن به قدرت حتي با نيت خدمت ولي با اين شعارها، آيا اين قابل پذيرش است؟

از نظر بنده نه؛ زيرا اين فرد بعداً هم براي حفظ قدرتش هم همين روال را ادامه خواهد داد. آن روز تنها كسي كه در نطق هايش از ارزش ها سخن مي گفت، آقاي احمدي نژاد بود. پس علت اينكه ما ايشان را بر ديگران ترجيح داديم اين بود كه حداقل اين جرأت را داشت كه بيايد شعارهاي اسلامي را اصل قرار دهد و مطرح كند. ديگران از ترس از دست دادن آراي بخشي از مردم، اين جرأت را نداشتند، مي ترسيدند رأي نياورند؛ خب طبيعي است كه اين ترس بايد در هر كس ديگر هم باشد.احمدي نژاد آن روز هم مي خواست رأي بياورد، خيلي دوست داشت كه افكار عمومي را جلب كند اما به هرحال ايشان شعارهاي انقلابي مي داد، چيزي كه نمونه اش در شعارها و نطق هاي ديگران ديده نمي شد. اشخاصي را من مي دانم كه متدين بودند - الان هم آنها را متدين مي دانم - اما سال 84 نام اسلام در شعارهايشان هم نبود! بالاخره نمي شود كه آدم يك مجموعه نطق هاي انتخاباتي داشته باشد ولي تلاشش اين باشد كه اسمي از ارزش هاي اسلامي نبرد؛ خب چنين آدمي چطور اين امور را در برنامه عملي اش رعايت خواهد كرد؟ طبعا از اين فرد هيچ اميدي نيست؛ حداقل كسي اگر بخواهد از كسي اميد اجراي اين امور را داشته باشد، از آدمي اميد خواهد داشت كه سابقه درستي دارد و سرتا پاي نطق هايش ارزش هاي اسلامي و انقلابي باشد. 

*برخي ها اين رويكرد گذشته آقاي احمدي نژاد را ظاهر سازي مي دانند، آيا شما نشانه اي از ظاهري بودن اين شعارها داشتيد؟

حالا هرچه بود، طرح اين شعارها به نفع جامعه بود؛ شما فرض كنيد كه گوينده اش از روي سياست اين حرف ها را گفته باشد، خب اين فرد نسبت به بقيه، سياست عاقلانه تر مبتني بر دين را در پيش گرفته بود، چون هم جامعه اين چيزها را مي خواست و هم ما وظيفه داريم اين امور را ترويج كنيم. البته بنده باور نمي كنم كه مجموعه آن سخنراني ها و افكار احمدي نژاد ظاهرسازي بوده باشد.بالاخره اين شخصيت با سوابق و رفتاري شناخته شده بود. وقتي كه فرماندار بود، استاندار اردبيل بود، در بسيج اساتيد بود بعدها در مسجد رسالت كه ما برنامه داشتيم، شركت مي كرد. نمونه هاي خوبي از رفتارهاي اخلاقي و پاكي رفتار در زندگي اش بود. بعد هم در عمل ثابت شد كه ايشان امتيازاتي دارد كه ديگران نداشتند. پركاري ايشان، صلابت ايشان و خيلي چيزهاي ديگر كه بارها مقام معظم رهبري روي آن تأكيد فرمودند، تشويق كردند، اينها ثابت كرد كه واقعا ايشان نسبت به ديگران اصلح است؛ اين يك مورد است كه ما چرا مايل بوديم ايشان انتخاب شود.

و اما اينكه بگوييم اين ويژگي هاي مثبت، معنايش اين است كه ايشان هيچ نقصي ندارد؟ چنين تصوري براي هر كسي از اينجا ناشي مي شود كه آدميزاد را درست نشناسد. هيچ آدميزادي نيست كه تمام ابعاد وجوديش منسجم و هميشه صددرصد در يك جهت صحيح باشد، غير از معصومين؛ يا كساني كه 30، 40 سال در مكتب معصومين رياضت كشيده باشند، از يك دانشجويي كه بعد از انقلاب فرماندار و بعد استاندار شده، توقع نمي رود كه مثل امام امت تزكيه شده باشد و هيچ هواي نفسي هم نداشته باشد و يا هيچ انحرافي در فكرش پيش نيايد، اين توقع بي جايي است. چيزي كه آن وقت از اين شخص در مقابل رقيب هايش انتظار مي رفت، اين بود كه بتواند شعارهاي انقلابي و اسلامي را زنده كند و كرد.در عمل هم برنامه هايي را كه پيشنهاد كرده بود اقدام كرد، اقدامات دليرانه و شجاعانه اي هم كرد. اما اين معنايش اين نيست كه هيچ اشتباهي نداشته باشد. بعضي از اشتباهاتش را كه از همان اوايل متوجه شديم سعي كرديم تا از ظهورش جلوگيري بشود ولي تأثيري نداشت. عمده چيزي كه مانع از اصلاح آن اشتباهات شد، دلبستگي ايشان به يك شخص خاصي بود، كه هنوز هم براي بنده اين يك معمايي است كه اين چنين آدمي با اين فراست با اين هوش با اين كارآمدي، چطور شيفته يك نفري مي شود كه از خودش ضعيف تر است و صدها نقطه ضعف در آن قابل رؤيت است. براي بنده هنوز اين معما باقي است! اما به هر حال يك واقعيتي است. 

* نامه مقام معظم رهبري در ابتداي شروع به كار دولت دهم درباره معاون اولي مشايي را در همين راستا ارزيابي مي كنيد؟ يعني تلاش براي جلوگيري از تكرار اشتباهات. 

شايد مقام معظم رهبري براي دوره دوم رياست ايشان وقتي متوجه شدند كه مي تواند اين فرد (مشايي) يك منشأ خطري شود، خواستند جلو آن را بگيرند؛ نامه اي كه نوشتند براي معاون اولي در واقع معنايش همين بود و اين برخورد رهبري خيلي چيز عجيبي بود! سابقه ندارد كه ايشان مثلا براي يك پستي كه وزارت هم نيست - پست وزارت را كه مجلس بايد رأي اعتماد بدهد - چنين اظهار نظري كرده باشند. 

*به عقيده شما اين نامه بيشتر براي حفظ خود احمدي نژاد بود؟

البته اول حفظ اسلام و انقلاب، بعد ايشان به عنوان خادم اسلام و انقلاب بايد حفظ مي شد و الّا ايشان (رهبر معظم انقلاب) عاشق شخص خاصي نيستند. هدف ايشان حفظ اسلام و انقلاب است منتهي كسي كه متصدي اين كار بود و توان اين كار را داشت كه انجام بدهد و اين مسئوليت را براي خدمت بپذيرد احمدي نژاد بود؛ خب ايشان هم بايد حفظ مي شد. ولي با اينكه صريحا آن نامه را نوشتند و بعدش هم جريانات ديگري اتفاق افتاد كه همه مي دانيم، تأثير مطلوبي نبخشيد و ايشان همچنان روي گرايشي كه داشت اصرار كرد و عمده اين اشتباهات از همين جا ناشي مي شد.

*حاج آقا چه كار كنيم اين ريزش ها و تغيير مسيرها به آن شعارها آسيب نزند؟ چون با اين اتفاقات يك نگراني اي كه در بين متدينين و مردم هست، اين است كه دلزدگي به بعضي از شعارها ايجاد شود.

بله، چيزهايي كه در عالم ممكن است واقع شود زياد است، ما از يك طرف بايد سعي كنيم كه سطح فرهنگي جامعه را هرچه بيشتر بالا بياوريم؛ الحمدالله سطح فرهنگي كشور و سطح سياسي و ديني مردم بيش از آنچه انتظار مي رفت بالا هست، بهترين نمونه اش همين داستان 9 دي است كه يكي از تاريخي ترين روزهاي تاريخ اين كشور است؛ هنوز اهميتش آن طور كه بايد شناخته نشده است.در حالي كه اتفاق اين روز نشانه درك صحيح مردم و رشد سياسي مردم، همت، پايداري و استقامت مردم بود و خيلي معنا داشت. وجود اينها خيلي اميدبخش است البته بعد از لطف خدا و عنايت آقا امام زمان(عج) اين استقامت مردم خيلي اميدبخش است. «هوالذي أيّدكَ بنصره و بالمومنين» خود قرآن هم با اينكه همه چيز را منسوب به نصر الهي مي داند در عين حال اينجا را تأكيد مي كند «و بالمومنين». و الحمدلله مقام معظم رهبري علاوه بر آن نصرت هاي الهي و الهامات الهي، از اين نعمت عظيم حمايت مردمي، حمايت آگاهانه و هوشيارانه و در عين حال عاشقانه برخوردار هستند و از اين جهت ما هيچ نگراني اي نسبت به آينده نداريم. كساني كه غفلت مي كنند خودشان اشتباه مي كنند از گردونه خارج مي شوند. 

