آقاي مشايي از يكسو ميگويد: «امروز منطق الهي در دنيا خريدار دارد» و از سوي ديگر ميگويد: «لازم نيست هيچ ديني فراگير شود»! اين نگاه يادآور يكي از...
بصيرت:آقاي مشايي از يكسو ميگويد: «امروز منطق الهي در دنيا خريدار دارد» و از سوي ديگر ميگويد: «لازم نيست هيچ ديني فراگير شود»! اين نگاه يادآور يكي از انواع دينگرايي به نام«دئيسم»است. به باور معتقدان به دئيسم، ايمان به آنچه پيامبران ميگويند، لازم نيست؛ بلكه قبول داشتن خدا و رعايت يك سري اصول اخلاقي كفايت ميكند! در بخش گذشته مباني فكري و اصول جريانهاي فراماسونري تشريح شد. در ادامهي بحث اين اصول و مباني را با اظهارنظرها و مواضع آقاي مشايي و جريان انحرافي، تطبيق ميدهيم.
مرور بخشهايي از اظهارنظرهاي آقاي مشايي:
1. پلوراليزيم: «ميگويند صفبندي بين مؤمن و كافر وجود دارد، اين صفبندي وقتي اصالت دارد كه فرصتها را براي انتخاب انسانها فراهم بياوريد و انسانها به مفهوم واقعي آزادي خود را انجام دهند اين كه مسلمانها بگويند كه كار ما درست است و بقيه اشتباه ميگويند يعني 5/5 ميليارد انسان را از دايره انسانيت خارج كنيم.» اين همان پلوراليزيم در حقانيت است. يعني همه حق هستند. حتي شنيده شده در كابينهي دولت ميگويند كه مگر طرفداران و پيروان فرقههاي ديگر چه بدي دارند؟ مگر فقط مسلمانان خوب هستند؟براي همين «آيت الله مصباح» هشدار ميدهد. ايشان از روي هوا و هوس حرف نميزنند، منتها بدي ايشان اين است كه زود متوجه انحراف ميشوند.گفته ميشود بعد از صحبتهاي «آيت الله مصباح» در مورد اين جريان، يكي از نزديكان آقاي مشايي در پاسخ گفته است اول آقاي مصباح خيال ميكند كه ايشان باعث شد كه من رييس جمهور بشوم و ما قدرت بگيريم. دوم اين كه آقاي مصباح چه ميداند فراماسونري را با «سين» مينويسند يا «صاد» اما اين آيت الله مصباح كسي است كه مقام معظم رهبري ميفرمايند: «در ايشان هم علم، هم بصيرت به معناي حقيقي كلمه و هم صفا جمع است.»گروه آقاي مشايي بسيار خطرناك است، بايد بيدار و حواس جمع بود. اين چند روز تمرد و گوش ندادن به فرمان مقام معظم رهبري چه معنايي دارد با اينكه معظم له به او فرموده است: «آمريكا و اسراييل از اين اقدام خوشحال ميشوند نه مؤمنين!» جاي درد اينجاست كه انحراف آنها به اسم ولايت و اسلام است، حداقل اصلاح طلبان چنين ادعايي نداشتند.
2. اومانيسم: «من گفتهام زمان آنكه ديني در دنيا جهاني شود گذشته است اما نكتهي ديگري است كه من بايد عرض بكنم اين نگاه جهاني، نگاه توسعهي سرزميني و نگاه توسعهي ديني و آيين و مذهب خاصي در دنيا نيست. بنده در گذشته گفتم و يك جوي هم شد و يك جوري هم شد ولي الان با جسارت بيشتري ميگويم دورهي اين كه كسي بخواهد ديني را بر دنيا حاكم كند و نگاه خاص مذهبي را بر دنيا مسلط كند، گذشته است.» يعني فقط انسانيت بايد بر كل دنيا حاكم شود، نه دين ، اين يعني اومانيسم. اما مگر وجود مقدس امام زمان(عج) قرار نيست تمام دنيا را مسلمان كند؟ اگر ما بستر ساز ظهور ايشان هستيم، بايد همين كار را بكنيم.از ايشان جاي سؤال است، پس شما كه ميخواستيد مديريت دنيا را داشته باشيد، ميخواستيد براي مديريت دنيا مكتب ديگري بياوريد؟ مكتب ايراني! كه ميگويي «هرجا عشق است، ايران است.»به فرمايش امام(ره) همهي آنهايي كه مدعياند مليگرا هستند، نه ملي هستند و نه اسلامي. مدعيان مليگرايي و مليگراهاي ايران، زمان جنگ چند تا شهيد دادند؟ نهضت آزادي چند تا شهيد داده است؟ آقاي ولايتي ميگفت: «آنها تازه به امام(ره) ميتوپيدند كه چرا زمان جنگ خرمشهر فتح شد، شما صلح نكرديد؟ كسي نبود بپرسد آخر شما چرا حرف ميزنيد شما كه رابط صدام بوديد و خبرهاي صدام را تهيه ميكرديد. بهشت زهرا قطعهاي داريم كه مال كشته شدگان نهضت آزادي و مليگراها باشد؟ البته قطعهي منافقين داريم!»
