نجم؛ پنجاه و سومین سوره قرآن است که مکی و62 آیه دارد. واز سوره های سجده دار است. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در فضیلت این سوره شریفه فرموده است: هر کس سوره نجم را قرائت کند ده برابر تعداد تصدیق کنندگان و تکذیب کنندگان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به او پاداش داده می شود. 1 از امام صادق علیه السلام نیز روایت شده: هر که بر قرائت سوره نجم مداومت داشته باشد در بین مردم زندگی خواهد کرد در حالی که او را می ستایند و خداوند گناهان او را می بخشد و مردم او را دوست دارند. 2 آثار و برکات سوره 1) زیاد شدن قوت و قدرت قلبی: از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: اگر سوره نجم را بر پوست حیوانی بنویسند و با خود داشته باشند در مقابله با هر حاکمی که با او روبرو می شود، قوت و قدرت قلبی پیدا می کند و آن حاکم و سلطان به او احترام می گذارد. 3 2) رفع گریه کودکان مرحوم کفعمی در کتاب المصباح آورده: اگر آیات 61-59 سوره «نجم» را بنویسد برای جلوگیری یا رفع گریه زیاد کودکان بر آنان بیاویزد یا به همراه آنان قرار دهند آرام می شوند. 4 ختم مجرب جهت برآورده شدن هر حاجتی «21» بار این سوره را در یک جلسه بخواند انشاءالله نتیجه می گیرد.
[ 1389/10/27 ] [ 21:55 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]
کسى که اهل دعا باشد، هلاک نمىشود!
قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزاماً (فرقان - 77)
بگو: اگر دعاى شما نباشد، پروردگار من براى شما وزن و ارزشى قائل نیست (زیرا سابقهى خوبى ندارید). شما حقّ را تکذیب کردهاید و به زودى کیفر تکذیبتان دامن شما را خواهد گرفت.
این آیه که آخرین آیه سوره فرقان است در حقیقت نتیجهاى براى تمام سوره است .
کلمهى «عبأ» به معناى وزن و سنگینى است و جملهى «ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی» یعنى خداوند براى شما وزن و ارزشى قائل نیست، مگر در سایه دعا و عبادت شما.
کلمهى «دُعاؤُکُمْ» دو نوع معنا شده است:
الف: دعا کردن شما به درگاه خداوند، که همین نالهها و تضرّعها و دعاها سبب عنایت خداوند به شماست. چنان که در حدیث مىخوانیم: کسى که اهل دعا باشد، هلاک نمىشود. (کافى، ج 4، ص 228) بعد خداوند از گروه مقابل که اهل دعا نیستند شکایت مىکند که شما حقّ را تکذیب کردند و به جاى نیایش به سراغ بتها و هوسها و طاغوتها رفتید و حقّ را تکذیب نمودید که کیفرتان را خواهید دید.
ب: دعوت خداوند از مردم، زیرا سنّت الهى دعوت از مردم براى پذیرفتن حقّ و اتمام حجّت بر آنان است و اگر این دعوت نباشد «لَوْ لا دُعاؤُکُمْ» مردم ارزشى ندارند. آنچه آنان را موجود برتر و ارزشمند مىکند، همان پذیرش دعوت خداوند مىباشد، ولى شما دعوت الهى را نپذیرفتید و تکذیب نمودید، پس امید خیرى در شما نیست و به کیفر عملتان مىرسید.
خداوند در یک جا مىفرماید: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (ذاریات، 56) بشر را براى عبادت آفریدم و در این آیه مىفرماید: اگر دعاى انسان نبود، او ارزشى نداشت، بنا بر این دعا روح و مغز عبادت است. چنان که در روایت مىخوانیم: «الدعاء مخ العبادة» (غرر الحکم)
حدیثى از امام باقر (علیه السلام) نقل شده: از آن حضرت سؤال کردند: «کثرة القراءة افضل او کثرة الدعاء؟» " آیا بسیار تلاوت قرآن کردن افضل است یا بسیار دعا نمودن"؟
امام در پاسخ فرمود: «کثرة الدعا افضل و قرء هذه الایة»: " بسیار دعا کردن افضل است و سپس آیه فوق را تلاوت فرمودند." (تفسیر صافى)
برداشتهایی از آیه:
1ـ تکذیب دین، باعث سقوط ارزش انسان است. «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ ... فَقَدْ کَذَّبْتُمْ»
2ـ دعا وسیلهى تحصیل ارزشهاست. «ما یَعْبَؤُا بِکُمْ ... لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»
3ـ انسان منهاى هدایت و عبادت ناچیز است. «ما یَعْبَؤُا بِکُمْ ... لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»
4ـ دعوت به حقّ، از شئون ربوبیّت خداوند است. «رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»
5ـ محور هستى معنویات است. «ما یَعْبَؤُا بِکُمْ ... لَوْ لا دُعاؤُکُمْ» زیرا هستى براى انسان آفریده شده است و انسان براى پذیرش حقّ و عبادت خداوند.
6ـ انسانِ منهاى هدایت و عبادت، در حقیقت انبیا و دستورات آنان را تکذیب نموده است. «لَوْ لا دُعاؤُکُمْ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ»
ممکن است قبول این امر براى بعضى در ابتدا سنگین باشد که دعا کردن کار بسیار آسانى است و از همه کس ساخته است، و یا قدم را از این هم فراتر نهند و بگویند دعا کار افراد بیچاره است! این که اهمیتى ندارد
نکته آیه: دعا راه خودسازى و خداشناسى
مىدانیم در آیات قرآن و روایات اسلامى اهمیت زیادى به مساله دعا داده شده که نمونه آن آیه (77 سوره فرقان) بوده ولى ممکن است قبول این امر براى بعضى در ابتدا سنگین باشد که دعا کردن کار بسیار آسانى است و از همه کس ساخته است، و یا قدم را از این هم فراتر نهند و بگویند دعا کار افراد بیچاره است! این که اهمیتى ندارد!
ولى اشتباه از اینجا ناشى مىشود که دعا را خالى و برهنه از شرائطش مىنگرند در حالى که اگر شرائط خاص دعا در نظر گرفته شود این حقیقت به وضوح ثابت مىشود که دعا وسیله مؤثرى است براى خودسازى و پیوند نزدیکى است میان انسان و خدا.
شرط اول دعا شناخت کسى است که انسان او را مىخواند.
شرط دوم، شستشوى قلب و دل، و آماده ساختن روح براى تقاضاى از او است، چرا که انسان هنگامى که به سراغ کسى مىرود باید آمادگى لقاى او را داشته باشد.
شرط سوم دعا جلب رضا و خشنودى کسى است که انسان از او تقاضایى دارد چرا که بدون آن احتمال تاثیر بسیار ناچیز است.
و بالآخره چهارمین شرط استجابت دعا آن است که انسان تمام قدرت و نیرو و توان خویش را به کار گیرد و حداکثر تلاش و کوشش را انجام دهد، و نسبت به ماوراى آن دست به دعا بردارد و قلب را متوجه خالق کند. زیرا در روایات اسلامى صریحا آمده است کارى را که انسان خود مىتواند انجام دهد اگر کوتاهى کند و به دعا متوسل شود دعایش مستجاب نیست! به این ترتیب دعا وسیلهاى است براى شناخت پروردگار و صفات جمال و جلال او، و هم وسیلهاى است براى توبه از گناه و پاکسازى روح، و هم عاملى است براى انجام نیکىها، و هم سببى است براى جهاد و تلاش و کوشش بیشتر تا آخرین حد توان.
به همین دلیل تعبیرات مهمى درباره دعا دیده مىشود که جز با آنچه گفتیم مفهوم نیست، مثلا: در روایتى از پیامبر(صلی الله علیه و آله) مىخوانیم: " الدعاء سلاح المؤمن، و عمود الدین، و نور السماوات و الارض" :" دعا اسلحه مؤمن، و ستون دین و نور آسمانها و زمین است.(اصول کافى، ج 2، ابواب الدعاء- باب ان الدعاء سلاح المؤمن)
دعا کلید پیروزى و مفتاح رستگارى است و بهترین دعا دعائى است که از سینه پاک و قلب پرهیزگار برخیزد
در حدیث دیگرى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) مىخوانیم:
«الدعاء مفاتیح النجاح، و مقالید الفلاح، و خیر الدعاء ما صدر عن صدر نقى و قلب تقى»:
"دعا کلید پیروزى و مفتاح رستگارى است و بهترین دعا دعایى است که از سینه پاک و قلب پرهیزگار برخیزد." (اصول کافى، ج 2، ابواب الدعاء- باب ان الدعاء سلاح المؤمن)
و در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مىخوانیم: "الدعاء انفذ من السنان"، "دعا نافذتر از نوک نیزه است"! (اصول کافى، ج 2، ابواب الدعاء- باب ان الدعاء سلاح المؤمن)
گذشته از همه اینها اصولا در زندگى انسان حوادثى رخ مىدهد که از نظر اسباب ظاهرى او را در یاس فرو مىبرد، دعا مىتواند دریچهاى باشد به سوى امید پیروزى، و وسیله مؤثرى براى مبارزه با یاس و نومیدى.