*من به ياد دارم در سال هاي اول رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد بود كه هنوز خيلي ها موضوع مشايي و انحرافات فكري اين فرد و تأثيرگذاريش را درك نكرده بودند و نمي دانستند، چون هنوز چيزي در ظاهر پيدا نبود اما شما همان زمان هشدارش را به حلقه اي از شاگردان و دوستانتان داده بوديد؛ بعد كه كم كم اين انحرافات ظهور كرد، حضرتعالي هم خيلي صريح به ميدان آمديد؛ مانند انحرافات در دوره سازندگي و اصلاحات كه حضور شما در مقابله با انحرافات دوره اصلاحات بيشتر از سازندگي بود به اين دليل كه حملات به مباني ديني در دوره اصلاحات صريح تر شده بود با اين تفاوت كه آنجا شما از روي كار آمدن كسي حمايت نكرده بوديد ولي در اينجا شما در پيروزي آقاي احمدي نژاد نقش داشتيد. براي همين بعضي ها اين توقع و انتظار را نداشتند كه در خصوص رفتارهاي اين دولت شما اينقدر صريح موضع بگيريد.

بله، شايد علت اينكه من از اول از شخص حمايت صريح نكردم، تجربه اي بود كه راجع به اشخاص گذشته داشتم كه وجود يك صفات مطلوب در فردي، معنايش اين نيست كه هيچ عيب و نقصي در كار نيست؛ آدم بايد در حمايت از اشخاص محتاطانه برخورد كند. بايد از كار تعريف كرد. تا كار، كار خوبي است آدم تعريف مي كند، حمايت مي كند، كمك مي كند؛ اگر رفتار غلطي شد با همان رفتار مخالفت مي كند، انتقاد مي كند.اين كه برخي مي گويند نبايد آن روز حمايت مي كرديم، چنين انتظاري مبتني بر اصول نيست. چون وقتي كسي كار خوبي انجام مي دهد و ما هيچ نشانه اي بر اين نداريم كه او نيت خيانت دارد، عقل و دين مي گويد از چنين فردي بايد حمايت كرد و البته هر جا انسان متوجه شد كه اين فرد پايش را از اصول و مباني كج گذاشته، باز تكليف ديني و عقل مي گويد كه بايد براي جلوگيري از انحراف در برابرش ايستاد تا اصول حفظ شود.

* ما مي بينيم كه شخصيت هاي سياسي وقتي از يك فرد يا جرياني حمايت مي كنند، معمولا به اشتباهاتش كه مي رسند در صدد توجيه برمي آيند تا به نوعي خراب تر نشود و به اصطلاح، جريانشان را حفظ كنند. نمونه بارزش حمايت برخي افراد از سران فتنه است كه حتي تا امروز هم برخي چهره ها حاضر نشدند واژه فتنه را در مورد آنها بكار ببرند. اين روحيه شما براي برخي كه اينطور نيستند، گران آمد، چون افكار عمومي مقايسه مي كند؛ البته همين ها در رسانه هايشان نوشتند كه آيت الله مصباح حق انتقاد از انحراف را ندارد بلكه بايد بيايد جواب هم بدهد كه چرا روز اول حمايت كرد. حالا سئوال اين است كه چه اتفاقي افتاد كه شما صراحتاً علي رغم اينكه قبلا حمايت كرده بوديد - هرچند اسم نياورده بوديد - اينجا به ميدان آمديد و با همان صراحت نقد كرديد و هشدار داديد؟ البته اين روحيه خودش يك شاخص است تا ما بتوانيم راحت تر افراد را به عنوان چراغ و الگوي خودمان انتخاب كنيم.

اينكه چرا اشخاص در اين برخوردها مختلفند، قابل بررسي است. حالا من نمي خواهم در مورد ديگران قضاوت كنم اما تحليلي وجود دارد كه اگر انگيزه آدم در فعاليت هاي اجتماعي و سياسي، پيروزي سياسي باشد، لوازمي دارد. حالا ممكن است كساني پيروزي سياسي را وظيفه شرعي خودشان بدانند، آن هم يك مبنايي است! اينكه اين مبنا درست است يا نه يك حرف ديگري است. ولي به هر حال دو جور برخورد داريم. 

يك كسي كه وارد فعاليت هاي سياسي اجتماعي مي شود مثلا حزبي تشكيل مي دهد يا عضو حزب يا جمعيتي مي شود اين فرد بنا را بر اين گذاشته كه اين حزب يا جمعيت را پيروز كند؛ خب ممكن است انگيزه اوليه اش هم حمايت از دين بوده اما به هر حال حفظ اين شخص يا گروه برايش اصالت پيدا مي كند. آن وقت لازمه اش اين است كه وقتي محبوبش اشتباهي هم مرتكب مي شود، توجيه كند. چون حفظ اين شخص يا حفظ اين گروه برايش اصالت دارد. حتي در مقابل همه مي ايستد مي گويد همه اشتباه مي كنيد من درست مي فهمم.اين كار درست است يا نادرست؟ بنده اينطور نبودم و الان هم نيستم. بنده هيچ وقت نه عضو گروه و حزبي بودم حتي در حزب جمهوري اسلامي افتخار نداشتم كه عضويت پيدا كنم؛ و نه عضو هيچ جمعيت سياسي ديگري. اين است كه انگيزه اي هم ندارم به شخص يا گروهي اصالت بدهم، ملاكم اين است اين رفتاري كه دارد انجام مي گيرد، اين جريان به نفع اسلام است يا به ضرر اسلام. تا آنجايي كه به نفع اسلام است، ما هم فداكاري مي كنيم از آبرويمان هم مايه مي گذاريم؛ اما آنجا كه حس مي كنيم دارد به ضرر اسلام رفتار مي شود، هيچ وجهي ندارد كه آدم ادامه دهد. چرا اينطور؟ اولا خود شخص ممكن است تغيير كند، ثانياً ممكن است من اشتباه كنم! من كه معصوم نيستم. ممكن است آن وقت كه حمايت كردم بي جا بوده ولي الان مي فهمم كه نبايد حمايت كنم. شايد هم آن شخص تغيير كرده، مگر ما در تاريخ كم داريم اشخاصي كه يك دوراني را با يك روش صحيحي زندگي كردند، بعد منحرف شدند. تاريخ صدر اسلام پر است از اين شخصيت ها، اين تعجبي ندارد. بنابراين براي ما تعجبي ندارد كه يك نفر آدم خوبي باشد مسئوليتي هم قبول كند بعد اشتباهي مرتكب شود.

حالا يا اشتباه قابل گذشت باشد و قصور داشته باشد از فهمش يا نه توأم با نوعي لجاجت باشد. اين تعجب آور نيست ما وظيفه مان اين است كه از اسلام حمايت كنيم هرجا ببينيم به نفع اسلام است نوكرش هم هستيم، از جان و مال و آبرويمان هم مايه مي گذاريم؛ هرجا ديديم از اسلام دارد انحراف پيدا مي كند، به همان دليل مخالفت خواهيم كرد و اين چيز روشني است.

*حضرت استاد؛ يوم الله 9 دي نزديك است، مقام معظم رهبري هم چند روز قبل در ديدار با ستاد بزرگداشت اين روز، تعابير مهمي درباره بزرگداشت اين روز داشتند، اين تاكيد ويژه ايشان براي چيست؟ 

همانطور كه همه مي دانيم و به خصوص مقام معظم رهبري تأكيد فرمودند، حادثه 9 دي يكي از عظيم ترين روزهاي تاريخي جامعه ما است و اهميتش به قدري است كه بايد سال ها كساني در مورد آن بيانديشند و تحليل كنند. همه بايد از اسباب و عوامل بوجود آمدنش بحث كنند، بايد از اهميت نقش مردم در اين جريان و تأثيري كه بر جامعه ما مي تواند داشته باشد بحث شود و البته در خصوص كيفيت ادامه بهره برداري از اين حادثه و تقويت عواملي كه آن روز را به وجود آورد بايد تدبير درستي شود تا اين روز فراموش نشود. به نظر بنده تاكيد ويژه رهبري در خصوص اين روز حكايت از تاثيري دارد كه اين روز در آينده انقلاب اسلامي داشت و دارد مانند يوم الله 22 بهمن و مناسبت هايي مانند 12 فروردين يا 15 خرداد كه آينده انقلاب را به نوعي تضمين كرد. 

* ما سال گذشته به مناسبت 9 دي افتخار داشتيم كه در خصوص فتنه 88 و تحليل رونشناختي سران فتنه گفتگوي تفصيلي با شما داشته باشيم، اما الان مي خواهيم در خصوص عملكرد برخي از خواص در جبهه ولايت كه انتظار حمايت از ولايت و همراهي با ولايت از آنها مي رفت ولي كوتاهي كردند، سكوت كردند و حتي حمايت از فتنه كردند، بپرسيم. چطور برخي نتوانستند اين فتنه را ببينند؟

بنده گمان نمي كنم هيچ كس حقيقت اين فتنه را مثل مقام معظم رهبري شناخته باشد. ما روزي هزاران بار بايد خدا را شكر كنيم كه به ما رهبري عنايت فرموده كه اين فراست هاي فوق عادي را دارند و مطالبي را درك مي كنند كه ديگران بايد با گذشت زمان هاي طولاني و ظاهر شدن شواهد و دلائل فراوان به زحمت باور كنند ولي ايشان گاهي قبل از وقوعش پيش بيني مي كنند و بعد هم قاطعانه برخورد مي كنند. اينكه اين مسئله در سال 88 فتنه بزرگي بود من هيچ شكي ندارم.

