صاحبنظران انقلاب اسلامي مردم ايران را آغازگر حركت مسلمانان براي احياي عزت اسلامي و كوتاه كردن دست صليبيها و عوامل وابسته به آنان از كشورهاي مسلمان ميدانند.انقلاب در تونس، مصر، بحرين، ليبي و يمن بسياري را در منطقه و دنيا غافلگير كرد. عدهاي از اصل رخداد چنين حادثهاي با اين قدرت و سرعت متعجب شدند، ولي برخي...
بصيرت: صاحبنظران انقلاب اسلامي، مردم ايران را آغازگر حركت مسلمانان براي احياي عزت اسلامي و كوتاه كردن دست صليبيها و عوامل وابسته به آنان از كشورهاي مسلمان ميدانند. انقلاب در تونس، مصر، بحرين، ليبي و يمن بسياري را در منطقه و دنيا غافلگير كرد. عدهاي از اصل رخداد چنين حادثهاي با اين قدرت و سرعت متعجب شدند، ولي برخي تنها از سرعت وقوع و گسترش آن متحير شدند ولي منتظر وقوع آن بودند. ناظران دسته دوم از رجالالغيب نبودند يا با رمل و اسطرلاب و علوم غريبه پيشبيني چنين رخدادي را نميكردند و تنها با توجه به مسيري كه ميان غرب (صليبيان) و مسلمانان گذشته، وضع موجود را قابل دوام ندانسته، منتظر تغييرات گسترده بودند. در اين باره بايد گفت، يك انقلاب ، تدريجي شكل ميگيرد؛ بنابراين بايد براي شناخت آن به عوامل به وجود آورنده آن توجه كرد.
الف: ريشههاي تاريخي
- از آغاز بعثت پيامبر و هجرت ايشان به مدينه، مسلمانان داراي حكومت شدند و اين وضع تا اوايل قرن چهاردهم هجري و بيستم ميلادي ادامه داشت؛ فارغ از ارزشگذاري درباره اين حكومتها، آنچه مهم بود اين است كه صليبيان سلطهاي بر آنها نداشتند. با پايان جنگ اول جهاني و پيروزي قدرتهاي غربي (فرانسه و انگليس)، آخرين حكومت مسلمانان (عثماني) از ميان رفت و غربيان بر همه سرزمينهاي اسلامي چيره شدند؛ اين مناطق يا مستقيم توسط صليبيها يا به وسيله عناصر دستنشانده آنان اداره شد.
- با پايان جنگ دوم جهاني براي نخستينبار قدرتهاي پيروز غربي منظمترين و گستردهترين ساختار را براي اداره جهان تدارك ديدند، اداره دوپايهاي جهان بنيان اصلي اين ساختار بود، آمريكا و شوروي دنيا را بين خود تقسيم كردند. براي اين بنيان يك رويه هم ايجاد كردند تا زمختي و باطن اين رويه شوم را زيبا نشان دهند؛ شوراي امنيت و سازمان ملل.
بمب اتمي و نقش بازدارندگي آن عامل مهمي بود تا قدرتهاي دارنده آن در محدوده شورا به رتق و فتق امور جهان بپردازند و از رويارويي مستقيم با يكديگر بپرهيزند.
2 ابرقدرت، رژيم اسرائيل را به عنوان قدرتي كشنده بالاي سر مسلمانان به وجود آوردند و پيشرفتهترين سلاحها، بمب اتمي و علوم و تكنولوژي برتر را به آن دادند تا هم مراقب مسلمانان و هم عاملي براي تحقير هرچه بيشتر اسلام و مسلمانان باشد. حوادث مهم دنيا اعم از جنگ و صلح در چارچوب سياست دوپايه در جهان رخ نمود. در جنگ كره، آمريكا طرف كرهجنوبي بود و شوروي طرف كرهشمالي، در جنگ ويتنام، اعراب و اسرائيل همين وضع دنبال شد.