به همین دلیل دعا به هنگام حوادث سخت و طاقتفرسا به انسان قدرت و نیرو و امیدوارى و آرامش مىبخشد، و از نظر روانى اثر غیر قابل انکارى دارد.
خداوندا! درهاى دعا را به روى ما بگشا و آن را سبب ارزش وجود ما در پیشگاهت قرار ده.
خدایا! توفیق دعاهایى که مطلوب درگاه تو است به ما مرحمت فرما و از اجابت آن ما را محروم مکن.
[ 1389/10/27 ] [ 21:32 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]
حجتالاسلام احمد سالک در گفتوگو با خبرنگار سیاسی باشگاه خبری فارس«توانا» اظهار داشت: در پی صدور بیانیه 8 مادهای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز و پس از فعالیتهایی که در کمیته مشترک جامعتین با برگزاری 16 جلسه مشترک انجام شد و همچنین انجام کارهای کارشناسی دقیق و گرفتن نقطهنظرات نخبگان و افراد اصولگرا منشور اصولگرایی به جمعبندی نهایی رسید.
سخنگوی جامعه روحانیت مبارز با بیان اینکه محور منشور اصولگرایی "وحدت " است،تاکید کرد که این مجموعه در راستای تبعیت کامل از رهنمودهای حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای (مد ظلهالعالی) و استفاده از وصایای حضرت امام خمینی (قدس شریف) است.
متن کامل منشور اصولگرایی به شرح ذیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
ملت شریف ایران اسلامی آگاه است که رهبر معظم انقلاب، نیاز کنونی جامعه مومن و متدین ما را «وحدت» دانستهاند. با نگاهی به شرایط حاضر و مخاطراتی که بر سر راه پیشرفت انقلاب و تحقق آرمانهای والای اسلام و امام راحل (رحمه الله علیه) وجود دارد، نیاز به وحدت و ضرورت آن، بیش از پیش، آشکار میشود. امروزه از یکسو دشمن و ایادی استکبار، عداوت خود را آشکار کردهاند و هر وسیلهای را برای تضعیف انقلاب اسلامی ایران به کار میگیرند؛ از دیگر سو فریبخوردگان داخلی، به ابزار دست بیگانه تبدیل شدهاند و مصالح و منافع ملی را بازیچه خودبینی و نجاجت قرار داده، هویت، افتخارات، تاریخ پربرکت انقلاب و آرمانهای امام را با هیاهو و هلهله اجانب، سودا کردهاند.
در چنین شرایطی، رهنمودهای مقام معظم رهبری و توصیههای ایشان به بصیرت و وحدت، نشان از حکمت، خیرخواهی و واقعبینی این فقیه بصیر دارد. خدای را سپاس که این مرز و بوم، به پاس النفاس قدسی پیر جماران، میراث دار نعمت ولایت فقیه شد تا در روزگار فتنه و بحران، دستگیر حال این ملت باشد و در گردابهایی چنین حایل، کشتی نجات امت و راهبر آن تا ساحل امنیت و پیشرفت شود.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز، در این رستا، کوشیدهاند راهکارهای برقراری وحدت میان یاران و وفاداران صادق اسلام، ایران و انقلاب را بررسی کنند.
تعریف اصولگرایی، شامل مبانی و شاخصهاست. «مبانی»، مفاهیم ثابتی هستند که در هیچ زمینه و وضعیتی، دچار تغییر نمیشوند؛ مفاهیمی که جوهره و ثابتات جریان اصولگرایی به شمار میآیند. بیان و التزام این مبانی به معنای اهمیت و تعیینکنندگی آنها در همه زمانها است
اولین گام در این مسیر، ارایه تعریفی جامع از «اصولگرایی» و شاخصههای امروزین آن بر اساس آموزههای دین، وصایای امام راحل (ره) و رهنمودهای مقام معظم رهبری بود؛ اینک و پس از برگزاری نشستهای متعدد و رایزنی با گروههای مختلف اصولگرا، کمیته مشترک جامعه مدرسین و جامعه روحانیت، «مبانی و شاخصهای اصولگرایی» را اعلام میکند.
لازم است از همه اندیشوران، به ویژه مراجع مکرم، روحانیت معزز، دانشگاهیان فرهیخته، گروههای همراه انقلاب و نمایندگان مجلس و مسئولین، که به طرق مختلف، از این حرکت وحدت بخش، حمایت و استقبال کردند و با شرکت در نشستها و با ارایه نظرات خود راهنمایی و پیشنهادهای ارزشمندی ارایه نمودند سپاسگزاری شود.
چنان که گفتیم تعریف اصولگرایی، شامل مبانی و شاخصهاست. «مبانی»، مفاهیم ثابتی هستند که در هیچ زمینه و وضعیتی، دچار تغییر نمیشوند؛ مفاهیمی که جوهره و ثابتات جریان اصولگرایی به شمار میآیند. بیان و التزام این مبانی به معنای اهمیت و تعیینکنندگی آنها در همه زمانها است.
این «اصول» عبارتند از: 1_ اسلام 2_ جمهوری اسلامی (قانون اساسی)، 3_ خط و سیره امام 4_ ولایت مطلقه فقیه.
«شاخصها» اموری هستند که بیانگر اولویتهای جریان اصولگرایی در مقام عمل و بخصوص در زمان فعلی میباشند، این شاخصها عبارت است از:
1. دفاع از ارزشهای اسلامی؛
2. پایبندی به مبانی انقلاب اسلامی؛
3. التزام عملی به ولایت فقیه و فصلالخطاب دانستن نظر رهبری؛
4. احترام و توجه به جایگاه روحانیت و مرجعیت؛
5. ساده زیستی و پرهیز از تجملگرایی و اشرافیگری و توجه ویژه به گروههای ضعیف و نیازمند؛
6. اعتقاد به آزادیهای مشروع و مردمسالاری دینی؛
7. عدالت محوری و مبارزه با فساد؛
8. تاکید و باور به پیشرفت همه جانبه کشور؛
9. اداره امور بر اساس موازین اسلامی، عقلانیت، قانون، برنامه، حسن تدبیر و عطوفت با مردم؛
10. اعتقاد و التزام به تعامل و هماهنگی میان قوا در سایه تدبیرهای رهبری؛
11. دشمنشناسی، استکبار ستیزی، استقلال طلبی و موضعگیری صریح در برابر دشمنان و فتنهها؛
12. تلاش برای تحقق وحدت امت اسلامی.
جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز تهران بر اساس این مبانی و شاخصها میکوشد زمینهساز تحقق «وحدت کلمه» در میان امت اسلامی شود و بدخواهان و بداندیشان ملت بزرگ ایران را مایوس کند.
در پایان، با سلام و صلوات بر حضرت سیدالشهدا علیهالسلام و فرزندان آن حضرت و تعزیت مصیبت عظمای اهل بیت (علیهمالسلام) و با درود بر روح ملکوتی امام عظیم الشان و آرزوی سلامت و توفیق رهبر معظم انقلاب و دعا برای تعجیل در فرج حضرت بقیهالله الاعظم (ارواحنا فداه)، از همه گروههای اصولگرا دعوت میکنیم، ضمن حمایت از اقدامات مهم و موثر دولت و دیگر قوا و همه کارگزاران، کوششهای خود را برای تحقق وحدت امت اسلامی و عزت و سرافرازی اسلام و ملت ایران سامان دهند.