هنوز هم اهتمامي كه ايشان به اين مسئله دارند و خطري كه از فتنه احساس مي كنند فكر نمي كنم هيچ كس ديگري آن طور احساس كند. الان هم در مقطع فعلي مهمترين خطر براي آينده ما از همين فتنه و سران فتنه است ولي فتنه منحصر به اين نيست، خطرات ديگري هم هست كه شايد در درازمدت بسيار مهم باشد ولي مهم ترين خطر فعلي از همين هاست.

* سئوال ما در خصوص رفتار برخي خواص است، خواصي كه رهبري در باره عملكرد آنها واژه ساكتين فتنه را بكار بردند و اين واژه را در ادبيات سياسي كشور وارد كردند و بعد هم فرمودند كه نحوه برخورد خواص، موضعگيري بهنگام يا سكوت آنها براي تصميم گيري ها يك شاخص است؛ متأسفانه الان حدود دو سال است كه از فتنه 88 گذشته ولي خيلي از همين اصولگرايان در اين دو سال تلاش كردند تا فتنه فراموش شود با اينكه رهبري بارها در سخنانشان فتنه را يادآوري كردند كه آخرين بارش دو ماه قبل در كرمانشاه بود ولي بعضي ها هنوز اكراه دارند واژه فتنه را بكار ببرند و برخي هم مي گويند ما با سكوتمان در حال مديريت فتنه بوديم! سئوال اين است كه چرا اين افراد اين گونه موضع گرفتند؟ چرا حاضر شدند در برابر درخواست رهبري سكوت كنند؟

اينكه ديگران چرا در مقابل اين فتنه اين طور برخورد نكردند؟ دليل كلّي آن يكي از اين دو چيز است؛ يا فهمشان ضعيف تر از مقام معظم رهبري است، يا نيتشان مثل ايشان نيست. مراتب دارد؛ كساني هستند كه فهمشان واقعا اينطور دورانديشي، تيزبيني، درون كاوي مسئله را مثل ايشان ندارند، اما كساني هم هستند كه فهمشان قاصر نيست، اين امور را مي فهمند ولي انگيزه هاي ديگري دارند كه آن انگيزه ها كمك مي كند به اينكه خيلي موضع شفافي نگيرند و سكوت كنند يا دوپهلو موضع بگيرند. شايد بعضي از كساني كه در مقام رقابت در بعضي پست ها هستند، انگيزه پيروزي در انتخابات و به دست آوردن آراي مختلف جامعه حتي آراي آنهايي كه با فتنه گران همسو هستند، اينها را وسوسه كند كه اينطور موضع بگيرند تا در بزنگاه ها از اين رفتارها استفاده كنند. 

* تكليف مردم با اين دسته از خواص چيست؟ آيا اگر امروز مواضع انقلابي داشتند، ما بايد رفتار اينها را در دوره فتنه فراموش كنيم؟ بايد دوباره به اينها اعتماد كنيم و اينها را خواص قابل مشورت خودمان بدانيم؟ سئوال اصلي اين است كه اساسا ما بايد با اينها وحدت كنيم، چه تكليفي داريم؟

برخورد با اين مساله وجوه مختلفي دارد. در حد اينكه كسي اعتراف كرد كه من پشيمان شدم ما بايد از او بپذيريم و اين را حمل بر صحت كنيم و بگوييم ان شاءالله پشيمان شده؛ اما مسئله اين است كه حالا كه پشيمان شد و توبه كرد توبه اش هم قبول شد، معنايش اين است كه ما او را مثل آن كسي كه بصيرت داشت و فتنه را شناخت و فرياد زد و به كمك رهبري آمد، حساب كنيم و آن اعتمادي كه به او داشتيم، به اين فرد هم داشته باشيم، يا نه؟ اين را گاهي در عرايضم عرض كرده ام كه اگر ما يك امام جماعت عادلي داشتيم و مدت ها پشت سرش نماز خوانديم، بعد فاسق شد، بعد از فسقش توبه كرد، قبول مي كنيم توبه كرده و ديگر هم ما غيبتش را جايز نمي دانيم اما معنايش اين نيست كه به او اعتماد كنيم و كارهايمان را مجددا به دست او دهيم.پس نمي توانيم همان جايگاه قبل را به او بدهيم تا مطمئن شويم كه واقعا همه چيزش تغيير كرده. هر وقت تشخيص داديم و واقعا ثابت شد كه تصميم دارد جبران كند، آن وقت البته اين شخص مي شود يك فرد صالحي كه مي توان به او اعتماد كرد و الّا تا اين ثابت نشده به صرف توبه كردن يا اظهار پشيماني، معني اش اين نيست كه ما بتوانيم در پست هاي حساس به او اعتماد كنيم و اختيارمان را به دست او دهيم و به او رأي دهيم. 

* شايد همانطور كه فرموديد يكي از دلايل تغيير مواضع اين افراد و موضع گيري هاي دو پهلوي اين افراد در مقاطع مختلف همين مسائل سياسي و به دست آوردن نتايج انتخابات باشد، حالا مردمي كه 9 دي را آفريدند و در تمام شهرها حضور خياباني داشتند و براي مقابله با فتنه خون دل خوردند، مي بينند كه همين خواص ساكت و همسو با فتنه پشت تابلوي وحدت قرار گرفته اند تا كسي مواضع آنها را يادآوري نكند. البته برخي از بزرگان با رويكرد خيرخواهانه و مصلحت جويانه، بحث وحدت را مطرح مي كنند ولي بعضي ها آن نيت مصلحت جويانه را ندارند بلكه به اين اعتبار پشت اين تابلوي وحدت ايستاده اند تا به نوعي فراموش شوند و عملكردشان يادآوري نشود، اينها در ظاهر هم ادعا مي كنند كه طرح آن مباحث برخلاف وحدت است، خب الان اين موضوع به عنوان يك شبهه عمومي براي متدينين و مردمي كه 9 دي را خلق كردند، بوجود آمده كه ما بايد با اين افراد وحدت كنيم يا نه؟

مسئله وحدت و استفاده كردن از شعار وحدت در مواقع مختلف يك بحث گسترده اي دارد و مجال بيشتري مي خواهد كه اطراف آن سنجيده شود؛ گاهي كساني از شعار وحدت استفاده مي كنند، معنايش اين است كه هرچه من مي گويم همه قبول كنيد تا وحدت ايجاد شود. اين نوع وحدت مي شود عين ديكتاتوري.چون اگر اين كاري كه مي گويم قبول نكنيد من مي روم كنار، ديگر وحدت نمي شود، شما تابع من شويد تا وحدت شود. گاهي وحدت را كساني مطرح مي كنند كه شكست خورده اند و از چشم مردم افتاده اند، مردم به آنها اعتماد و اصلا توجهي ندارند. اينها براي اينكه بيايند خودشان را مطرح كنند با شعار وحدت مي آيند، براي اينكه در جامعه اصلا جاي پايي پيدا كنند، بتوانند حرفي بزنند. گاهي طرح شعار وحدت از طرف منافقين است تا بتوانند در صفوف مؤمنين رخنه كنند و عامل نفوذي شوند و البته گاهي ، وحدت روي اغراض صحيحي است و منظور وحدت با كساني است كه دلائل عقلي و شرعي ايجاب مي كند كه ما با آنها وحدت و هماهنگي داشته باشيم، اين شكل از وحدت هم عقلي است و هم شرعي.خب آنهايي كه فراست دارند، بايد ببينند مدافعان شعار وحدت چه كساني هستند و با چه انگيزه اي اين موضوع را مطرح مي كنند، چون شايد انگيزه همه آنها يكي نباشد. اين يك مسئله مهمي است و البته مسئله طولاني است و به اين آساني در چند كلمه همه جوانب آن را نمي توان بررسي كرد. 

*حاج آقا الان متاسفانه برخي تلاش مي كنند تا القا كنند كه مرزبندي بين جبهه پايداري و جبهه متحد اصولگرايان وجود دارد. اتفاقا در رسانه هاي همين جريان ساكتين در فتنه هم تلاش مي شود تا اينگونه القا شود كه هر كس به جبهه وحدت با ما نپيوندند، در حال مرزبندي با اصولگرايان است!؟

من اين تعبير مرزبندي بين جبهه پايداري و جبهه متحد اصولگرايان را اصلا نمي پسندم. تا آنجايي كه بنده اطلاع دارم و اعضاي جبهه پايداري را مي شناسم، اينها از اول به عنوان دايره اي در درون جبهه اصولگرا متولد شدند و هيچ وقت خودشان را از جبهه اصولگرا جدا نمي دانند. تعبيري هم كه بنده در روز اعلام موجوديت اين جبهه بيان كردم و همه جا پخش شد اين بود كه: «ما دواير متحدالمركزيم» در درون يك دايره بزرگ دايره كوچكتري رسم مي شود. كساني افكارشان به هم نزديكتر است، سليقه شان به هم نزديكتر است و اين معنايش اين است كه خارج از دايره بزرگ اصولگرايان نيستند؛ بنابراين مرزبندي اي وجود ندارد. بله اگر مرزبندي به اين معنا باشد كه اين دايره كوچكتر، ويژگي هايي دارد و حساسيتش نسبت به بعضي از خطرها بيشتر است، اين درست است. 