ب: آغاز يك تحول تاريخي
- پس از 35 سال از ايجاد اين ساختار در سال 1979 ميلادي (1357 شمسي) نخستين حادثه بيرون از اين چارچوب پديد آمد. نخستين شكاف در اين ساختار ايجاد شد؛ انقلاب اسلامي در ايران رخدادي بود كه نه آمريكا و نه شوروي، نقش و نفوذي در آن نداشتند و اين آغاز حركت مسلمانان براي احياي عزت و استقلال خود بود. مسلمانان اعم از شيعه و سني با اين رويداد، اميدي در قلبهايشان پيدا شد اما غرب و شرق براي جلوگيري از ايجاد اميد در مسلمانان به اين انقلاب حمله كردند تا آن را در نطفه خفه كنند.
به هر شكل ممكن، تلاش شد تا انقلاب و نظام برآمده از آن نابود شود؛ از كودتا، ترور، شورشهاي منطقهاي تا جنگ تحميلي، تحريم اقتصادي و تهاجم عظيم تبليغاتي، راههايي بود كه نظام دوپايهاي جهان عليه اين انقلاب پيمود، ولي پيروز نشدند.
- دفاع قوي و كوبنده امام خميني(ره) از رسول گرامي خدا(ص) در قضيه سلمان رشدي، غيرت مسلمانان را به جوش آورد. اين كشمكش در برابر چشم ميليونها مسلمان انجام شد و آنان دريافتند كه با قدرت اسلام ميتوان خود را از زير يوغ صليبيان نجات داد و سلاحهاي آنها در مقابل اراده و ايمان مسلمانان كند و ناتوان است، پس از 70 سال كه مسلمانان فاقد حكومت مستقل بودند، اكنون شاهد تولد حكومتي مستقل از قدرت دشمنان اسلام شدهاند.
- آمريكا در آغاز سال 1359 اقدام به قطع رابطه و اعمال تحريم عليه ايران كرد، با اين تصور غلط كه اين كار، ايران را تسليم خواهد كرد اما در گذر زمان، اين ايران بود كه بر قطع رابطه و نپذيرفتن مذاكره با آمريكا اصرار ورزيد.
رد مذاكره و ايجاد رابطه با آمريكا از سوي ايران به مرور به نقطه قوت ايران تبديل شد زيرا تنها كشوري كه آمريكا خواستار گفتوگو با آن است، ايران است. اين موضوع بشدت آمريكا را در جهان تحقير كرده است. هرچند آمريكا تلاش كرده با اعمال فشار ايران را وادار به مذاكره كند، با ايستادگي جمهوري اسلامي نتوانسته به خواستههاي خود برسد بنابراين جدا از مخاطراتي كه با حضور آمريكاييها در تهران براي كشور متصور است، هرگونه ايجاد رابطه با دولت آمريكا، تاثير بسيار منفي در جايگاه ايران در جهان خواهد داشت و قطعا به ضرر ايران و مسلمانان خواهد بود.
- پس از 45 سال با فروپاشي شوروي يكي از اين دوپايه فروريخت، بنابراين آمريكا با شتاب ساختار جديدي را پيشنهاد داد و آن اداره تكپايهاي جهان به عنوان نظم نوين جهاني بود. پيروزي موقت ارتش آمريكا بر صدام حسين در جنگ كويت را- كه خود از مهرههاي وابسته به قدرتهاي جهاني بود- به گونهاي جلوه دادند كه صدام نمايندگي مسلمانان را برعهده دارد، بنابراين آمريكا فرصت را غنيمت شمرد و رئيسجمهور وقت آن پس از اين پيروزي، اعلام نظم نوين جهاني به رهبري آمريكا كرد. بلافاصله ايستادگي مردم مسلمان سومالي در برابر تهاجم ارتش آمريكا به اين كشور به پيروزي اين ارتش در جنگ كويت خدشه وارد كرد و گوشهاي از ناتواني آن را نشان داد.
ج: پروژهاي براي تشديد اسلامهراسي
- حادثه 11 سپتامبر، قلب قدرت مادي مسلط بر جهان را هدف گرفت. در اين باره بايد گفت هرچند كشتن افراد بيگناه و استفاده از روشهاي غيرانساني از نظر اسلام محكوم است، نبايد ترديد كرد كه در كنار هر حركت اصيل و درست، خطر حركتهاي انحرافي متصور است، بنابراين آنچه القاعده در 11 سپتامبر انجام داد، از نظر اصالت و محتوا مردود است اما در اين حادثه امنيت كه خون در رگهاي نظام سرمايهداري است، آسيب ديد در حالي كه هنوز دهه نخست رهبري تكپايهاي آمريكا به پايان نرسيده اين حادثه ضربه مهمي به اين ساختار بود.