در طول تاريخ هر زمان در جنگهايي كه ايران با كشورهاي ديگر داشت شعار آزادي سر داديم بخشي از كشور را نيز از دست داديم اما در دفاع مقدس، در جبههي ما بحث خاك نبود، بحث اين بود كه چه زمان خدمت امام حسين(عليهالسلام) ميرسيم و اين كه كربلا را چگونه بايد گرفت. دينت را داشته باشيد، تمام سرزمينت حفظ خواهد شد. شما با مليگرايي چگونه ميخواهيد مديريت جهاني داشته باشيد؟ نبايد مكتب اسلام حاكم شود؟آقاي مشايي كه ميگوييدزمان آنكه ديني در دنيا جهاني شود گذشته است، پس شما كه ميخواستيد مديريت دنيا را داشته باشيد، ميخواستيد براي مديريت دنيا مكتب ديگري بياوريد؟ مكتب ايراني!ظاهر گروه را نبايد نگاه كنيم كه هيچ وقت تسبيح از دستشان نميافتد. نماز شب شان ترك نميشود. مگر آنهايي كه اميرالمؤمنين(عليهالسلام) را كشتند، نماز شبشان ترك ميشد؟وي جاي ديگر ميگويد: «امروز همچنانكه وزير محترم امور خارجه تأكيد كردند، منطق انساني، الهي، عشق آفرين، دامنه ساز و افق پرداز در دنيا خريدار دارد. اين دورهاي نيست كه هركسي بخواهد ديني را در دنيا فراگير كند.» هم ميگويند الهي و هم ديني . يك خطر ديگر هم اينجا وجود دارد. يكي از انواع دينگرايي كه در قرن 18 وجود داشت، «دئيسم» بود. دئيسم يعني دين طبيعي يعني باور به خدا بدون باور به هيچ يك از انبيا. يكي از شعارهاي اومانيستها، دئيسم است. مثلاً اينكه لازم نيست به اين كه حضرت موسي(عليهالسلام) چه گفت يا حضرت عيسي(عليهالسلام) چه گفت يا پيغمبر اسلام چي ميگويد، متدين باشيم نه! خدا را من قبول دارم يك سري اصول اخلاقي را هم رعايت ميكنم. اين را دئيسم ميگويند. از يك طرف ميگويد، منطق الهي و از طرف ديگر هم ميگويد كه لازم نيست هيچ ديني فراگير شود. اين جملات يعني چه؟ شايد هم ايشان غفلت دارند و شايد نميفهمد.
آقاي مشايي شما كه اين همه از اسلام حرف ميزنيد، چند بار كلاس اسلام شناسي رفتيد؟ بهتر است يك منطقي را در نظر بگيريد و يك انصافي داشته باشيد. در كجا خواندهاي آقاي مشايي؟ به چه حقي با كدام علمي به خودت اجازه ميدهيد و جرأت ميكنيد كه اسلام اين است و آن نيست.باز ميگويد: «اين دورهاي نيست كه هر كسي بخواهد هر ديني را در دنيا فراگير بكند، اصلاً مكانيزم آن كجاست؟ ما كه در خواب زندگي نميكنيم. اين را به همهي پيروان تمامي اديان ميگويم، نه فقط به اسلام، مسيحيت و يهوديت به عالي جناب پاپ هم گفتهام، گفتم اين راه، راه درستي نيست كه ما امروز بخواهيم پيروان اسلام را زياد كنيم.»بدانيد در فكر اين شخص چه ميگذرد و به چه ميانديشد؟يا ميگويد: «يا پيروان مسيحيت را زياد كنيم گمان ميبريم كه در اين رقابت ما چه چيز را از خدا ميگيريم، چه زمان خدا به ما جايزه ميدهد.»آيا اين شخص ميداند كه خدا كجا قبول دارد و كجا ندارد؟ مگر اسلام شناس است؟ اگر گفته شود كه چرا به فقها مراجعه نميكنيد؟ چرا به علما مراجعه نميكنيد؟