*خيلي ها نظر حضرتعالي برايشان مهم است. خب برخي از نزديكان و شاگردان شما در اين جبهه هستند، تعريف شما از اين دايره كه فرموديد چه چيزهايي است؟ ويژگي اعضاي جبهه پايداري را حضرتعالي در چه چيزي مي بينيد؟

آن اندازه‌اي كه بنده احساس كردم، ويژگي اينها در حقيقت اين است كه نگران هستند افراد نفوذي اي در جبهه اصولگرايان وارد شوند و از موقعيت نام اصولگرايان و از سوابق درخشاني كه داشته اند و از شخصيت هاي ارزشمندي كه در بين آنها وجود دارند، سوء استفاده كنند و خودشان را مجددا به مكان مهمي چون مجلس برسانند در حالي كه آن اعتقاد لازم را به موضوع حساسي مانند ولايت ندارند كه نمونه اش در فتنه 88 ديده شدكساني بودند كه در فتنه شريك بودند، حمايت كردند، حالا يا با مواضع دوپهلوي شان يا با سكوتشان و در اين باره سوابقي دارند، درك من از اعضاي جبهه پايداري اين است كه اينها نگرانند كه چنين چيزي شود و يك عده هم براي حفظ وحدت، آنها را بپذيرند و بعد در ليست هم وارد شوند و مردم عادي هم به عنوان اينكه اين ليست اصولگرايان است به اينها اعتماد كنند. نگران اين هستند كه اگر چنين چيزي شد ما جواب خدا را چه بدهيم. به چه دليل بگوييم اين كساني را كه يا اطمينان داريم يا ظن اين را داريم كه اينها در فتنه سهيم بودند، ما چطور به اينها مجال بدهيم كه بيايند سرنوشت مردم را تعيين كنند؟! نگران اين هستند، براي همين آمدند يك مثلثي را تعريف كردند: «اول اطاعت مطلقه از رهبري، دوم مبارزه با فتنه جويان، سوم مبارزه با خط انحرافي كه در كنار دولت تشكيل شده.» و اين چيز خوبي است كه بايد در اين مقطع شكل مي گرفت.

* اتفاقا برخي از اين افراد روي همين ضلع اول مثلثي كه شما نام برديد، دست مي گذارند و مي گويند مگر شما نمي خواهيد مطيع رهبري باشيد، وحدت و حضور در تركيبي كه ما تعيين كرده ايم، امر رهبري است.

ما هم همين را مي گوييم كه نظر رهبري براي ما مهم است. بنابراين اگر جايي اختلافي باشد بايد به بيانات صريح ايشان استناد كنيم حتي به عنوان سربازان ايشان بايد سعي كنيم نظر مقام معظم رهبري را به دست بياوريم. بله قطعا رهبري در خصوص انتخابات فرمايشاتي خواهند داشت كه ان شاءالله براي همه روشنگر و سرنوشت ساز خواهد بود. 

*همه ما شما را از ياران نزديك و مورد اعتماد رهبر معظم انقلاب مي دانيم و نظر حضرتعالي براي بسياري از خواص جامعه مي تواند يك شاخص باشد، آيا حضرتعالي قرينه اي يا اشاره اي از طرف رهبري براي تنازل از پافشاري و پايداري بر اين اصول و الزاما يكي كردن سليقه ها در جريان اصولگرايي داريد؟

من به حضرت آقا چيزي نسبت نمي دهم و هيچ وقت مايل نيستم از جيب ايشان براي تشخيص خودم سوء استفاده كنم. ولي اعتقاد شخصي خودم اين است و دوستاني هم كه در جبهه پايداري هستند و من آنها را مي شناسم، صريحاً گفته اند كه آقا هرچه بفرمايند ما اطاعت مي كنيم؛ اگر گفتند جبهه پايداري فردا منحل شود ما بلافاصله آن را منحل مي كنيم، اگر تشخيص ايشان يكي شدن جريانات بود، ما هم همان را اطاعت مي كنيم؛ چون هم ايشان حاكم شرع و نائب امام زمان(عج) است و اطاعتش واجب است، و هم تجربه نشان داده است كه تشخيص ايشان از همه صائب تر است. به اين دليل، ما هم اگر چيزي از ناحيه ايشان بفهميم هيچ وقت مخالفت نخواهيم كرد. اما اينكه ما بگوييم تا الان هر كاري كرده ايم ايشان مشخصا فرموده اند، چنين ادعايي را نمي كنيم ولي اين ادعا را داريم كه بر اساس تشخيص خودمان در جهت اهداف و منويات ايشان حركت مي كنيم.

*ما البته مي دانيم كه حضرتعالي از هيچ فرد يا جرياني به صورت مطلق و هميشگي حمايت نمي كنيد حتي از جبهه پايداري و در ابتداي همين مصاحبه هم به خوبي اين موضوع را تبيين فرموديد، اعضاي جبهه پايداري هم چنين ادعايي ندارند كه خودشان را مطلق بدانند براي همين هم آنها شما و برخي از علماي بابصيرت و خوشنام ديگر را به عنوان راهنماي خود پذيرفته اند تا اگر در فعاليت هاي سياسي دچار انحراف شدند با هشدار شما به خود بيايند. البته برخي هم تلاش مي كنند كه ثابت كنند هيچ ارتباطي بين اين جبهه و حضرتعالي وجود ندارد و حتي برخي در رسانه هايشان يا درگوشي به اين و آن مي گويند كه آيت الله مصباح بارها عنوان كرده كه من كاري با جبهه پايداري ندارم. با اين همه، امروز نام جبهه پايداري به نوعي با نام آيت الله مصباح پيوند خورده و شما را به عنوان بزرگتر اين جريان كه تاكيد هم دارد يك حزب سياسي نيست، مي شناسند

بنده هيچ وقت نگفتم كه با جبهه پايداري كاري ندارم؛ چيزي كه گفتم اين بود كه من ليدر اينها نيستم بلكه ليدر همه ما رهبر معظم انقلاب است. من نه يك آدم سياسي به معناي رايج اهل سياست هستم، نه ايجاد حزب كردم، نه كسي به من سر سپرده و نه من توقعي از كسي دارم كه سرسپرده من باشد. دوستاني هم كه در جبهه پايداري هستند و من مي شناسم شان از خيلي دوستان ديگري كه آنها را مي شناسم، افكارمان به هم نزديكتر است؛ خب اين دوستاني كه اسم جريان فكري خودشان را گذاشته اند جبهه پايداري گاهي با من مشورتي مي كنند، چيزي مي پرسند و من هم چيزي كه در نظرم هست به آنها مي گويم.با اينها ارتباط داريم و اين افرادي كه بعضي از آنها را مي شناسم و امروز به عنوان چهره هاي شاخص جبهه پايداري مشهورند را از خيلي ها سالم تر مي دانم. اما اين به معناي آن نيست كه اينها هميشه اينطور بمانند و من هم هميشه همين نسبت و رابطه را با آنها داشته باشم. در حال حاضر جهتگيري درستي دارند، من هم حمايتشان مي كنم ولي در آينده آنها چطور مي شوند، من درباره امروزشان قضاوت مي كنم و الا احتمال خطا و تغيير درباره همه و از جمله ديگر افرادي كه امروز به عنوان جبهه پايداري شناخته نمي شوند هم هست.ولي من نه حزبي دارم و نه آنها از من توقعي دارند و نه من از آنها توقعي دارم كه حرف مرا گوش كنند و نه آنها تكليفي دارند كه هر چه من بگويم عمل كنند. ما با اينها دوستيم، رفيقيم، اصل مسئله اين است كه دخالت من در كارهاي سياسي به خاطر مسائل ديني و فرهنگي است؛ اصلا حمايت بنده هم از جريان جبهه پايداري به خاطر مبارزه اينها با فتنه و مبارزه با خط انحرافي است و نگرانم مبادا همراهان فتنه، نفوذي هايي در مجموعه اصولگرايان بفرستند و ما را در مقابل خطر بزرگتري قرار دهند، در بين افرادي كه به عنوان اصولگرا مشهورند، بنده افرادي با اين تفكر كه روي اصول پافشاري بيشتري دارند را بيشتر قبول دارم.