به هر روي، جسارت و جراتي كه مسلمانان در اين رخداد از خود نشان دادند، عامل مهمي در فروريختن روحيه ترس در جهان اسلام بود.
- حمله ارتش آمريكا به افغانستان و عراق، پيروزيهاي نظامي اوليهاي براي دولت آمريكا دربر داشت ولي ديري نپاييد كه با كشيده شدن جنگ به ميان مردم، ناتواني اين نيروها آشكار و پس از 11 سال، اكنون اعتبار نظامي و امنيتي آمريكا در نظر مسلمانان خرد شده است.
د: رويدادهايي كه معادلات غرب را بههم ريخت
- با جنگ 33 روزه حزبالله و 22 روزه حماس با ارتش اسرائيل، رعب و برتري اسرائيل به چالش كشيده شد؛ ارتشي كه در 60 سال گذشته، گاه 3 ارتش عربي را همزمان شكست ميداد، نتوانست بر2 گروه از مسلمانان معتقد پيروز شود؛ بار ديگر ايمان الهي، توانايي خود را نشان داد. هيبت اسرائيل به عنوان پاسدار سلطه صليبيها در ميان مسلمانان در هم شكسته شد.
- با ايستادگي ايران در موضوع حقوق هستهاي خود، ديپلماسي حاكم بر جهان به چالش كشيده شد، مسلمانان صحنههايي در تلويزيونها ميديدند كه نمايندگان همه قدرتهاي غيرمسلمان شامل آمريكا، روسيه، انگليس، فرانسه، چين و آلمان يك طرف ميز نشستهاند و نمايندگان يك كشور مسلمان به تنهايي در ديگر سوي ميز حضور دارند و در پايان اين كشور ميتواند مقابل آنها مقاومت كند و تسليم خواستههاي زورگويانه آنان نشود.
- بحران مالي جهاني، پوشالي بودن اقتصاد قدرتهاي غربي بويژه آمريكا را آشكار كرد. مسلمانان دريافتند نظام سرمايهدار صليبي- كه پايهاش بر اقتصاد است- چه ميزان سست و آسيبپذير است و آنچه قرار بود عامل ايجاد بهشت در اين دنيا باشد، تومارش با گردبادي مالي درهم پيچيده ميشود.
- انتشار اسناد ويكيليكس، مناسبات رسمي حاكم بر جهان را دچار رسوايي و بيآبرويي و سرسپردگي بيشتر حكومتهاي حاكم بر كشورهاي مسلمان و دريوزگي آنان در برابر غربيان را آشكارتر كرد.
اينها نمونههايي از حوادثي بود كه به مرور اميد و انگيزه را در مسلمانان زنده كرد.
- مسلمانان امروز در اين فضاي سياسي نفس ميكشند و به راحتي ميتوان دريافت كه آنان ديگر از قدرت نظامي، سياسي، اقتصادي و امنيتي غرب و حكومتهاي وابسته به آنان ترسي ندارند، بنابراين اينگونه رفتار ميكنند.
ه: انگيزههاي مسلمانان براي تغييرات جديد كدام است؟
1- سالهاست كه تحقير مسلمانان به عنوان سياست ثابت غرب در جريان است. در 30 سال گذشته با افزايش ميزان بيداري در جهان اسلام، غرب بر شدت تحقير مسلمانان و اسلام افزوده است با اين اميد تا مانع احياي روح اسلامخواهي در مسلمانان شود.
2- پس از جنگ دوم جهاني هم مكاتب و ايدئولوژيهاي غيرديني تجربه شدند؛ ليبراليسم، كمونيسم، ناسيوناليسم، اباحهگري و ... ناتواني خود را آشكار كردند و نشان دادند نميتوانند زندگي مادي و معنوي انسان را تامين كنند و در آنها افراط و تفريط نهفته است.
فقدان معنويت و اخلاق در جهان امروز نتيجه حاكميت طولاني اين مكاتب و انديشههاست.