از ملت بزرگوار ایران انتظار داریم با عنایت به این اصول و شاخصها و دفاع از آنها که ضامن حفظ انقلاب و عظمت اسلام و ایران است همدلانه گام بردارند. بعونه و منّه.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
محمد یزدی؛ رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
محمد رضا مهدوی کنی؛ دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران
[ 1389/10/27 ] [ 21:32 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]
به گزارش بخش سیاسی تبیان، دکتر ولایتی در پاسخ به سوال خبرنگار ما در مراسم بازدید ایشان از موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان گفت:صهیونیستها می دانند که امروز توان رژیم صهیونیستی کمتر از جنگ 33 روزه است و برعکس حزب الله توانش بیشتر است و می دانند که در حوزه نظامی اگر اقدامی بکنند، شکست می خورند و لذا از این ابزاری که با حمایت آمریکا در اختیارشان قرار گذاشته شده سعی بر فشار بر مقاومت اسلامی دارند .
همانطور که مطلع هستید دادگاه رفیق حریری فردا برگزار می شود و اسامی دخالت کنندگان در این ترور ، پشت دربهای بسته اعلام خواهد شد، نظر شما در این مورد چیست؟
مقام معظم رهبری در یکی از فرمایشهای خود فرمودند که این دادگاه ،دادگاهی فرمایشی است . در سفری که قبل از ماه مبارک رمضان به بیروت داشتم ، در فردوگاه بیروت دراین باره از من سوال شد ، اعلام کردم که تشکیل این دادگاه با غرایض سیاسی است و در حقیقت معرکه گردان این دادگاه صهیونیست ها هستند و آنها حامیانی دارند که در رأسشان آمریکاست. صهیونیست ها زمانی که در حوزه نظامی نتوانستند و موفق نشدند حزب الله را در جنوب لبنان و مجاهدین فلسطینی را در غزه شکست بدهند، سعی در باز کردن جبهه امنیتی کردند؛ که شما هم متوجه شدید که حزب الله تهاجمات امنیتی صهیونیست ها را خنثی کرد.
هم اکنون دادگاه لاهه تبدیل به یک ابزار سیاسی در دست قدرت های صاحب نفوذ در سازمان ملل متحد شده است و قدرت های غربی صاحب حق وتو و با نفوذ، از سازمان ملل به عنوان ابزار سیاسی در جهت پیشبرد مقاصد خودشان استفاده می کنند. غربی ها به عنوان حامیان صهیونیسم، ملحقات و مشتقات سازمان ملل را هم در این جهت استفاده می کنند. به عنوان مثال زمانی که رئیس جمهور سودان در مقابل این قدرت ها می ایستد ، یک کار غیرعادی و غیر معمول در دادگاه لاهه انجام می شود و این شخص در دادگاه متهم می شود و این در حالیست که روسای رژیم صهیونیستی در سرزمین های اشغالی انواع جنایت ها را مرتکب می شوند و کسی متعرض شان نیست و اگر هم بخواهند یک قطعنامه نرمی هم علیه شان صادر شود، آمریکا معترضانه آن را وتو می کند.
صهیونیستها می دانند که امروز توان رژیم صهیونیستی کمتر از جنگ 33 روزه است و برعکس حزب الله توانش بیشتر است
بدون تردید چنین تصمیماتی با جهت گیری علیه مقاومت اسلامی لبنان و علیه همبستگی کل مقاومت در منطقه خاور میانه از حزب الله لبنان گرفته تا مبارزان فلسطینی یا سوریه و یا ایران و دیگرمتحدینی که در منطقه دارند، برای ایجاد فشار به نفع جریان صهیونیستی در خاورمیانه است.
تلاش آنها در حوزه بین المللی سوء استفاده از امکانات بین المللی برای تحت فشار قرار دادن مجموعه مقاومت است .چرا که مقاومت اسلامی و حزب الله در جنوب لبنان یک رکن اساسی است و برای اولین بار در تاریخ اشغال فلسطین، اسرائیلی ها از حزب الله شکست خورده اند .
صهیونیستها می دانند که امروز توان رژیم صهیونیستی کمتر از جنگ 33 روزه است و برعکس حزب الله توانش بیشتر است و می دانند که در حوزه نظامی اگر اقدامی بکنند، شکست می خورند و لذا از این ابزاری که با حمایت آمریکا در اختیارشان قرار گذاشته شده سعی بر فشار بر مقاومت اسلامی دارند .
خوشبختانه با هوشمندی که مقاومت اسلامی نشان داده است و با توجه به اینکه از ماه ها قبل آقای سیدحسن نصرالله رهبر حزب الله لبنان با پیش بینی چنین طراحی، درصدد مقابله بر امدند ، این سیاست غربی ها تا به حال ناکام بوده است .در زمانی که در آمریکا و کشورهای اقمارش با استفاده از نفوذشان در بعضی از گروه ها در لبنان می خواستند سوءاستفاده کنند ملت لبنان با یک پارچگی خود پاسخ قاطعی به انها داد و با این دولتی که دست به سوی امریکا دراز کرده بود برخورد کرد و بدون تردید در این مرحله پیروز سیاسی لبنان مردم متحد لبنان هستند که یکپارچه از مقاومت حمایت می کنند.
[ 1389/10/27 ] [ 21:29 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]
در میان یهودیانی که در انگلستان زندگی می کردند نیز مخالفانی برای تشکیل دولت یهودی در فلسطین بودند که سران هیئت معاونان یهودیان انگلیس و انجمن آنگلو-یهود صدور اعلامیه بالفور را "مصیبتی بزرگ و حقیقی" برای جهانیان و بویژه ملت فلسطین توصیف کردند، چون یهودیان بیگانه را صاحب سرزمین دیگران (فلسطینی ها) معرفی میکرد
واژه لابی اسرائیل در انگلیس (که به لابی صهیونیسم نیز معروف است) واژهایست که برای شرح و توصیف ائتلاف نه چندان محکمی از گروه ها یا افراد حامی رژیم صهیونیستی استفاده می شود که سعی در تحت تاثیر قرار دادن سیاست خارجی انگلیس جهت حمایت از رژیم صهیونیستی و سیاستهای آن دارد.
بسیاری از تصمیماتی که در پارلمان انگلیس گرفته می شود، حاصل فعالیت و تاثیر گذاری لابی صهیونیستی در پارلمان و رای دهندگان یا گروه های فشار خارجی فعال در این کشور مانند "شرکت های خصوصی معروف به لابی گرها " است.
این شرکت ها که هم گروههای چند ملیتی سیاسی و هم سازمانهای ملی، مسیحی، سکولار و یهودی- انگلیسی را دربر می گیرند، در سالهای اخیر رشد و نفوذ فزاینده ای در انگلیس داشته اند.
البته این لابی در انگلیس در مقایسه با آمریکا بسیار کمتر رسمیت دارد، چون در آمریکا گروه های لابی یا انجمن ها ممکن است، شرکت های رسمی تاسیس کنند و لابی گری در آمریکا با توجه به حمایت از اسرائیل بسیار گسترده تر از انگلیس است.
تاریخچه
آن چه به عنوان "صهیونیسم مسیحی" در انگلیس در اوایل قرن 19 میلادی مشهور شد و پای به عرصه گذاشت، از زمان راهی کردن یهودیان به سرزمین فلسطین وجود داشت و در این کشور فعالیت می کرد.
در سال 1839 "آنتونی اشلی-کوپر " کنت هفتم از "شافتزبری" و پارلمان انگلیس خواست، از تاسیس دولت یهودی در فلسطین حمایت کند.
در دهه 1840 میلادی "هنری جان تمپل " وایکانت سوم از "پالمرستون " به خاطر تشکیل یک "سازمان یهودی " هم پیمان با امپراطوری عثمانی حمایت کرد که در برابر مصر قرار گرفته بود.
"جفری ویتکرافت " روزنامه نگار انگلیسی بر این باور است که شاید "اولین کسی که لابی یهود را در انگلیس رسما تاسیس کرد، "تئودور هرتزل " باشد که کتاب خود به نام "دولت یهود " را در سال 1896 چاپ و منتشر و اولین کنگره صهیونیستم را در "بازل" سوئیس در سال 1987 برگزار و با وزرای کابینه انگلیس و دیگر مقامات اروپایی دیدار کرد.
در سال 1917 وایزمن و گروه کوچکی از صهیونیست ها در اقدامی با ترغیب و تشویق حامیان لابی انگلیس دولت این کشور را ترغیب کرد تا "اعلامیه بالفور" را صادر کند که از تاسیس یک وطن یهودی در فلسطین برای یهودیان جهان حمایت میکرد
پس از آن بود که شاهد فعالیت این لابی در عرصه سیاسی انگلیس شدیم، "حاییم وایزمن " صهیونیست روس از "آرتور جیمز بالفور " خواست از ایده "فلسطین وطن یهود" حمایت کند و سپس نوبت به جنبش صهیونیسم انگلیس رسید تا روابطی را با دولت این کشور برقرار کند و سرانچام کمیته انگلیسی شهر منچستر نیز پای به عرصه گذاشت تا فعالیت خود را برای اسکان یهودیان در فلسطین آغاز و لابی ویژهای برای خود دایر کند.