ميگويد: «تصريح ميكنم دورهي مراجعه به علما و فقها گذشته است. دورهي مراجعه به ولي فقيه گذشته است.»تعجب نكنيم كه چگونه حكم مقام معظم رهبري را كنار ميگذارند. ريشهي ماجرا، اين جاست.«مگر بين مسيح و پيامبر ما رقابتي وجود دارد كه بين دستگاههاي ديني اسلام و مسيحيت رقابتي براي توسعهي سرزمين خود باشد.»آري! بين پيامبرهاي اسلام و مسيحيت رقابت نيست اما بين ما و مسيحيت منحرف، چرا رقابت نيست؟ قرار است خدا دين خود يعني اسلام را «علي الدين كله...» غلبه بدهد. آينده روشن است.بخشي ديگر از واژههاي اومانيستي او به اين شرح است: «جهان در حال هم افزايي و همايش انسانهاست، اين اجتناب ناپذير است. هيچ كس قادر نيست مانعش بشود. اين سرنوشت مردم بشر است بعد از اينكه اين انسانها گرد هم آمدند تازه خدا هم معنا پيدا ميكند. ظرفيت انساني بايد شكل بگيرد تا ما سخن از خدا بگوييم. انسان كه شناخته نشده است كي قابل شناسايي است. عظمت خدا وقتي قابل شناسايي است كه عظمت انسان شناخته شود.» در اين جا به شدت از اومانيسم دفاع ميكند.
چند نكتهي ديگر:
دوستي با مردم اسراييل: «ايران امروز با مردم آمريكا و اسراييل دوست است. هيچ ملتي در دنيا دشمن ما نيست.» جاي سؤال است كه حتي ملت اسراييل دشمن ما نيست؟ كساني كه يهوديها را از ايران و... جمع كردند و آنجا بردند، غاصب نيستند؟ مسلمانان بدبخت را از خانههايشان بيرون كردند، خانههايشان را با بولدوزر خراب ميكنند، شهرك سازي ميكنند كه يهوديهاي كشورهاي ديگر را ببرند آنجا؛ اينها دشمن نيستند؟رهبر معظم انقلاب، در نماز جمعهي تهران نيز مجبور به دخالت ميشوند ميفرمايند: «دولت و ملت اسراييل دشمن مسلمانان هستند» اما وي ميگويد: «هيچ ملتي در دنيا دشمن ما نيست، اين افتخار است البته ما دشمن داريم ما مردم آمريكا را از برترين ملتهاي دنيا ميدانيم.» بايد پرسيد آيا برترين مردم دنيا مسلمانها هستند يا جبرها يا دشمنان سيدالشهدا يا دشمنان اسلام يا آن مردمي كه در فساد و فحشا غوطه ور هستند؟ اين سخن با سخن آقاي خاتمي چه فرقي دارد: «اي كاش! من 6 ماه در آمريكا ميماندم، آمريكا جاي بسيار خوبي است.»
رابطه با اصلاح طلبان و جريان فتنه: لازم به ذكر است كه مشايي و تيره و تبارش، گروه و فكرش با اصلاح طلبان يكي است، تا حالا از دهان مبارك آقاي مشايي شنيده نشده كه فتنهگرها را محكوم بكند! چرا؟ كار وي به جايي رسيده كه «صادق زيباكلام» سبز سبز كه ميگويد من رضاخان را قبول دارم در مورد مشايي هم ميگويد بهترين فرد از اصولگراها (حالا اگر اين اصولگرا است) آقاي مشايي است، زيرا يك بار توهين و بي ادبي نكرده است؛ اما اين توهين كردنها عين ادب است و هر كس كه توهين نميكند، بي ادبي است. قرآن كريم چرا توهين كرده است؟ ميفرمايد: «اولئك كل انعام بل هم اضل... ؛ از گاو و خر هم پستتر هستند.» پس قرآن بيادب است؟ جايي كه تو بايد توهين بكني و نميكني، اين ادب نيست.
نكتهي ديگر در مورد نزديكي وي به اصلاح طلبان اين كه سردبير روزنامهي «هفت صبح» از روزنامههاي آقاي مشايي معاون سردبير روزنامهي «اعتماد» است كه از تندترين روزنامههاي چپ و سبز است. پس دستهاي اينها با هم در يك كاسه است.
منيع:سايت بصيرت
[ 1390/3/7 ] [ 12:21 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]