3- اصرار زياد غرب براي ايجاد فساد اخلاقي و ناتواني در رفع عطش معنوي جوامع مسلمان بيزاري روزافزوني نسبت به مظاهر و ارزشهاي غربي ايجاد كرد.
4- ديكتاتوري و فقر حاكم بر اين جوامع كه نتيجه وابستگي و فساد حكومتهاست نيز عامل ديگري است كه در انگيزه مسلمانان موثر است.
و: نگرانيها
1- آنچه برخي از مسلمانان ديگر كشورها را نگران ميكند، نبود رهبري مشخص در رأس اين انقلابهاست. آنان با تصوري كه از انقلاب ايران دارند، احساس ميكنند بدون رهبري برجسته و شاخص، خطر عدم پيروزي يا به انحراف كشيده شدن انقلاب جدي است كه اين موضوع نقطه اميد غرب نيز هست.
بايد توجه كرد مجموعه شرايط حاكم بر جهان اسلام به گونهاي است كه ضرورتي براي ايجاد رهبري در شخص واحدي در هر كشور وجود ندارد، زيرا تجربه انقلاب اسلامي موجب شد غرب نخستين اقدام عليه انقلاب و نهضتها را در ديگر كشورها حذف رهبري قرار دهد. در ايران كه بيشتر كادرهاي انقلاب ترور شدند ولي چون رهبر باقي ماند، آنان نتوانستند انقلاب را با شكست روبهرو كنند. از اين رو، عارف حسيني رهبر شيعيان در پاكستان، سيدمحمدباقر حكيم در عراق، سيدعباس موسوي در لبنان و ... نخستين قربانيان مزدوران غربي بودند.
از سوي ديگر ميزان رشد فرهنگي، سياسي و اجتماعي مسلمانان به ميزاني رسيده كه با انگيزه، روش و هدف مشترك حركت كنند. امروز رهبران محلهاي و شهري كارسازتر است. مساجد، حوزههاي علميه و دانشگاهها محل حضور رهبراني است كه شهره نيستند اما راه ميدانند و روش دشمن را هم ميشناسند.
2- نگراني ديگر حاكم شدن رهبران بدلي است. اين نگراني بجايي است و تنها راهي كه غرب در پيش رو دارد، فريب مسلمانان است تا رهبراني كه به ظاهر ضدغربياند و همراه با مسلمانان هستند را جانشين ديكتاتورهاي وابسته و شناخته شده كند، هرچند مسلمانان به راحتي به اين برنامه تن نخواهند داد. اگر غرب در اين امر موفق شود مدت زمان طولاني اين افراد نميتوانند به كار خود ادامه دهند چون قدرت تشخيص مسلمانان بسيار قوي شده و از طرفي اينگونه كارتهاي غربي هم نزد آنان سوخته است.
3- پس از حكومتهاي وابسته، ارتشها در اين كشورها مهمترين نقطه اتكاي غرب است. سازمان آموزشديده و منظمي كه سلاح هم در اختيار دارد. در برنامه غرب براي حفظ حكومتهاي دستنشانده، ايجاد ارتشي تعليمديده و لائيك كه با ارزشهاي غربي شكل گرفته و داراي مراودات نزديكي با ارتش آمريكاست، جايگاه مهمي دارد. اين ارتشها به گونهاي آموزش ميبينند كه علاقهاي به هيچيك از جريانهاي سياسي داخلي نداشته باشند اما حفظ كشور را مشروط به حضور در برنامه سياسي غرب بدانند بنابراين هرچند به ظاهر غيرسياسياند در چارچوب سياست غرب رفتار كاملا سياسي دارند.
اين ارتشها از موج بيداري اسلامي دور نمانده؛ گرايش روزافزون افسران، درجهداران و سربازان به باورهاي مذهبي و ديني تهديدي است كه متوجه اين تكيهگاه غرب است. از سوي ديگر، حضور تانكها و پرواز جنگندههاي هوايي در آسمان شهرها ديگر نميتواند رعب ايجاد كند زيرا مسلمانان ديدند كه حزبالله در لبنان و حماس در غزه زير آتش اين سلاحها ايستادگي كردند و پيروز شدند، بنابراين ديگر جايي ندارد كه از حركت و نمايش قدرت اين سلاحها ترسي به خود راه دهند.