البته در این میان گروههای مخالف لابی صهیونیستی نیز از پای ننشستند و با تشکیل گروه ها و تشکل هایی در صدد مقابله با فعالیت این لابی برآمدند، از جمله "هیئت معاونان یهودیان انگلیس" و "انجمن آنگلو-یهود" که از نفوذ زیادی برخوردار بودند و دژ مستحکم مبارزه با صهیونیسم در انگلیس به شمار میآمدند، بگونه ای که هیئتی را برای مقابله با تلاشهای وایزمن و هم پیمانانش تشکیل داده بودند.
در سال 1917 وایزمن و گروه کوچکی از صهیونیست ها در اقدامی با ترغیب و تشویق حامیان لابی انگلیس دولت این کشور را ترغیب کرد تا "اعلامیه بالفور" را صادر کند که از تاسیس یک وطن یهودی در فلسطین برای یهودیان جهان حمایت میکرد ( وایزمن بعدا اولین رئیس این رژیم شد).
سران هیئت معاونان یهودیان انگلیس و انجمن آنگلو-یهود صدور اعلامیه بالفور را "مصیبتی بزرگ و حقیقی" برای جهانیان و بویژه ملت فلسطین توصیف کردند، چون یهودیان بیگانه را صاحب سرزمین دیگران (فلسطینی ها) معرفی میکرد.
اما در سال 1939 همه چیز یکباره دگرگون شد و محدود شدن مهاجرت یهودیان به فلسطین توسط دولت انگلیس موجب شد تا این کشور یکباره به دشمن اصلی صهیونیستها تبدیل شود و سرانجام در سال 1942 صهیونیستها روی به آمریکا آوردند تا با نفوذ در آن خواستههای خود را محقق نمایند.
فعالیت معاصر لابی صهیونیسم
اما این به معنای تعطیلی کار لابی یهود در انگلیس نبود،لابی "حامیان اسرائیل" وابسته به حزب محافظهکار، همان گونه که تحلیلگران سیاسی انگلیسی تشریح کردهاند، به لحاظ مالی و ارتباطات فراتر از گروههای لابیگر "وست مینستر" بود که در جهت منافع رژیم اسرائیل فعالیت میکرد.
منابع مالی در اختیار لابی حامیان اسرائیل وابسته به حزب محافظهکار انگلیس شفاف نیست، چون این لابی به عنوان یک سازمان در انگلیس به ثبت نرسیده، به همین دلیل رسانههای انگلیسی در مورد تراکنشهای مالی لابی دوستان محافظهکار اسرائیل گزارشهایی منتشر نمیکنند.
اما بر اساس گزارش دفتر ثبت سود نمایندگان پارلمان انگلیس، اعضای هیات امنای لابی حامیان اسرائیل وابسته به حزب محافظهکار و شرکتهای وابسته به آنها طی هشت سال گذشته بیش از 2 میلیون پوند به اعضای محافظهکار پارلمان انگلیس پرداخت کردهاند.
در این گزارش هم چنین آمده است که اعضای این لابی زمانی که "دیوید کامرون" برای نخستین بار در سال 2005 به عنوان رهبر حزب خود برگزیده شد، بیش از سی هزار پوند به اعضای ستاد انتخاباتی وی پرداخت کرد.
هم چنین در سال 2005 دیوید کامرون خود شخصا 15 هزار پوند از این لابی طرفدار اسرائیل دریافت و لابی دوستان اسرائیل 50 هزار پوند نیز به دفتر مرکزی حزب محافظهکار انگلیس پرداخت کرده است.
پس از جنگ 22 روزه غزه نیز وقتی یک تیم حقیقتیاب تعیین شد تا مسئولیت انجام تحقیق در مورد جنگ و شناسایی مجرمان و متهمان را بر عهده گیرد و چند هفته پیش از آن که سازمان ملل قرار بود، بر اساس گزارش گلدستون که در آن اسرائیل به نقض حقوق بشر متهم شده بود، قطعنامه صادر کند، لابی حامیان محافظهکار اسرائیل به سراغ دفتر وزیر خارجه انگلیس، "ویلیام هیگ" رفت و وی نیز پس از مشورت با دیوید کامرون به آنها گفت: "اگر در پیشنویس قطعنامه تجدید نظر نشود و در آن حماس را به عنوان آغازگر جنگ معرفی نکند، دولت انگلیس به قطعنامه رای منفی خواهد داد".
اندکی پیش از آن که تونی بلر در سال 1994 رهبری حزب کارگر انگلیس برگزیده شود، در برنامهای شرکت کرد که توسط سفارت رژیم صهیونیستی ترتیب داده شده بود و در آن مراسم با "مایکل لوی"، خواننده میلیونر موسیقی پاپ آشنا شد که بعدها لوی به اعانه جمع کن تونی بلر تبدیل شد و توانست نزدیک به 15 میلیون پوند برای وی پول جمع کند
این در حالی است که برای نخستین بار در زمان نخست وزیری تونی بلر بود که لابی اسرائیلی توانست نفوذ واقعی خود را در دولت انگلیس اعمال کند.
جان مندلسون، رئیس سابق دوستان اسرائیل وابسته به حزب کارگر انگلیس، در آن زمان اظهار داشت: "در ترکیب جدید حزب کارگر انگلیس نفوذ صهیونیسم آشکارا بچشم میخورد. از این رو بلر ناخود آگاه باید در جلسات اعضای طرفدار رژیم صهیونیستی حزب کارگر شرکت کند".
و اندکی پیش از آن که تونی بلر در سال 1994 رهبری حزب کارگر انگلیس برگزیده شود، در برنامهای شرکت کرد که توسط سفارت رژیم صهیونیستی ترتیب داده شده بود و در آن مراسم با "مایکل لوی"، خواننده میلیونر موسیقی پاپ آشنا شد که بعدها لوی به اعانه جمع کن تونی بلر تبدیل شد و توانست نزدیک به 15 میلیون پوند برای وی پول جمع کند.
و پس از آن که بلر در سال 1997 به مقام نخست وزیری انگلیس رسید، لوی را به عنوان فرستاده ویژه خود در خاورمیانه منصوب کرد، اما چون به لوی پولی پرداخت نشد و وی به طور مستقیم برای شخص نخست وزیر انگلیس کار میکرد، جزئیات مذاکرات او با اسرائیل و اعراب هنور به صورت محرمانه باقی مانده است.
منبع:سسایت تیبیانن
[ 1389/10/27 ] [ 21:22 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]
ذاریات؛ پنجاه و یکمین سوره قرآن است که مکی و 60 آیه دارد.
از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم نقل شده است: هر کس سوره ذاریات را قرائت نماید ده برابر بادهایی که در دنیا می وزد به او ده حسنه داده می شود. 1
از امام صادق علیه السلام روایت شده: هر کس سوره ذاریات را قرائت نماید مانند چراغی درخشان موجب نورانیت او در قبر می شود. 2
در روایت دیگری از ایشان آمده است: کسی که سوره ذاریات را قرائت می کند خداوند امور معیشت او را اصلاح می کند و او روزی فراوان عطا می شود...3
آثار و برکات سوره
1) آسان شدن زایمان
از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: اگر سوره ذاریات را در ظرفی چینی یا بلوری بنویسند و پس از شستن از آبش بنوشند خوف و ترس از او برداشته می شود و اگر بر زن بارداری که سخت زایمان می کند بیاویزند به زودی زایمان می کند. 4
2) بهبود بیماری
در سخنی از امام صادق علیه السلام در این باره نقل شده است: اگر این سوره را نزد بیماری که بستری است بنویسند خداوند به صورت جدی بر او آسان می گیرد.5
3) جهت گشودن بخت دختران
هر کس آیه «49 سوره ذاریات» را بنویسد و برگردن دختری ببندد که شوهر نکرده به لطف خداوند به زودی ازدواج می کند.
[ 1389/10/24 ] [ 19:44 ] [ zeyafat10 ]
[ (1) نظر]
مصداق کامل این آیه، روز حکومت حضرت مهدى (علیه السلام) است!