* بالاخره جامعه و بدنه جريان اصولگرايي حضرتعالي را به عنوان يك شاخص مي شناسد ولي برخي از افراد و برخي از رسانه هاي آنها تلاش مي كنند تا موضوع را طور ديگري القا كنند و اين رابطه منطقي و حمايت دلسوزانه و البته مشروط شما از شاخصه هاي موجود در دوستان جبهه پايداري را طور ديگري تفسير كنند. حتي برخي از آنها مي گويند جبهه پايداري متصل به حلقه انحرافي است! نشانه اين اتصال به انحراف را هم حمايت هاي مستدل و منطقي اعضاي شاخص جبهه پايداري از خدمات دولت مي دانند در حالي كه اين حمايت همسو با حمايت هايي بود كه رهبري از شاخصه هاي مثبت در دولت داشتند و هنوز هم ما احساس مي كنيم آن جاهايي كه دولت در مسير حق و رهبري باشد، وظيفه داريم از آن حمايت كنيم و آنجاهايي كه انحراف باشد، صراحتاً در برابرش مي ايستيم ولي عده اي همين ويژگي را دست مايه تخريب اين جبهه مي كنند.

من اول عرض كردم، كه از منحرفين در انواع و اقسام آن، نبايد هيچ توقع صفا و صميميت و درست انديشيدن داشته باشيم. يك مثل معروفي هست كه يك نفر بار باروتي داشت و مي خواست از گمرك عبور بدهد كه جلوي او را گرفتند و گفتند تو الان داري باروت مي بري؟ گفت نه اين سياه دانه است، گفتند سياه دانه نيست، اين باروت است! گفت نه، نيست سياه دانه است! يك مقدار از باروت را ريختند كف دست خودش و آتش زدند، آتش گرفت و دستش سوخت. باز هم طرف گفت: ديديد سياه دانه بود! حالا شما هزار بار بگوييد اين جبهه اصلا براي مبارزه با خط انحراف به وجود آمده، خب آن كسي كه نمي خواهد بپذيرد يا به نفعش نيست كه بپذيرد، مي گويد: ديديد سياه دانه بود!

* البته حاج آقا برخي از شخصيت هاي موجه كه رأي و نظرشان براي بخشي از جامعه قابل اعتماد است، ادعاي يكي بودن جبهه پايداري با حلقه انحرافي را مطرح مي كنند بعد هم همان ها براي درست كردن ادعاي خودشان مي گويند آيت الله مصباح هم اعلام كرده كه با اين جبهه كاري ندارد!

خب آدم هاي موجه هم گاهي در اظهار نظرشان دقت نمي كنند، يا به برخي اظهار نظرهاي اطرافيان اعتماد مي كنند، گاهي هم ممكن است هواي نفساني بر اين افراد غالب شود. 

* وظيفه جبهه پايداري در برابر اين تخريب ها با توجه با هجمه اي كه الان هست چيست؟ آيا بايد ميدان را خالي كنيم؟

ما بايد هر كاري كه انجام مي دهيم براي خدا باشد. وظيفه همه ما انجام تكليف است و براي انجام تكليف بايد در برابر برخي تخريب ها هم پايداري كرد

خيلي ممنون از اينكه وقت شريفتان را در اختيار ما گذاشتيد.

[ 1390/11/5 ] [ 16:47 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

رئيس سابق سازمان سيا ضمن نفي كامل به كارگيري گزينه نظامي عليه ايران، تنها راه متوقف شدن برنامه هسته اي كشورمان را حمايت از فتنه گران و راه اندازي جنبش سبز سال 88 دانست.
  



ژنرال مايكل هايدن كه بنابر گزارش مجله فارين پاليسي در روز جمعه 30 دي در جمع تعداد محدودي از كارشناسان آمريكايي در موسسه «مركز حفظ منافع ملي آمريكا» سخن مي گفت، آخرين ارزيابي خود را درباره راهبرد صحيح مواجهه با برنامه هسته اي ايران بيان كرد.

هايدن گفت: «دولت بوش رئيس جمهور سابق آمريكا پس از بررسي هاي فراوان به اين نتيجه رسيد كه حمله هوايي به تاسيسات هسته اي ايران نه تنها فكر بدي است بلكه باعث خواهد شد تا وضع براي ممانعت از ادامه فعاليت هاي هسته اي ايران در آينده مشكل تر شود».

هايدن ادامه داد: «دولت بوش به اين نتيجه رسيده بود كه بدون اشغال كامل نظامي ايران كه هيچ كس خواهان آن نيست، نتيجه اقدام نظامي محدود عليه ايران و تاسيسات هسته اي آن مي تواند شرايط را بدتر كند و اثر معكوس داشته باشد. حمله نظامي به تاسيسات هسته اي ايران يك آرام بخش در كوتاه مدت است».

وي سپس به ارزيابي توان اسرائيل براي حمله به ايران پرداخت و گفت: «بر اين اعتقادم كه اسرائيل نه مي توانست و حتي نه خواهد توانست اقدام به حمله هوايي به ايران كند زيرا توانايي اين عمليات را ندارد و تنها اين نيروي هوايي ارتش آمريكاست كه قابليت و ظرفيت حمله هوايي به ايران را دارد، هر چند كه هنوز معتقدم فكر حمله نظامي به ايران بد است. حمله هوايي به ايران فراتر از توانايي و ظرفيت اسرائيل است و اسرائيل نمي تواند اقدام به چنين عملياتي كند. اسرائيل تنها شرايط و اوضاع را براي حل مسئله هسته اي ايران بدتر و مشكل تر خواهد كرد».

هايدن در ادامه تاكيد كرد: «متوقف كردن و كند كردن فعاليت هاي هسته اي ايران از طريق تشويق مخالفان در داخل ايران بهترين اقدام خواهد بود. جريان اعتراضات ژوئيه سال 2009 ميلادي در ايران و به راه افتادن جنبش سبز عليه نظام حاكم اگرچه نهايتا با شكست روبرو شد اما ايجاد و شكل گيري آن در ايران رخ داد و براي نظام حاكم در ايران هشدار دهنده بود».

وي در پايان گفت: «منظور آمريكا اين نيست كه ايران به توانايي هسته اي دست پيدا نكند بلكه هدف آمريكا اين است كه نظام كنوني در ايران به توانايي هسته اي دست پيدا نكند. شايد اگر درايران تغييراتي در دولت حاكم انجام مي شد از نگراني هاي آمريكا براي رسيدن ايران به توانايي هسته اي كاسته مي شد».

هايدن كه رياست آژانس امنيت ملي آمريكا را از سال 1999 تا 2005 و پس از آن رياست سازمان سيا را از سال 2006 ميلادي تا فوريه 2009 ميلادي در كارنامه خود دارد، 39 سال در نيروي هوايي ارتش آمريكا خدمت كرده است.

اين اظهارنظر هايدن يكي از مهم ترين شواهدي است كه نشان مي دهد اصلي ترين گزينه موجود در سبد آمريكا عليه ايران گزينه حمايت از نيروهاي غرب گراي داخلي است و بقيه گزينه ها در حكم عامل كمكي به آن محسوب مي شود.

هدف: انتخابات ايران 

در همين حال منابع صهيونيستي اعلام كردند مهم ترين هدف تشديد لفاظي در اروپا و آمريكا درباره تحريم بانك مركزي و خريد نفت ايران تاثيرگذاري بر فضاي انتخابات مجلس در ايران است.

طي دو روز گذشته و در حالي كه اعلام شده كشورهاي عضو اتحاديه اروپا احتمالا دوشنبه آينده (3 بهمن 1390/ 23 ژانويه 2011) تحريم خريد نفت و معامله با بانك مركزي ايران را نهايي خواهند كرد، برخي منابع غربي كه بويژه به اسرائيل نزديك هستند اعلام كرده اند هدف اصلي اين تحريم ها نه تحريم واقعي نفت و بانك مركزي ايران بلكه سوق دادن فضاي داخلي ايران در آستانه انتخابات به سمتي است كه جريان اصولگرا و هوادار مقاومت نزد مردم دچار بحران اعتبار شود.

پايگاه اينترنتي فرانسوي زبان گيسن نيوز در روز 30 دي 1390 (20 ژانويه 2011) در گزارشي در اين باره نوشت: «اعضاي اتحاديه اروپا به دنبال راهبردهاي موقتي در قبال نفت ايران هستند و قطع كامل صادرات نفت ايران در دستور كار آنها نيست و هدف اصلي آنها برنامه ريزي براي تحت الشعاع قرار دادن تقويم سياسي داخلي ايران است. خطرات تحريم نفتي ايران براي اقتصاد جهان فراوان است. هدف پنهان غرب از اين تحريم ايجاد نارضايتي مردمي در ايران و بي اعتبار كردن گروه هاي سياسي ضد غرب نزد ايراني هاست».

آلكس ايوب، در گزارشي براي شبكه تلويزيوني «بي بي سي عربي» هم كه روز 30 دي منتشر شد، با ارائه تحليلي مشابه، هدف تحريم هاي غرب را «تاثيرگذاري بر جدول رويدادهاي سياسي در ايران» اعلام كرد و نوشت: «هدف قرار دادن نظام سياسي ايران محور اصلي سياست آمريكاست و واشنگتن براي ايجاد ناآرامي داخلي در اين كشور تلاش مي كند».