ارتش مصر نتوانست با حضور خود در خيابانها و آسمان شهرها براي 24 ساعت هم مردم را متوقف كند، در حالي كه ارتش شاه در ايران توانست براي مدت 2ماه تا اندازهاي اوضاع را كنترل كند.
4- نگراني ديگر، آينده اين كشورهاست. آيا دچار هرج و مرج ميشوند؟ آيا حكومت جديدي با وابستگي و ديكتاتوري پيچيدهتري بر سر كار ميآيد؟ آيا مردم خسته ميشوند و به خانههاي خود ميروند؟
همه اين احتمالات ممكن است رخ دهد اما مدت آن كوتاه خواهد بود زيرا انگيزه مردم اقتصادي، سياسي و مادي نيست كه با وقوع هرج و مرج يا حكومت وابسته جديد يا خستگي، مبارزه را پايان دهند. اين نبرد بر سر هويت انساني و اسلامي است و تا هنگامي كه غرب سلطه خود را از سر مسلمانان برندارد و اسرائيل از خاورميانه برچيده نشود، غرب و جهان اسلام براي بلندمدت روي آرامش نخواهند ديد. در اينجا بايد به نكتهاي اشاره شود و آن ا?نكه غربيها با توجه به تجارب گذشته خود در جنگ پيشين با مسلمانان- كه 500 سال طول كشيد تا پيروز شدند- پيشبيني آنان اين است كه جنگ جديد يكهزار سال طول خواهد كشيد، در حالي كه اميدي به پيروزي غرب نيست.(1)
ز: رسانههاي جديد برترين سلاح موجود براي اين انقلابها
1- يكي از دلايل پيروزي سريع انقلاب تونس، نقش رسانههاي جديد يا فوقمدرن بود كه از جمله آنها اينترنت و موبايل است. انقلاب اسلامي در ايران با بهره از رسانههاي سنتي و جديد گسترش يافت؛ منبر و كاست ابزار مهم رسانهاي در انقلاب اسلامي ايران بود.
پس از شكست آمريكا در برابر انقلاب در ايران و در جنگ تحميلي، پيروزي آمريكا عليه صدام حسين با پوشش نخستين شبكه تلويزيوني خبري CNN به افكار عمومي عرضه شد و آمريكا از اين رهگذر توانست فضايي را فراهم كند كه نظم نوين جهاني را اعلام كند. اما با راهاندازي نخستين شبكه خبري (الجزيره) توسط مسلمانان، آمريكا نتوانست پيروزيهاي اوليه خود را در افغانستان به افكار عمومي مسلمانان بقبولاند، بنابراين با بمباران دفتر الجزيره در كابل خشم خود را نشان داد. در حمله آمريكا به عراق- كه با ارتش آمريكا موفق به سقوط رژيم صدام شد- نتوانست اين پيروزي را با شبكه خبري خود در صحنه سياسي و رسانهاي تثبيت كند زيرا تلويزيونهاي خبري رقيب بويژه اينترنت و وبلاگ، رسانههايي بودند كه راه را بر آمريكا بستند و صداي مردم عراق در زير فشار تهاجم نظامي گسترده را به گوش جهانيان رساندند.
اما انقلاب تونس كه موتور حركت ديگر انقلابها در كشورهاي عربي شد، با موبايل و اينترنت برافروخته شد و مردم رهگذر به وسيله موبايل، از آنچه در شهر "سيدي بوزيد " تونس رخ داد، فيلم گرفتند و آن را در خانههاي خود در اينترنت وارد كردند تا همگان آگاه شوند. ديگر حكومتها ياراي مقابله با اين رسانه را ندارند. همه مردم موبايل دارند و بيشتر آنان به راحتي ميتوانند وبلاگ داشته و از رسانه مهم و جهاني اينترنت بهره بگيرند. اينترنت عامل جابهجايي جايگاه رسانه در جوامع بشري شده است، حال آنكه تا پيش از آن داشتن رسانه بسته به دارا بودن قدرت اقتصادي و سياسي يا حداقل يكي از آنها بود. افراد بدون سرمايهگذاري اقتصادي و هماهنگي با قدرت حاكم نميتوانستند رسانه داشته باشند اما اينترنت رسانه را در اختيار كساني قرار داد كه فاقد توان اقتصادي و سياسي هستند. اين نخستينبار است كه داشتن رسانه نياز به پشتوانه مالي و سياسي ندارد. ديگر مردم براي رساندن صداي خود نيازي به مجوز ندارند و هركس به راحتي ميتواند آنچه ميخواهد بگويد، بنويسد و نشان بدهد و ديگران ببينند.