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ. (نور - 55)
خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد، همان گونه که کسانى پیش از ایشان را جانشین کرد، و قطعاً دینى را که خداوند براى آنان پسندیده است، براى آنان استقرار و اقتدار می بخشد و از پى ترسشان امنیّت را جایگزین میکند، تا (تنها) مرا بپرستند و چیزى را شریک من نکنند، و هر کس بعد از این، کفر ورزد پس آنان همان فاسقانند.
از مجموع آیه چنین بر مىآید که خداوند به گروهى از مسلمانان که داراى این دو صفت هستند "ایمان" و "عمل صالح" سه نوید داده است:
1- استخلاف و حکومت روى زمین.
2- نشر آئین حق به طور اساسى و ریشهدار در همه جا (که از کلمه "تمکین" استفاده مىشود).
3- از میان رفتن تمام اسباب خوف و ترس و وحشت و ناامنى.
و نتیجه این امور آن خواهد شد که با نهایت آزادى خدا را بپرستند و فرمانهاى او را گردن نهند و هیچ شریک و شبیهى براى او قائل نشوند و توحید خالص را در همه جا بگسترانند.
در روایات بسیارى از امام سجاد و امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) مىخوانیم: مصداق کامل این آیه، روز حکومت حضرت مهدى (علیه السلام) است. (تفسیر نور الثقلین)
در تفسیر" روح المعانى" و بسیارى از تفاسیر شیعه از امام سجاد (علیه السلام) چنین نقل شده است که در تفسیر آیه فرمود:
" آنها به خدا سوگند، شیعیان ما هستند، خداوند این کار را براى آنها به دست مردى از ما انجام مىدهد که "مهدى" این امت است، زمین را پر از عدل و داد مىکند آن گونه که از ظلم و جور پر شده باشد، و هم او است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در حق وى فرموده: اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نماند حکومت او برقرار خواهد شد."
این تفسیرها به معنى انحصار معنى آیه نیست، بلکه بیان مصداق کامل است، منتها چون بعضى از مفسران همچون "آلوسى" در روح المعانى به این نکته توجه نکردهاند این احادیث را مردود شناختهاند.
در قرآن، بارها به حکومت نهایى صالحان تصریح شده است، از جمله: سه مرتبه فرمود:
«لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ» (توبه، 33 فتح، 28 و صفّ، 9) یعنى اسلام بر همهى ادیان پیروز خواهد شد. در جاى دیگرى فرمود: «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء، 105) یعنى بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد و در جاى دیگرى از قرآن کریم مىخوانیم: «وَ الْعاقِبَةُ لِلتَّقْوى» (طه، 132) یا مىفرماید: «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (اعراف، 128) مراد از جانشینى مؤمنین در آیه، یا جانشینى از خداست و یا جانشینى از اقوام فاسد هلاک شده است.
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند: «ما على ظهر الارض بیت حجر و لا مدر الا ادخله اللَّه کلمة الاسلام»؛ "بر روى زمین خانهاى از سنگ یا گل باقى نمىماند مگر اینکه اسلام در آن وارد مىشود." (و ایمان و توحید در سر تا سر روى زمین نفوذ مىکند)
"قرطبى" مفسر معروف اهل تسنن در تفسیر خود، دربارهى پیروزى کامل اسلام از" مقداد بن اسود" چنین نقل مىکند: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمودند:
«ما على ظهر الارض بیت حجر و لا مدر الا ادخله اللَّه کلمة الاسلام»؛ "بر روى زمین خانهاى از سنگ یا گل باقى نمىماند مگر اینکه اسلام در آن وارد مىشود." (و ایمان و توحید در سر تا سر روى زمین نفوذ مىکند)(قرطبى جلد 7 صفحه 4292 )
پیامبر اکرم (صلوات اللَّه علیه) در آخرین حج خود در مسیر برگشت از مکه (روز هیجدهم ذى الحجه) در غدیر خم به فرمان خداوند حضرت على (علیه السلام) را جانشین خود قرار داد، آیه نازل شد امروز من اسلام را براى شما پسندیدم «رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً» (مائده، 3) در این آیه نیز مورد وعدهى خداوند پیروزى آن دینى است که خدا پسندیده است «دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ» و دینى که خدا پسندیده و اعلام کرده، همان مکتب غدیر خم است.
پس می توان از آیه نتیجه گرفت که:
1ـ اسلام، دین آیندهى جهان است و آیندهى تاریخ به سود مؤمنان و شکست سلطهى کافران است. «وَعَدَ اللَّهُ ... لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ»
2ـ به محرومان مؤمن، امید دهید تا فشار و سختىها، آنها را مأیوس نکند. «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا»
3ـ کلید و رمز لیاقت براى بدست گرفتن حکومت گسترده حقّ، تنها ایمان و عمل صالح است. «الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» به کسانى که اهل ایمان و عمل باشند وعدهى پیروزى داده شده، نه به آنان که تنها اهل ایمان باشند.
4ـ دین، از سیاست جدا نیست، بلکه سیاست و حکومت براى حفظ دین است.
«لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ ... یَعْبُدُونَنِی»
5ـ در تبلیغ و ارشاد مردم، براى باور کردن آنان، بیان نمونههایى از تاریخ گذشته مفید است. «کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
معنى حکومت صالحان و تمکین آئین حق و عبادت خالى از شرک این نیست که در چنان جامعهاى هیچ گنهکار و منحرفى وجود نخواهد داشت، بلکه مفهومش این است که نظام حکومت در دست مؤمنان صالح است، و چهره عمومى جامعه خالى از شرک
6ـ پیروزى نهایى اهل حقّ، یک سنّت الهى است. «کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
7ـ هدف از پیروزى و حکومت اهل ایمان، استقرار دین الهى در زمین و رسیدن به توحید و امنیّت کامل است. «لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ لا یُشْرِکُونَ»
8ـ دست خدا را در تحولات تاریخ ببینیم. «وَعَدَ اللَّهُ ... لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ»
9ـ دین اسلام، تنها دین مورد رضایت الهى است. «دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ»
10ـ امنیّت واقعى، در سایهى حکومت دین است. «وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»
11ـ امنیّت در جامعهى اسلامى، شرایط مناسبى براى عبادت فراهم مىسازد. «أَمْناً یَعْبُدُونَنِی» (هدف نهایى وعدههاى الهى، عبادت خالصانه خداوند است)
12ـ عبادت خدا، زمانى کامل است که هیچ گونه شرکى در کنار آن نباشد. «یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ»
13ـ در حکومت صالحان نیز، گروهى انحراف خواهند داشت. «وَعَدَ اللَّهُ ... وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ»
در آخر ذکر این نکته نیز لازم است که معنى حکومت صالحان و تمکین آئین حق و عبادت خالى از شرک این نیست که در چنان جامعهاى هیچ گنهکار و منحرفى وجود نخواهد داشت، بلکه مفهومش این است که نظام حکومت در دست مؤمنان صالح است، و چهره عمومى جامعه خالى از شرک، وگرنه مادام که انسان داراى آزادى اراده است ممکن است در بهترین جوامع الهى و انسانى احیانا افراد منحرفى وجود داشته باشد (براى توضیح بیشتر پیرامون حکومت مهدى ع و مدارک مشروح و مستدل آن در کتب علماى سنت و شیعه به جلد 7 تفسیر نمونه صفحه 372 تا 389 ذیل آیه 33 سوره توبه مراجعه فرمائید).
[ 1389/10/24 ] [ 17:26 ] [ zeyafat10 ]
[ (1) نظر]
وقتی شیطان از اطاعت پروردگار متعال سرپیچی کرد سوگند یاد کرد که یاد خدا را به هر طریقی از دل بنده بیرون کند و در این راه دست از تلاش بر ندارد لذا در قرآن آمده که شیطان می گوید از هر چهار سو راه را بر بنده خواهم بست قرآن کریم چنین بیان فرموده است:
«قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ثُمَّ لآتِیَنَّهُم مِّن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ » (اعراف_16و 17) ؛ [شیطان] گفت: پس به سبب آن که مرا به گمراهی افکندی من هم برای [فریفتن] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست. آن گاه از پیش رو، از پشت سر و از طرف راست و چپ شان بر آنان می تازم بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت.
منظور از این چهار طرف چیست؟ حدیثی ژرف از امام پنجم، باقرالعلوم، علیه السلام این پرسش را چنین پاسخ می دهد: «خود شیطان هجوم از چهار طرف را تفسیر و تبیین کرده است.»
در مورد هجوم از رو به رو می گوید:
آخرت را برای آدمی سهل و ساده می نمایانم.