وي اضافه كرد: گزارش ها بيانگر اين است كه آمريكا براي از پاي درآوردن نظام ايران و محاصره اقتصادي آن تلاش مي كند تا در داخل اين كشور اعتراض هاي مردمي آغاز شود و مانند آنچه سوريه شاهد آن است نظام در آستانه سقوط قرار گيرد. به اين وسيله آمريكا مي خواهد از گزينه نظامي پرهيز كند كه خطرها و پيامدهاي زيادي دارد».

روزنامه هاآرتص هم در گزارشي كه روز پنج شنبه 29 دي 1390 (19 ژانويه 2011) منتشر شد، «آغاز مجدد ناآرامي در ايران پس از انتخابات مجلس» را مهم ترين هدف فشارهاي اخير غرب اعلام كرد.

هاآرتص نوشت: «اسرائيل به تكرار اعتراضات داخلي در ايران پس از انتخابات پارلماني اين كشور اميد بسته است. نهادهاي امنيتي اسرائيل در برابر مارتين دمپسي رئيس ستاد ارتش آمريكا گزارشي را ارائه خواهند كرد كه در آن اين مساله مورد تاكيد قرار مي گيرد».

مارتين دمپسي رئيس ستاد ارتش آمريكا روز پنج شنبه 29 دي وارد تل آويو شده است.

هاآرتص ادامه مي دهد: «نهادهاي امنيتي اسرائيل بر سرنگوني نظام ايران از طريق تاثيرگذاري مجازات ها و تلاش براي تكرار اعتراضات پس از انتخابات پارلماني در اين كشور اميد بسته اند».

[ 1390/11/5 ] [ 16:39 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

 
 عضو كميسيون اقتصادي مجلس گفت: ضعف مديريت دولت و بانك مركزي عامل اصلي التهابات اخير بازار ارز و سكه است.
  



غلامرضا مصباحي مقدم در گفت وگو با فارس ضمن تشريح چرايي وضعيت اين روزهاي بازار ارز و سكه اظهار داشت: علت پيدايش اين اتفاقات در حقيقت شرايط رواني حاكم بر بازار است.

وي با تاكيد بر اينكه دولت ارز و طلاي كافي در اختيار دارد، افزود: ارز و سكه مورد نياز در بانك مركزي به وفور وجود دارد و توليدكنندگان و تجار اگر بخواهند ارزي به دست بياورند به راحتي مي توانند از طريق گشايش ال سي به خواسته خود برسند.رئيس كميسيون ويژه طرح تحول اقتصادي در واكنش به ركورد جديد سكه و ثبت نرخ يك ميليون تومان براي سكه طرح جديد ادامه داد: با توجه به ذخاير بانك مركزي مي توان گفت براي دهها سال آينده طلا داريم و مي توانيم به بازار عرضه كنيم.اين عضو كميسيون اقتصادي تصريح كرد: در طول تاريخ انقلاب و تاريخ كشور تاكنون به اين ميزان ارز و طلا در ذخاير دولت وجود نداشته است؛ كشور در سالهاي گذشته از نظر ارزي در تنگناهاي شديدي قرار داشت اما به خوبي از آن دوران عبور كرد.مصباحي مقدم علت اصلي اتفاقات اين روزهاي بازار ارز و سكه را كمبود ذخاير در اين بخش ها ندانست و گفت: در بازار ارز تقاضاهاي خرد زيادي وجود دارد اما بانك مركزي اين تقاضاها را به موقع ساماندهي نكرد.

وي ادامه داد: در نتيجه سياست هاي بانك مركزي و عدم ساماندهي تقاضاي خرد براي ارز بازار حساس شد و تقاضا براي ارز اوج گرفت كه در اين وضعيت هم مديريت خوبي براي ارز و سكه صورت نگرفت.اين عضو كميسيون اقتصادي مجلس در همين ارتباط به تشديد نگراني تجار و توليدكنندگان در نتيجه سياست هاي مذكور اشاره و عنوان كرد: البته تجار و توليدكنندگان مي دانند كه مشكل ارزي نداريم؛ ارز به اندازه كافي در حساب هاي خارجي بانك مركزي وجود دارد.رئيس كميسيون ويژه طرح تحول اقتصادي افزود: دستپاچگي تجار و توليدكنندگان و ارائه تقاضايشان به بازار ظرفيت دلالي را افزايش داد چرا كه دلالان و سفته بازها از اين وضعيت سوءاستفاده كردند.

مصباحي مقدم در واكنش به برخي شائبه ها مبني بر اينكه دولت در اتفاقات اخير سياست هاي تعمدي را در پيش گرفته است، گفت: اگر قرار باشد دولت از افزايش نرخ دلار استفاده كند به ازاي يك درصد سود 100درصد ضرر خواهد كرد.وي افزود: آسيبي كه به اقتصاد كشور و حيثيت دولت از طريق اجراي اين سياست وارد مي شود به مراتب بيشتر از منفعت اندكي است كه ممكن است از اين راه بدست آورد.اين عضو كميسيون اقتصادي مجلس اضافه كرد: خبرهايي است كه حكايت از آن دارد كه برخي به عنوان دلالان بانك مركزي وارد بازار مي شوند، البته اگر اين مورد صحت داشته باشد كه بنده بعيد هم نمي دانم مي توان اين برداشت را كرد كه بانك مركزي مي خواهد از افزايش قيمت ارز استفاده كند.مصباحي مقدم مورد مذكور را يك اقدام انفعالي دانست و گفت: آنچه برجسته است ضعف مديريت دولت در بازار ارز و طلا است؛ به اعتقاد بنده دولت به راحتي مي تواند اين بازارها را مديريت كند.وي ادامه داد: اگرضعف موجود برطرف شود و مديران قويتري براي مديريت بازار انتخاب شوند ديگر اتفاقات بازار ارز به اين حد نمي رسيد و اين قدر طول نمي كشيد.

اين عضو كميسيون اقتصادي مجلس محدوديت عرضه ارز در بازار و جمع آوري دلالان را تنها واكنش دولت و بانك مركزي براي مديريت بازار برشمرد و گفت: نگاهي به اتفاقات اخير بازار به راحتي بيانگر ضعف مديريت در بازار است.مصباحي مقدم در ادامه درباره مصوبه اخير شوراي پول و اعتبار مبني بر افزايش نرخ سود سپرده هاي بانكي و احتمال موافقت يا مخالفت رئيس جمهور با اين مصوبه تصريح كرد: در مجلس هفتم بنده عضو شوراي پول و اعتبار بودم، در آن دوران هيچ قيدي وجود نداشت كه مصوبات شورا به تاييد رئيس جمهور برسد.وي تاكيد كرد: در آن زمان شوراي پول و اعتبار تصميم را مي گرفت و بعدا به سيستم بانكي ابلاغ مي كرد؛ مصوبه هفته هاي اخير شوراي پول و اعتبار جزو تصميمات خوب بود.اين عضو كميسيون اقتصادي مجلس در خاتمه، طولاني شدن فرآيند تاييد و يا عدم تاييد مصوبه افزايش نرخ سود سپرده هاي بانكي را عامل اصلي تشديد التهابات بازار ارز و سكه دانست.

[ 1390/11/5 ] [ 16:25 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

جورج سوروس، سرمايه‌دار شهير آمريكايي ضمن مقايسه شرايط كنوني غرب با شرايط پيش از فروپاشي بلوك شرق، آمريكا را به بروز شورش‌هاي خياباني نويد داد.
  



به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روزنامه انگليسي ديلي‌ميل، جورج سوروس، سرمايه‌دار مشهور آمريكايي و رئيس بنياد سوروس در مصاحبه با نيوزويك تصريح كرد كه با فروپاشي سيستم اقتصاد جهاني، آمريكا بايد منتظر شورش‌هاي خياباني باشد. بنابراين گزارش، اين سرمايه‌دار 81 ساله آمريكايي شرايط فعلي اقتصاد جهان و بالاخص اروپا را به شرايط بحران بزرگ دهه 1930 ميلادي تشبيه كرد. سوروس از حاميان بقاي منطقه يورو، ارز واحد اروپايي است. سوروس تاكيد كرد: "يورو بايد باقي بماند چرا كه در غير اين صورت نوعي فروپاشي رخ مي‌دهد كه جهان طاقت آن را ندارد." اين هشدار سوروس با افت شاخص‌هاي بورس در بازارهاي بورس آمريكا در روز سه‌شنبه گذشته همراه بود. اين سرمايه‌دار آمريكايي در مصاحبه خود با نيوزويك تصريح كرد كه در بهترين حالت مي‌توان گفت كه جهان با يك ركود مواجه است. اما بدترين سناريو فروپاشي سيستم مالي جهان است. وي همچنين شرايط اقتصادي غرب را به شرايط فروپاشي شوروي تشبيه كرد و ابراز داشت كه مردم غرب به درستي نمي‌دانند كه چه در حال اتفاق افتادن است؟! سوروس هشدار داده است كه فروپاشي منطقه يورو مي‌تواند اروپا را به همان اختلافات سياسي بازگرداند كه براي قرن‌ها گرفتار آن بود. گفتني است جنگ‌هاي جهاني اول و دوم ناشي از همين اختلافات بود. سوروس ساكن منطقه منهتن نيويورك است، يعني همان‌جايي كه قيام تسخير وال‌استريت از آن سرچشمه گرفت.