دوران استفاده يكجانبه غرب از تكنولوژي به پايان رسيده است. روزي كه وزارت دفاع آمريكا، شبكه خبري تلويزيوني CNN را راهاندازي كرد، نميتوانست فكر كند شبكههايي چون المنار، العالم، الجزيره و دهها شبكه خبري به رقابت با او خواهند پرداخت و همينطور به راحتي نميتوانستند بفهمند كه اينترنت هرچند ميتواند يكصد سال سينماي هاليوود را به همراه سريالها و قدرت علمي آمريكا را به سراسر جهان منتقل كند و موجب گسترش فرهنگ آمريكايي شود اما همين ابزار ميتواند عامل رسوايي رفتار ضدحقوق بشر آمريكا در عراق و ديگر كشورها شود و صداي مسلمانان را به گوش جهانيان از ظلم آمريكا برساند و انقلاب ايجاد كند. اينها حوادث كوچك و سادهاي نيست و هرگز نبايد با تحليلهاي كليشهاي و تكراري اين تغييرات بزرگ ناديده گرفته شود. هرچند كوچك شمردن قدرت غرب اشتباه خطرناكي است، دستكم گرفتن توان مسلمانان نيز موجب اشتباه در تحليل و انفعال در برابر صليبيان خواهد بود.
ح: غرب در برابر شرايط جديد چه خواهد كرد؟
غرب داراي چندين قدرت است كه ميتواند از آن بهره جويد:
1- نظامي:
نخست اينكه ارتش آمريكا پس از 11 سال جنگ در افغانستان و عراق، توان ورود به ميدان جديدي از رزم بويژه زميني را ندارد. همچنين ارتش ناتو چند سال است كه در افغانستان مايوسانه ميجنگد. دوم، نيروي نظامي خارجي نميتواند در برابر اين انقلاب كاري انجام دهد و كاربرد مفيدي ندارد.
2- امنيتي و اطلاعاتي:
نخست اينكه آنچه اين بخش از توان غرب دنبال خواهد كرد، شناسايي رهبران واقعي انقلاب و تلاش براي از پاي درآوردن يا تسليم آنهاست. دوم: مطرح كردن رهبران وابسته به غرب با چهرهاي اسلامي و ملي تا زمينه انحراف انقلاب را از مسير اصلي فراهم كنند. همانگونه كه شاهديم، البرادعي از وين به مصر بازگشته، ريش گذاشته، كراوات نميزند، لباس اسپرت ميپوشد، عليه آمريكا صحبت ميكند و در مساجد مصر قرآن ميخواند. عمرو موسي، وزير خارجه سابق مصر و دبيركل اتحاديه عرب كه خود نيز وابسته به نظام موجود مصر است كراوات نميزند، لباس اسپرت ميپوشد و از حقوق مردم حرف ميزند.
3- اقتصادي: آمريكا تلاش ميكند مستقيم با كمك دولتهاي ثروتمند عرب به برخي از اين كشورها كمك مالي كند تا به عنوان مسكن به حقوق كارمندان افزوده شود يا قيمت مواد غذايي كاهش يابد و كاري بيش از اين نميتواند بكند.
4- فرهنگي و رسانهاي:
تلاش اصلي غرب در اين حوزه خواهد بود. آنان ميكوشند با انتشار اخبار و تحليلهايي هدايت شده به مرور افكار و حساسيتهاي مسلمانان را نسبت به خود كاهش داده و توجه آنان را به نقاط ديگري معطوف دارند و با ايجاد ترس نسبت به آينده مردم را دچار ترديد كنند. ايجاد نگراني نسبت به هرج و مرج، ناامني، فقر و گرسنگي، افراطگرايي اسلامي و ... موضوعاتي است كه با كار رسانهاي، سعي در القاي آن به مردم دارند. براي درازمدت برنامهريزي جديدي تدارك خواهند ديد كه احتمالا از جمله آنها، تغيير رويكرد نسبت به اسلام و مسلمانان براي فريب افكار عمومي خواهد بود.