انسان در سیر ابدی خود، راهی دشوار و طولانی در پیش رو دارد و ناگزیر از هر فرصتی باید برای منزل ابدی و زندگی واقعی اش چاره کند و توشه فراهم آورد؛ ولی شیطان با وسوسه هایش می کوشد تا این راه دشوار و آن منزل ابد را ساده و ناچیز بنمایاند تا انسان از سختی راه و ایستگاه های هولناک و حساب، میزان، صراط و ... غافل شده، بدون توشه رهسپار چنین راه و منزل گاه ها شود. این نکته ای است که در زندگی عده ای به خوبی آشکار است. کسانی که از فراز و نشیب های راه باکی ندارند و به راحتی فرصت را از دست می دهند و چون سخنی از قیامت و محاسبه و محاکمه به میان آید، در کمال خون سردی، بهانه هایی را دست و پا می کنند، از فریب خوردگان این راهند. اوج چنین نگرشی به قیامت و ادامه راه، سرگرمی و بازی کردن با این دنیا و بازی خوردن از آن است.اگر با خودمان صادق باشیم میبینیم که ما نیز ابایی از قیامت نداریم و بسیاری از کارهای ناشایست را انجام میدهیم و طوری وانمود میکنیم انگار نه انگار که دقیق و با جزئیات دارد ظبط میشود اگر ما واقعا خود را در مقابل یک دوربین فیلم برداری تصور کنیم و این را باور کنیم آیا باز هم به این راحتی رفتار خواهیم کرد این همه زشتی و بی پروایی که در زندگی خود و اطرافیانمان میبینیم به همین دلیل است که ما واقعا معاد و آخرت را فراموش کرده ایم وقتی برای انداختن یک عکس پرسنلی ساده کلی خود را مرتب و منظم میکنیم چرا و براستی چرا خود را در صحنه های زندگی که مدام از ما تصویر برداری میشود و به طور قطع روزی دوباره پخش خواهد شد آراسته نیستیم و چنین زشت و ناپسند عمل می کنیم؟ چرا از این ها گریزان نیستم چه دلیلی دارد به جز اغوای شیطان و خوش خیالی خود ما ما سر در برف کرده ایم که واقعیت به این بزرگی را نبینیم .
شیطان، در مورد هجوم از پشت سر می گوید:
مردمان را به جمع آوری مال ها فرمان می دهم و آنان را از دادن حقوق واجبی که خدا در اموال شان قرار داده باز می دارم تا برای وارثان و بازماندگان در پشت سر خود، به ارث گذارند.
شیطان وسوسه می کند تا لذت لحظه ای گناه، دلپذیر شود و انسان با گرایش به آن از واقعیت گناه که چیزی جز سمّ و آتش نیست، غافل شده، رفته رفته به خواسته های بی پایان نفسانی اش گردن نهد و با سر سپردگی به این خواهش ها از مقصد و مقصود اصلی که همان قرب خداست، باز ماند
انسان مسافر، از این رهگذر دنیا خواهد رفت و آن را با تمام زرق و برق ها و امکاناتش پشت سر خواهد گذاشت و با این حال، با وسوسه ها و فرمان های مرموز دشمن، بی مهابا به انباشتن اموال و امکانات مشغول می شود و در وقت ادای حق محرومان و پابرهنگان نیز با هزاران فریب و نقشه، مانعش می شود، تا با همین زراندوزی ها به دنیا سرگرم شده، به کمین افتد.
شیطان در مورد هجوم از سمت راست می گوید:
من با آراستن بی راهه ها و نیکوسازی شبهه ها، دین آنان را تباه خواهم کرد:
دین، چراغ راه آدمی است و مادامی که در دست اوست، سرگردان و متحیر نیست؛ اما دشمن می کوشد تا این چراغ را از انسان بگیرد؛ آن هم با آرایش کج راهه ها و زیباسازی شبهه ها در مورد دین؛ چون انسان به طور فطری، دین حق را باور می کند و از دست اندازها می گریزد و دشمن به سبب آشنایی با همین روحیه، دست به آرایش گری بی راهه ها می زند و شبهه ها در باره دین را عمیق و غیر قابل پاسخ عرضه می کند تا برای انسان مورد پسند واقع شده، منحرف شود و حال آن که اگر روکشی را که دشمن دوخته است، کنار زنیم، درک بی راهه و پاسخ به شبهه کار چندان دشواری نیست. ما از دین خود خیلی چیز ها میدانیم و هرگز در مقام عمل به طور کامل به کار نگرفته ایم با این وجود انتظار بی جا داریم که دین باید گره گشای تمام و کمال زندگی ما باشد مثل اینست که ما وسیله ای را بخریم برای منظور خاص بگذاریم و بدون اینکه حتی روشنش کنیم هزار و یک ایراد بگیریم که چرا این کار نمیکند این که نشد دلیل خوب الآن وقت یازیگری ابلیس ملعون است که بله این دین به درد نمیخورد فلان مورد و فلان موردش مشکل دارد آقای فلانی و فلانی هم شبهه کرده اند به چه زیبایی بله بروید ببینید ما هم افسار به دست شیطان دنبالشان راه می افتیم تا فرصت زندگی را که باختیم و لحظه احتضار میبینیم که چه شد و چه کرده ایم که البته خیلی دیر است دینی که ما با عقل ناقص خود سعی در خلل وارد کردن به آن بوده و هستیم همان راه نجاتیست که خیلی ها رفتند و رسیدند عیب از دین نیست از ما است شیطان هم کار خودش را خوب بلد است ولی این مشکل ما را حل نخواهد کرد ما باید جوابگو باشیم نه شیطان ما که می دانستیم و خداوند متعال در هر قدم ما را از وسوسه و پرتگاه ها بر طرف داشته بود پس وای بر ما و ان کسی که ولی و سر پرست خود قرار داده ایم دشمن ترین دشمنان را .
شیطان چون چنین گفت (که از هر چهار طرف انسان را محاصره می کنم) دل فرشتگان بر بشر به رحم آمد و گفتند: ای خدای ما! [پس] انسان از چه جهتی نجات می یابد؛ با آن که شیطان از هر چهار طرف به او حمله می کند؟ به آنان خطاب شد: دو جهت برای انسان باقی است؛ بالا و پایین. اگر دستش را به طرف بالا ببرد و خاضعانه دعا کند یا پیشانی اش را بر زمین گذارد و خاشعانه سجده کند، گناهان هفتاد سال او را می آمرزم
شیطان در تفسیر هجوم از طرف چپ می گوید:
من، لذت های حرام را برای انسان، خواستنی و دوست داشتنی می کنم و خواهش های نفس را بر جان ها چیره می سازم.
دشمن وسوسه می کند تا لذت لحظه ای گناه، دلپذیر شود و انسان با گرایش به آن از واقعیت گناه که چیزی جز سمّ و آتش نیست، غافل شده، رفته رفته به خواسته های بی پایان نفسانی اش گردن نهد و با سر سپردگی به این خواهش ها از مقصد و مقصود اصلی که همان قرب خداست، باز ماند. از روایت استفاده می شود که دشمن به مسائل اساسی چون: باور به آخرت، دین، نگرش به امکانات دنیا و بُعد لذت طلبی در انسان، دست اندازی می کند تا دیدگاه ها را نسبت به این امور، غیر واقع بینانه کند. دشمن از اصل هجوم همه جانبه استفاده می کند تا هر کسی را از سمت و سویی که متناسب با ضعف ها و کاستی های اوست، گرفتار کند و روشن است شخصی که از هر طرف ضربه پذیر و ناتوان است، از هر سو در محاصره و حمله دشمن است و خطری جدی او را تهدید می کند؛ مگر آن که کاستی هایش را بشناسد و ترمیم کند؛ فخر رازی در تفسیرش می نویسد:
شیطان چون چنین گفت (که از هر چهار طرف انسان را محاصره می کنم) دل فرشتگان بر بشر به رحم آمد و گفتند: ای خدای ما! [پس] انسان از چه جهتی نجات می یابد؛ با آن که شیطان از هر چهار طرف به او حمله می کند؟ به آنان خطاب شد: دو جهت برای انسان باقی است؛ بالا و پایین. اگر دستش را به طرف بالا ببرد و خاضعانه دعا کند یا پیشانی اش را بر زمین گذارد و خاشعانه سجده کند، گناهان هفتاد سال او را می آمرزم.