[ 1390/11/5 ] [ 16:24 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

مجمع عمومي سازمان ملل به‌كرات اقدامات قهرآميز اقتصادي را كه وسيله‌اي براي اهداف سياسي باشد، محكوم كرده و از كشورهاي صنعتي خواسته است نبايد به خاطر موضع برتري كه دارند، از فشار اقتصادي عليه كشورهاي در حال توسعه استفاده كنند. اين مسئله در نشست تجارت و توسعه (آنكتاد) نيز آمده است كه تمام كشورهاي توسعه‌يافته بايد از اعمال محدوديت‌هاي تجاري، محاصره، ممنوعيت معامله و ساير مجازات‌هاي اقتصادي مغاير با مقررات منشور عليه كشورهاي در حال توسعه خودداري كنند.
  





اولين قطعنامه‌اي كه در آن به‌صراحت از تحريم كشتيراني جمهوري اسلامي ايران نام برده شد، قطعنامه 1803 شوراي سازمان امنيت ملل متحد بود كه در سال 2008 صادر شد و دو بند از آن (11 و 12) به اين شركت اختصاص داشت. اين قطعنامه از همه كشورها خواست براساس اختيارات حقوقي ملي‌ و قانون‌گذاري‌ خود و مطابق با حقوق بين‌الملل به‌ويژه حقوق درياها و توافقات، كشتي‌هاي خطوط كشتيراني جمهوري اسلامي ايران را در بنادر خود بازرسي كنند؛ البته مشروط بر اينكه دلايل منطقي وجود داشته باشد كه كشتي، حامل اقلام ممنوعه تحت اين قطعنامه يا قطعنامه‌هاي قبلي (‌١٧٣٧ مصوب 2006 يا ‌١٧٤٧ مصوب 2007) است. 

دومين قطعنامه‌اي كه مجدداً كشتيراني جمهوري اسلامي ايران را هدف قرار داد، قطعنامه 1929 شوراي امنيت سازمان ملل است كه در سال 2010 صادر شد و اين‌بار بندهاي بيشتري را (14 تا 22) به اين شركت اختصاص داد. در اين قطعنامه كه مهم‌ترين قطعنامه‌ وضع شده عليه ايران نام برده مي‌شود، شوراي امنيت بار ديگر از همه كشورها خواست تا همه محموله‌هايي را كه به سمت يا از طرف ايران جابه‌جا مي‌شوند ، با لحاظ همان شرايط قيد شده در قطعنامه 1803 در بنادر خود مورد بازرسي قرار دهند.البته در بند ديگر قطعنامه 1929، شوراي امنيت متذكر شد كه كشورها‌ در راستاي قوانين بين‌المللي به‌ويژه قوانين دريايي، مي‌توانند درخواست بازرسي از شناورها در درياي آزاد را با كسب رضايت از كشوري كه شناور مذكور تحت لواي آن حركت مي‌‌كند، ارائه كنند. شوراي امنيت در اين قطعنامه از كشورها خواسته تا با چنين بازرسي‌هايي همكاري كنند؛ البته باز مشروط به اينكه اطلاعات مستدلي وجود داشته باشد كه شناور مذكور در حال حمل اقلام ممنوعه مندرج در قطعنامه‌هاي قبلي است. 

همچنين اين قطعنامه همه كشورها را ملزم كرد در صورتي كه اطلاعات مربوط به حمل كالاهاي مورد اشاره در قطعنامه‌هاي قبلي صحت داشته باشد، از ارائه خدماتي چون ارائه سوخت، مواد يا ديگر خدمات مورد نياز شناورهاي ايراني يا كشتي‌هاي داراي قرارداد يا تحت اجاره ايران جلوگيري كنند. البته در اين بند، شوراي امنيت قدري انعطاف به خرج داد و تأمين اين مواد و خدمات را در صورتي كه براي اهداف انسان‌دوستانه لازم باشد يا تا زماني كه محموله بازرسي و توقيف شود و يا در صورت نياز از بين برده شده باشد، مجاز دانست.

بند 19 قطعنامه1929 نيز بار ديگر اجراي تدابير مندرج در قطعنامه 1737 (2006) را در مورد نهادهاي خطوط كشتيراني جمهوري اسلامي ايران (IRISL) و همچنين در مورد همه افراد و نهادهايي را كه از جانب و يا در راستاي آن‌ها فعاليت مي‌كنند و نهادهايي كه تحت مالكيت يا واپايش(كنترل) آن‌ها از جمله از طرق غيرقانوني قرار دارند، يا توسط شوراي امنيت مشخص شده‌اند، مورد تأكيد قرار داد. 

از سوي ديگر، در بند 20 اين قطعنامه نيز شوراي امنيت از همه كشورهاي عضو خواسته تا هرگونه اطلاعات درباره انتقالاتي را كه توسط شناورهاي تحت مالكيت ايران يا تحت اداره خطوط كشتيراني جمهوري اسلامي ايران با ديگر شركت‌ها صورت مي‌گيرد و ممكن است در راستاي طفره رفتن از تحريم‌ها يا در راستاي نقض مفاد قعطنامه‌هاي پيشين و قطعنامه 1929 باشد، اطلاع دهند. در اين بند از قطعنامه، مشخصاً ارائه اطلاعات مربوط به تغيير نام يا ثبت مجدد شناورها و كشتي‌ها نيز مورد اشاره قرار گرفته است؛ موضوعي كه در قطعنامه قبلي ديده نشده بود.در بند 22 اين قطعنامه نيز شوراي امنيت از همه كشورها خواست اتباع خود، افراد و شركت‌هايي را كه تحت حاكميت قضايي آن‌ها قرار دارند، ملزم كند تا مراقب تجارت خود با نهادهايي همچون خطوط كشتيراني جمهوري اسلامي ايران يا اشخاص يا نهادهايي كه از جانب يا در راستاي آن‌ها عمل مي‌كنند و يا تحت مالكيت يا كنترل آن‌ها هستند باشند؛ البته بازهم مشروط به اينكه اطلاعاتي دال بر انجام معاملات و داد و ستدهاي مربوط به گسترش فعاليت‌هاي حساس هسته‌اي ايران، يا نقض قطعنامه‌هاي قبلي كه به آن‌ها اشاره شد، وجود داشته باشد.

شوراي امنيت، در مورد كشتيراني ايران (بندهاي 18 و 19)، به ذكر مصاديق حصري نپرداخته و مسئله را به صورت كلي رها كرده به‌گونه‌اي كه كشورها در اين رابطه از نوعي آزادي عمل برخوردار شده‌اند.اين قطعنامه كه دست كشورهاي ديگر را براي اعمال تحريم‌ها عليه ايران و شركت‌هاي ايراني باز مي‌گذاشت، به وضع محدوديت‌ها و تحريم‌هاي يك‌جانبه جديد عليه ايران و سرعت گرفتن اين تحريم‌ها منجر شد؛ به طوري كه وزارت خزانه‌داري آمريكا (OFAC) از سال 2008 تحريم‌هايي را عليه كشتيراني جمهوري اسلامي ايران وضع كرده كه از 11 مصوبه اين وزارت‌خانه، 10 مورد پس از تصويب اين قطعنامه به تصويب رسيده است. OFACپيش‌تر و در آبان سال1388 نيز ۳۷ شركت مرتبط با كشتيراني جمهوري اسلامي ايران به همراه پنج تن از مقامات اين شركت را به بهانه دست داشتن در هدايت اين شركت‌ها در كشورهاي آلمان، جزيره مالت و قبرس در فهرست تحريم‌هاي خود قرار داده بود.وزارت خزانه‌داري آمريكا در مجموع تاكنون 112 شركت از شركت‌هاي تابعه كشتيراني جمهوري اسلامي ايران به همراه 10 نفر از مديران ارشد اين شركت را تحت تحريم قرار داد كه در مقايسه با ديگر ارگان‌ها و سازمان‌هاي تحريمي كشور، از شدت بيشتري برخوردار بوده است. وزارت خزانه‌داري آمريكا هرگونه معامله مالي و اعتباري احتمالي كشتيراني جمهوري اسلامي ايران و توابع آن با شهروندان آمريكايي را ممنوع كرده و وضع جريمه و زندان براي شهروندان متخلف پيش‌بيني كرده است؛ ضمن اينكه هرگونه سرمايه احتمالي اين شركت‌ها را در آمريكا بلوكه خواهد كرد.