5- بهرهگيري از ارتشهاي محلي، احزاب و حكومتهاي وابسته به خود تا آنجايي كه توان دارند نيز همچنان در دستور كار خواهد بود.
در جمعبندي اين بخش، روشن ميشود كه غرب امكان زيادي براي حفظ موقعيت خود بويژه در درازمدت ندارد. حكومتهاي وابسته به حدي ارتجاعي و پوسيدهاند كه توان ايستادگي در برابر اين توفان را نخواهند داشت. ارتشها نيز هيبت خود را از دست دادهاند و موج بيداري به گونهاي است كه احزاب وابسته قدرت تاثيرگذاري ندارند. از سوي ديگر، به ميزاني كه رسانهها و فرهنگ غربي بر گسترش ارزشهاي ضداخلاقي ميكوشند عطش به نيازهاي معنوي افزايش مييابد. از اين روي، شرايط براي غرب بسيار خطرناك شده است.
ط: جايگاه ايران در اين انقلابها
1- صاحبنظران انقلاب اسلامي مردم ايران را آغازگر حركت مسلمانان براي احياي عزت اسلامي و كوتاه كردن دست صليبيها و عوامل وابسته به آنان از كشورهاي مسلمان ميدانند. مقاومت در جنگ 8 ساله با صدام حسين در حالي كه غرب و شرق و قدرتهاي ارتجاعي منطقه همگي از او حمايت ميكردند، ايستادگي در برابر فشار گسترده سياسي، اقتصادي و رسانهاي غرب، نقش حزبالله به عنوان مولود انقلاب اسلامي و ايران در آزادسازي لبنان از اشغال اسرائيل، حمايت ايران از ملت فلسطين در 32 سال گذشته بويژه از انتفاضه و مقاومت مردم غزه، قطع رابطه ايران و آمريكا، به دست آوردن تكنولوژي غنيسازي هستهاي با وجود مخالفت جدي غرب و ... ايران را نهتنها به عنوان آغازگر انقلاب اسلامي در منطقه بلكه در جايگاه الهامبخشي ملتهاي مسلمان قرار داده است، بنابراين بدون ترديد چشم ملتهاي مسلمان به ايران است.
2- برخي دولت اسلامگراي فعلي تركيه را رقيب ايران يا مدلي كه غرب ميپسندد و به ديگر كشورها نيز سرايت خواهد داد، ميدانند زيرا هم ظواهر اسلامي را رعايت ميكند و هم با آمريكا و اسرائيل رابطه و مراوده دارد.
دولت اسلامگراي رجب طيب اردوغان داراي نقاط مثبت و منفي است. اين دولت دستنشانده غرب نيست، برآمده از يك انقلاب هم نيست، بلكه نتيجه يك انتخابات است. آقايان گل، اردوغان و ديگر مقامات حزب رفاه و عدالت از شاگردان اربكان هستند. آنها با توجه به اقدام ارتش عليه دولت اربكان، تلاش كردند موضع ملايمتري نسبت به آمريكا و اسرائيل داشته باشند تا در قدرت بمانند. رئيس ستاد ارتش تركيه پس از سفر به آمريكا در فرودگاه واشنگتن، اين انتخاب را تاييد كرد.
اما آيا اين دولت مورد قبول همه مسلمانان تركيه است؟ مسلمانان تركيه در هر فرصتي خشم خود را عليه آمريكا و اسرائيل نشان دادهاند. اردوغان تلاش ميكند احساسات مردمش را درك كند و بيپاسخ نگذارد. مسلمانان در تركيه و خارج آن، ديدند كه اين دولت، نتوانست اسرائيل را براي كشته شدن جوانان ترك در حادثه حمله به كشتي آزادي حتي وادار به عذرخواهي كند چه رسد به كاهش روابط يا قطع رابطه با اين رژيم.