ما نباید مهارت شیطان را نادیده بگیریم و سزاوار هم نیست که با وجود خداوند حیّ و قادر مأیوس شده و دست از مبارزه با شیطان و همدست مقتدرش نفس امّاره برداریم و بدانیم که خداوند درهای رحمت را بازگذاشته ولی شیطان با ما کاری میکند که فراموش کنیم و هر روز توبه خود را عقب می اندازیم و نه به آسمان سری بلند می کنیم که ملتمسانه طلب عفو کنیم و نه سری بر خاک می ساییم .
عزیزان ما حریف قدری داریم بیاید خود را آماده کنیم و از چهار جهت مواظب خود باشیم و حیلت های دشمن دیرینه خود را با یاری حق به عقب برانیم و به ریسمان محکم خدا ،به کتاب هدایت ، قرآن عظیم و اهل بیت پیامبر اکرم تمسک جوییم که هر که به این دو چنگ زد به یقین هدایت یافته، و گمراه نخواهد شد .
[ 1389/10/24 ] [ 17:9 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]
صهیونیست ها طی چند ده سال اخیر برنامه ها و اقدامات متعددی را برای تجزیه سودان تدارک دیدند تا شاید از این طریق ضمن تضعیف سودان و فشار بر مصر، نیازمندیهای آبی و سوختی خود را تا حدی تأمین نمایند.
سودان؛ کشور سیاهان، بزرگترین کشور آفریقایی، دهمین کشور بزرگ آفریقا، دارندۀ عنوان طولانی ترین درگیریهای داخلی در آفریقا و... این عبارات بخشی از توصیفات مربوط به کشور سودان فعلی است که احتمالاً به دو تکه تبدیل می شود.
کشور سودان با 5/2 میلیون کیلومتر مربع مساحت و حدود 45 میلیون نفر جمعیت که 70% آنها مسلمان هستند با 9 کشور مرز زمینی دارد. همچنین حدود 30% از سواحل غربی دریای سرخ در اختیار این کشور می باشد. سودان از معدود کشورهای اسلامی است که شریعت اسلامی بر آن حاکم است.
سودان، بعد از استقلال از انگلستان در اول ژانویه 1956 (و عضویت در سازمان ملل) تاکنون عمدتاً درگیر مسایل داخلی بویژه با جنوبی ها که عمدتاً مسیحی و دارای ادیان بومی هستند و سپس ساکنان دارفور (ایالت غربی سودان) بوده است. دولت سودان به رهبری عمرالبشیر که از سال 1989 قدرت را در دست دارد در سال 2005 طی توافقی با جنوبی ها موجب ختم جنگهای داخلی شد اما این توافقنامه سرنوشت نهایی جنوبی ها را به همه پرسی 19 دی 1389 یا 9 ژانویه 2011 پیوند زده که برای یک هفته در حال برگزاری است. این همه پرسی و تجزیه احتمالی نتیجۀ دهها سال فعالیت آمریکا، رژیمصهیونیستی و حامیان آنهاست که با حمایت از شورشیان جنوب سودان به مرحله اجرا در می آید. در سطور زیر به نقش صهیونیستها در تجزیه سودان و اهداف آنان از این فعالیت ها پرداخته می شود.
نقش صهیونیست ها در تجزیه سودان
سران رژیمصهیونیستی از همان ابتدای تأسیس این رژیم برای مقابله با مخالفتهای جهان اسلام و کشورهای عربی چندین راهکار را در پیش گرفتند. یکی از این راهکارها که به دکترین پیرامونی بن گوریون معروف شده است دال بر محاصره کشورهای عربی همسایه (مصر، سوریه، اردن، لبنان و عراق) از طریق کشورهای حاشیۀ آنها (ایران، ترکیه، اتیوپی) بوده است. یکی دیگر از راهکارهای قابل ذکر، تقویت اقلیتهای موجود در کشورهای مخالف اسراییل می باشد. در این رابطه بن گوریون می گوید: «ما ملتی کوچک هستیم و امکانات و منابع ما اندک است و باید این خلاء را در برخورد خود با کشورهای عرب دشمن از طریق شناخت نقاط ضعف آنها بویژه در زمینه روابط موجود بین گروههای نژادی و اقلیتهای طایفه ای برطرف کنیم به گونه ای که ما به آنها دامن بزنیم تا در نهایت به مشکلاتی تبدیل شود که حل یا مهار آنها برای این کشورها دشوار شود». در همین راستا حمایت از امیال و منویات کردها در عراق، دروزیها در لبنان و شورشیان در جنوب سودان در رأس برنامه های موساد قرار گرفت.
از معضلات سودان دارفور می باشد. طی سالهای اخیر اهالی ساکن دارفور در غرب سودان در اعتراض به تبعیض ها میان عرب تبارها و ساکنان بومی این منطقه (دارفور) اعتراضات و شورشهایی داشتند. به نظر می رسد جدایی جنوبی ها از سودان مقدمه دیگر جدایی ها باشد و حتی در بعضی از نشریات سخن از تبدیل سودان به 4 کشور رفته است
در رابطه با نقش صهیونیستها در تقویت شورشیان جنوب سودان اطلاعات مفصل و مستندی وجود دارد. تماسهای سران رژیمصهیونیستی با جنوبی های سودان، از طریق کنسولگری اسراییل در شهر «آدیس آبابا» پایتخت اتیوپی شروع شد و شرکتهای این رژیم نقش پوششی را برای برقراری این ارتباطات و تماسها ایفا کردند و قبیله «دینکا» به عنوان قویترین قبیله منطقه انتخاب شد تا راه ورود اسراییل به جنوب سودان و نفوذ در آن باشد. روابط اسراییلی ها با سران شورشی جنوب سودان را می توان در مراحل زیر خلاصه نمود:
1- ارائه کمکهای انسانی نظیر دارو، مواد غذایی، فرستادن پزشک و امدادرسانی
2- بهره برداری از تضادهای قبیله ای بین خود جنوبی ها و تشدید درگیری جنوبی ها با شمالی ها
3- سرازیر شدن قراردادهای تسلیحاتی اسراییل به جنوب سودان و توسعۀ آموزش شبه نظامیان جنوبی در کنیا، اتیوپی و اوگاندا
4- تجهیز نظامی پیشرفته شورشیان جنوب و آموزش دهها نفر از خلبانان برای هدایت جنگنده های سبک به منظور حمله به مراکز دولتی در جنوب و تهیه و ارسال تصاویر ماهواره ای توسط اسراییل از مراکز نیروهای دولتی سودان
5- اعزام برخی از کارشناسان اسراییلی برای جدایی طلبان با هدف تدوین طرح های جنگی و نبرد و مشارکت آنها در برخی عملیاتها که به اشغال برخی از شهرهای جنوب سودان منجر شد.
علاوه بر مراحل فوق، بخشی از مستندات، مبین نقش جدی صهیونیست ها در پروژه جدایی جنوب سودان بوده است. «زیفی بارئیل» تحلیلگر روزنامه هاآرتص عبری طی مقاله ای، اعلام کرد که هم اکنون (4 ژانویه) تعدادی از مأموران تل آویو در جنوب سودان بسر می برند و به جدایی طلبان این کشور برای تحقق این مهم، کمک فکری می کنند. بر اساس این روزنامه، اولین سفارتخانه ای که در کشور مستقل جنوب سودان افتتاح می شود سفارت رژیم اسراییل خواهد بود.(1)
از دیگر مستندات در این رابطه می توان به کتاب «نقش موساد در آفریقا» اثر موشه فرجی سرهنگ اطلاعاتی اسراییلی اشاره کرد. این کتاب در سال 2003 منتشر شده و اشاراتی به فعالیتهای موساد در آفریقا بویژه در سودان دارد. به زعم این نویسنده، حضور اسراییل در 32 کشور آفریقایی و اجرای بیش از 67 پروژه زیربنایی و 28 طرح کشاورزی و از آن مهمتر فعالیت 3 هزار کارشناس اسراییلی در این کشورها، بستر خوبی را برای اجرای طرح های تل آویو بوجود آورد.
علاوه بر این، مجله تخصصی نظامی و عبری زبان معرخوت طی گزارشی تأکید کرد که کمکهای اسراییل به جان گارانگ- رئیس سابق شورشیان جنوب سودان- از مرز 500 میلیون دلار گذشت. این کمکها گرچه از سوی اسراییل بوده ولی بخش اعظم آن توسط آمریکا تأمین شده است.