اتحاديه اروپا نيز از سال 2008 طي پنج نوبت به وضع تحريم‌هاي بيمه‌اي و مواردي چون حال نمودن وام‌هاي كشتيراني جمهوري اسلامي ايران اقدام كرده است. اين در حالي است كه اتحاديه اروپا پيش‌تر نيز به اعمال تحريم خطوط كشتيراني جمهوري اسلامي اقدام كرده بود كه در اين ارتباط مي‌توان از تحريم اين شركت، تمام شعب و توابع 24گانه آن در مرداد ماه 1389 نام برد. در دور تازه تحريم‌هاي اتحاديه اروپا عليه كشتيراني جمهوري اسلامي ايران كه در خردادماه 1390 انجام شد، اين اتحاديه در تلاش براي تشديد تحريم‌ها بيش از 73 شركت وابسته به كشتيراني جمهوري ايران در اروپا و آسيا را هدف تحريم قرار داد و مديرعامل اين شركت‌ها را نيز به اسامي موجود در فهرست خود اضافه كرد. 

اما تنها آمريكا و اتحاديه اروپا نيستند كه به وضع تحريم‌هاي يك‌جانبه عليه ايران و شركتي چون كشتيراني جمهوري اسلامي ايران اقدام كرده‌اند؛ بلكه برخي كشورهاي ديگر نظير كانادا، استراليا، ژاپن، چين و كره‌جنوبي هم از قافله تحريم‌ها عقب نمانده و با دستاويز قراردادن قطعنامه 1929 به جرگه آمريكا و اروپا پيوسته‌اند.اقدام بانك‌هاي اروپايي در توقيف هشت فروند كشتي در رهن، خودداري كره‌جنوبي در تحويل كشتي‌هاي سفارشي و كارشكني در انجام تعهدات بين آن‌ها، توقف طرح‌هاي توسعه‌اي كشتيراني و توقيف كشتي‌هاي تحت ساخت اين شركت در كره و ژاپن و منع ارائه سوخت به كشتي‌ها، توقيف وام‌هاي اين شركت، توقف همكاري‌هاي كلوپ P&I، قطع همكاري‌هاي شركت‌هاي تأمين‌كننده روغن‌هاي دريايي و لوازم يدكي موتورها، تأسيسات و رادارهاي كشتي و لزوم خريد اين تجهيزات از واسطه‌ها، عدم پذيرش پوشش بيمه‌اي شركت‌هاي ايراني از سوي بعضي از دولت‌ها، به خطر افتادن وام و اموال اين شركت در اروپا و تهديد جدي شركت‌هاي تحت مديريت كشتي اروپايي، از جمله آثار تحريم‌ها در اين حوزه است.

آمريكا از طريق OFAC و ساير متحدانش تحريم‌¬هايي عليه كشتيراني جمهوري اسلامي ايران انجام داده‌اند كه كاملاً غير قانوني و قابل چالش است. در حال حاضر، يك راهبرد نرم عليه جمهوري اسلامي ايران صورت گرفته و اگر كشور ما راهبردي متقابل را انجام ندهد، در واقع به طرف مقابل اجازه پيشروي داده¬ است؛ از اين‌رو، كشتيراني‌ها بايد عليه تحريم‌هاي ضد ايراني OFAC و كشورهاي اروپايي، اقدامات حقوقي، سياسي و ديپلماتيك مناسب انجام دهد.هرچند ستادي در دولت ايجاد شده كه هدف اصلي راه‌اندازي آن، پيگيري راه‌هاي حقوقي بين‌المللي براي رفع تحريم‌هاست و اقدامات متعددي در عرصه تحريم‌ها صورت داده است؛ اما اقدامات صورت گرفته ناكافي بوده و تمام توان خود به‌ويژه در زمينه مباحث حقوقي را به‌كار نگرفته است. به‌نظر مي‌رسد همان‌طور كه اساتيد و حقوقدان‌هاي كشور نيز به آن معتقدند، بايد درباره راه برون‌رفت از بحران فعلي اقداماتي صورت گيرد كه به مهم‌ترين آن‌ها اشاره مي‌گردد: 

1. تشكيل كميته اي با روس ها و چيني‌ها و يافتن راه‌هايي براي گفت‌وگو و تعامل با آن‌ها؛ همچنين گفت‌وگو با دولت¬هاي هم¬انديش كه زمينه ‌هايي در اين حوزه دارند و نسبت به اين قضايا اعتراض دارند. 

2. در زمينه بررسي ابعاد حقوقي تحريم¬ها چند همايش در دانشگاه‌هاي داخلي و خارجي با هدف تعيين راه‌هاي مقابله با تحريم‌ها و اعلام حقانيت كشتيراني برگزار شود. همچنين برگزاري ميزگرد به‌طور دائم مي‌تواند مشروعيت تحريم را زير سؤال ببرد و يك راه‌حل پيشگيرانه باشد.

3. ايجاد بانك اطلاعاتي در دنيا؛ تا كساني‌كه در حوزه كشتيراني فعاليت دارند و با مقررات دريانوردي آشنا هستند، مقالاتي در نشريات معتبر به چاپ رسانند و از اين طريق، حرف‌هاي خود را در معرض افكار عمومي قرار دهند. ارائه مقاله علمي در روزنامه‌هاي محلي كشورهاي مختلف نيز مي‌تواند مشروعيت تحريم را زير سؤال ببرد و يك راه‌حل پيشگيرانه باشد.

4. بررسي كشورهايي كه در گذشته مورد تحريم قرار گرفته‌اند و مذاكره با حقوقدان‌هاي آن‌ها و استفاده از تجارب حقوقي آن‌ها در مقابله با آثار تحريم‌ها؛

5. اقامه دعوي كشتيراني جمهوري اسلامي ايران درباره تحريم‌هاي اعمالي اتحاديه اروپا و آمريكا به مجامع حقوقي بين‌المللي و پيگيري مسير قانوني و جدا از مسائل سياسي؛ كشتيراني جمهوري اسلامي ايران به‌عنوان مؤسسه حمل، مسئوليتي در قبال محتواي بار حمل شده ندارد و صدور بارنامه موكول به اظهارنامه صاحب كالا است و چنانچه باري خلاف اظهار صاحب كالا وارد شود، از نظر حقوقي مؤسسه حمل هيچ‌گونه مسئوليتي در قبال آن كالا ندارد؛ زيرا كشتي¬ها فقط براي حمل و نقل هستند. حتي به فرض حمل تجهيزات نظامي نيز بايد گفت آيا كشورهاي پيشرفته دنيا توسط كشتي¬‌ها اقلام نظامي نمي¬فروشند؟ جمهوري اسلامي ايران براي توسعه خود حقوقي دارد كه به موجب حقوق بين‌الملل نيز به رسميت شناخته شده است و با مقررات تحريم منافات دارد. مسلماً طرح موضوع در دادگاه بي‌طرف و بدون اعمال غرض‌ورزي، حقانيت كشتيراني جمهوري اسلامي ايران را بيش از پيش به اثبات خواهد رساند.

همچنين در اعلاميه وين سال 1993 ميلادي بر حق توسعه، حق انساني براي تكامل و توسعه اقتصادي و اجتماعي ملت‌ها تأكيد شده است؛ از اين‌رو اقدامات تحريمي ناقض اصل حق توسعه، جرم بين‌المللي است و بر پايه اين مستندات مي‌توانيم به مجامع بين‌المللي اقامه دعوي كنيم. درباره تحريم يك‌جانبه چون يك كشور حاكميت دارد، اختيار دارد و مي‌تواند ارتباط خود را با كشور ديگري قطع كند؛ اما قطع رابطه اقتصادي دو كشور نبايد آثار و عواقبي براي كشورهاي ديگر داشته باشد.

به‌طور كلي مجمع عمومي سازمان ملل به‌كرات اقدامات قهرآميز اقتصادي را كه وسيله‌اي براي اهداف سياسي باشد، محكوم كرده و از كشورهاي صنعتي خواسته است نبايد به خاطر موضع برتري كه دارند، از فشار اقتصادي عليه كشورهاي در حال توسعه استفاده كنند. اين مسئله در نشست تجارت و توسعه (آنكتاد) نيز آمده است كه تمام كشورهاي توسعه‌يافته بايد از اعمال محدوديت‌هاي تجاري، محاصره، ممنوعيت معامله و ساير مجازات‌هاي اقتصادي مغاير با مقررات منشور عليه كشورهاي در حال توسعه خودداري كنند.

6. ايجاد اتاق فكري متشكل از صاحب‌نظران، حقوقدانان و مسئولان و نخبگان دانشگاهي براي دفاع از حقوق و حقانيت اين شركت كه مطابق با موازين و كنوانسيون بين‌المللي فعاليت دارد؛ براي احقاق حقوق ملت ايران بايد به تشكيل تيم حقوقي و استفاده از ابزارهاي سياسي، حقوقي و تبليغاتي اقدام كنيم.

7. استفاده از ظرفيت كشورهاي اسلامي در اين حوزه.

[ 1390/11/5 ] [ 16:21 ] [ zeyafat10 ]

[ (0) نظر]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ،
X