همگان ميدانند كه دولت تركيه در برابر آمريكا و اسرائيل توان ايستادگي جدي و اساسي ندارد، بنابراين با توجه به اين واقعيتها و احترامي كه براي اين دولت قائل هستند، آگاهند كه نميتواند نقش الهامبخشي را در عرصه جهاني براي مسلمانان بازي كند. از يك طرف روابط گسترده تركيه با آمريكا و اسرائيل و از طرفي عضويت ارتش تركيه در ناتو، عواملي هستند كه اين كشور را در موضع ضعف قرار داده است.
اين در حالي است كه آنچه در تونس، مصر، يمن، اردن و ... در جريان است، انتخابات نيست، بلكه انقلابات است. طبعا بايد منتظر بود كه نتيجه نهايي كار قطع روابط اين كشورها با اسرائيل و به هم خوردن يا كاهش روابط با آمريكا باشد، ولو آنكه اين كار با ديركرد انجام شود.
در نتيجه وقوع اين انقلابات، به نوعي تهديدي براي رفتار دولت كنوني در تركيه است، زيرا مجبور خواهد شد براي بقاي خود موضع تندتري در برابر آمريكا و اسرائيل در پيش گيرد تا از خشم مردم در امان باشد.
ط : چه خواهد شد؟
رفتار دولتمردان آمريكا نشان ميدهد در چند روز گذشته كاملا غافلگير شدهاند يعني همانگونه كه نتوانستند در رويارويي با انقلاب ايران و ديگر رخدادهاي پس از آن رفتار معقولي داشته باشند، اكنون نيز همانگونه رفتار ميكنند و اين كشمكش ادامه خواهد يافت، چنانچه غرب به حقوق مسلمانان اعتراف كرده مناطق مسلمان را ترك كرده و سلطه خود را از سر آنان بردارد و حاضر به تعامل سازنده شود، ميتوان انتظار آرامشي جهاني داشت. اما چنانچه صليبيها مانند گذشته رفتار كنند، ارتشها و حكومتهاي وابسته نخواهند توانست حافظ منافع غرب در اين بخش از جهان باشند. غرب هم ديگر نميتواند با تكيه بر قدرت نظامي، سياسي و اقتصادي خود پاسدار سلطه خود باشد. بنابراين انتظار پيروزي غرب بر مسلمانان امري غيراقعي است و توقع موفقيت سريع مسلمانان بر غرب نيز ناپختگي و سادگي سياسي است. بايد با ايمان به ياري الهي و صبر و برنامه كار پيش برده شود زيرا مسلمانان تا خارج شدن از سلطه كفار از پا نخواهند نشست كه پيروزي در اين راه، وعده خداوندي است. نقش ايران بسيار تعيينكننده است. رفتار ايران بر كل حركت تاثيرگذار است. ايستادگي در برابر زورگوييهاي غرب بويژه آمريكا نهتنها نجات ملت ايران را دربر دارد بلكه پيروزي همه مسلمانان را به دنبال خواهد داشت و بزرگترين خطا، ايجاد رابطه با دولت آمريكا خواهد بود كه اين اقدام آسيبپذير كردن حركت اسلامي در جهان خواهد بود. آنچه نبايد از نظر دور داشت، حركت انقلاب در كشورهاي عربي مسلمان براي غرب و اسلام سرنوشتساز است، بنابراين نبايد انتظار پاياني زودهنگام يا كمهزينه داشت، بلكه با پايمردي و درايت به طرف پيروزي رفت.
پينوشت:
1- در سال 1366 شمسي، يكي از رهبران مبارز كرد عراقي در ديدار با اريك رولو، سردبير معروف لوموند سياسي كه آن زمان مشاور ميتران، رئيسجمهور فرانسه بود، از جنايات صدام سخن ميگويد و ميپرسد چرا فرانسه از صدام حمايت ميكند.
اريك رولو در پاسخ ميگويد: ما صدام را وحشي ميدانيم، علت حمايت ما از وي، خطر اسلام است كه از ايران سر برآورده، اگر اسلام در ايران سركوب نشود به سرعت سراسر جهان را فراميگيرد و اين بار ممكن است جنگ غرب و اسلام يكهزار سال طول بكشد، در حالي كه جنگ قبلي 500 سال طول كشيد و ما پيروز شديم ولي معلوم نيست اين بار پس از چندهزار سال غرب پيروز شود!
منبع:سايت بصيرت
[ 1390/1/25 ] [ 16:15 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]