اهداف صهیونیست ها
تجزیه سودان و تشکیل یک کشور در جنوب این کشور، از جهات متعدد برای صهیونیستها سودآور است که به اختصار عبارتند از:
1- تضعیف سودان: سودان با قدرت و توانایی کنونی یکی از اعضای مهم اتحادیه عرب و از حامیان مبارزان فلسطینی می باشد. طبیعی است که تضعیف سودان، تضعیف جناح مخالف اسراییل و اضافه شدن یک معضلی جدید به جهان اسلام و عرب می باشد.
2- فشار بر مصر: صهیونیست ها با وجود پیمان کمپ دیوید و روابط رسمی با دولت مصر، همچنان از مخالفتهای مردم مصر با این رژیم وحشت دارند. علاوه بر این فشار بر مصر با هدف همراهی بیشتر با سیاستهای رژیمصهیونیستی در مقابله با محور مقاومت و گروههای مبارز از اولویتهای این رژیم است. طبیعتاً استقلال جنوب سودان و سیطره صهیونیست ها بر منابع و سرچشمه های آبی نیل، در این راستا برای اسراییلی ها مفید است.
3- تأمین آب: یکی از اهداف صهیونیست ها سیطره بر سرچشمه های نیل با هدف تأمین آب مورد نیاز خود می باشد. هر چند که در حال حاضر بخشی از نیازمندیهای آبی خود را از ترکیه تأمین می کند اما درصدد جایگزین های مناسب و ارزانتر می باشد.
در رابطه با نقش صهیونیستها در تقویت شورشیان جنوب سودان اطلاعات مفصل و مستندی وجود دارد. تماسهای سران رژیمصهیونیستی با جنوبی های سودان، از طریق کنسولگری اسراییل در شهر «آدیس آبابا» پایتخت اتیوپی شروع شد
4- الگوسازی از سودان: طرح تجزیه سودان می تواند الگوی مناسبی برای تجزیه برخی دیگر از کشورهای عربی منطقه همچون عراق باشد. کردهای عراق نیز با اسراییلی ها رابطه دیرینه ای دارند به نظر می رسد تجزیه سودان مقدمه ای برای روند این چنینی در جهان عرب باشد.
5- سلطه بر نفت ایبی: نفت سودان عمدتاً از جنوب این کشور بویژه استان «ایبی» تأمین می شود. هر چند که نسبت به انضمام این منطقه به شمال یا جنوب سودان اختلاف نظر وجود دارد اما صهیونیست ها تلاش خود را برای جداسازی آن و سپس سیطره بر این منطقه با هدف تأمین منابع سوختی خود متمرکز کرده اند.
6- فروپاشی سودان: یکی از معضلات سودان دارفور می باشد. طی سالهای اخیر اهالی ساکن دارفور در غرب سودان در اعتراض به تبعیض ها میان عرب تبارها و ساکنان بومی این منطقه (دارفور) اعتراضات و شورشهایی داشتند. به نظر می رسد جدایی جنوبی ها از سودان مقدمه دیگر جدایی ها باشد و حتی در بعضی از نشریات سخن از تبدیل سودان به 4 کشور رفته است.
نتیجه گیری
متأسفانه در شرایط کنونی که جهان اسلام باید در مقابل توطئه های متحدِ غربی ها و صهیونیست ها در تجزیه سودان، از اتحاد و انسجام برخوردار باشند، هر کدام درگیر مسایل خودشان هستند. به بیان دیگر در حال حاضر عربستان در حال مدارا با پادشاه بیمارش می باشد. مصر درگیر انتقال موروثی ریاست جمهوری است. عراق در معرض اشغال و ترور است. افغانستان به زخمی عمیق بر پیکره اسلامی تبدیل شده و پاکستان به صحنه ای برای آزمایشات تسلیحاتی آمریکا. یمن با بحرانهای داخلی دست و پنجه نرم می کند و تونس و الجزایر، اخیراً شاهد خیزش ها و اعتراضهایی هستند و فلسطین هم در حال اشغالگری و دسیسه شهرک سازی است.
با این وجود سازمان کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب به عنوان محل تضارب افکار و آرا و مکانی برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک باید برای بحرانهای فوق الذکر چاره اندیشی کنند. ایران و ترکیه به همراه مالزی و اندونزی در شرایط کنونی از وظایف و کار ویژه های خاصی برخوردارند.
منبع:سایت تیبیان
[ 1389/10/24 ] [ 17:5 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]
در کتاب «سایه عقابها» (طرح سری حمله آمریکا به ایران) چاپ 1384، مولف با استناد به منابع اطلاعاتی مختلف برآوردی جامع از احتمال حملهی آمریکا به ایران را بررسی کرده است. بر این اساس بیشتر اقدامات نظامی آمریکا بر ضد ایران دربارهی تداوم برنامههای هستهای بوده است.
در طی چند سال اخیر نیز مانور اصلی نیروهای مسلح آمریکایی بر محور ایران متمرکز شده است. در این مانور آمریکا نیروهای زمینی بسیار زیادی را به صحنهی نبرد میفرستد که 15 تا 17 لشکر را شامل میشوند. مقامات آمریکایی ترتیبی دادهاند که لشکر فرضی ایران در این مانور از موشکها و سلاحهای کشتارجمعی (به احتمال زیاد سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی نه اتمی) برای دفاع استفاده کند. در این مانور نبرد بر روی تهران متمرکز میشود جایی که نیروهای امریکایی در خارج از آن در حال نزدیک شدن به پایتخت هستند. این مانورها با نام تلاش یکپارچه برگزار شده است.
مراحل مختلف این مانور در یک سال اجرا میشود و مانور اصلی در عرض یک هفتهی فشروده در ماه می در کالج جنگ کارلیل ایالت پنسیلوانیا انجام میشود. مانور اخیر توسط منابع اطلاعاتی اسراییل فاش شده است. پایتخت دشمن فرضی نییر(nair) نام دارد. برای ایجاد جو روانی مسئولان اجرایی مانور توضیح میدهند که این شهر پایتختی فرضی است که منطبق بر جغرافیا و فرهنگ ایران است.
اما راه حل مسأله ایران در نهایت تقابل فرهنگی و جنگ نرم القاء میشود. چنانچه مورد اشاره "مک کین" سناتور آمریکایی نیز قرار میگیرد. او نیز چون بسیاری از استراتژیستهای شیطان بزرگ، تنها امکان تقابل با نظام جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از امواج انقلاب اسلامی در سطح جهان را روشهای براندازی نرم، کودتای رنگی، نبرد فرهنگی، به آشوب کشیدن کشور به واسطه تحریک اغتشاشگران و در نهایت فروپاشی از درون میداند. بر همین اساس او به موازات اشاره به کودتای رنگی در کشورهایی چون گرجستان، همین روش را برای ایران نیز پیشنهاد و حتی نام آن را نیز با فاصله چند سال سفارش کرده است.
نکته جالبتر در فصل بیست و پنجم این کتاب که «شاید این انقلاب سبز باشد» عنوان گرفته دیده میشود. سناتور مککین در فصل 25 این کتاب که در سال 1384 چاپ و منتشر شده، حتی عنوان رنگ جنبش موسوم به «سبز» در سال 1388 را نیز پیشبینی و به نوعی انتخاب کرده است.
مککین میگوید: «دانشجویان در آنجا بسیار باهوش و پیچیده هستند و بسیار فعال در اینترنت میباشند. من فکر میکنم ما باید یک پیام بفرستیم. فکر میکنم باید یک رادیو آزاد ایران داشته باشیم، فکر میکنم باید تلویزیون داشته باشیم. باید جنبش آزادی و استقلال را تشویق کنیم اما من فکر نمیکنم که موجه باشد که ما از لحاظ نظامی دولت را سرنگون کنیم. اما ما مطمئناً میتوانیم آنها را تشویق و کمک کنیم. ما این کار را در گرجستان کردیم و آنها انقلاب گل سرخ را داشتند. و این کار را در اوکراین کردیم و آنها انقلاب نارنجی را داشتند. شاید این انقلاب سبز باشد.»
باقی ماجرا برعهده خوانندگان...
"مک کین" در همایش «بنیاد ملی حمایت از دموکراسی» که در اثنای سالگرد انتخابات ایران در اوایل تابستان برگزار شد، گفته بود: ما باید حمایت بیشتری از مخالفان بکنیم. به گفته او امریکا می تواند دوستان و متحدان خود را برای به چالش کشیدن مشروعیت رژیم ایران به تحرک وادارد. او اذعان داشت: سبزها سربازان ما هستند.
منبع:سایت تیبیان
[ 1389/10/24 ] [ 16:56 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]