[ 1390/1/25 ] [ 16:41 ] [ zeyafat10 ]
[ (0) نظر]
آخرين خبردر کوتاه ترین زمان بروزترین باشید
| جزئيات سند راهبرد ملي توسعه صادرات غيرنفتي با 9 هدف بنيادين، قوتها، ضعفها، چالشها و فرصتها، سه چالش جديد و 23 راهبرد با ابلاغ به 8 وزارتخانه، بانك مركزي و معاونت برنامهريزي منتشر شد
خبرگزاري فارس: جزئيات سند راهبرد ملي توسعه صادرات غيرنفتي با 9 هدف بنيادين، قوتها، ضعفها، چالشها و فرصتها، سه چالش جديد و 23 راهبرد با ابلاغ به 8 وزارتخانه، بانك مركزي و معاونت برنامهريزي منتشر شد.به گزارش خبرگزاري فارس، وزيران عضو كارگروه صادرات كشور به استناد اصل يكصد و سي و هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و با رعايت تصويبنامه شماره 286906/ت46197هـ مورخ 14/12/1389 تصويب نمودند: سند راهبرد ملي توسعه صادرات غيرنفتي كشور به شرح پيوست كه به مهر « پيوست تصويبنامه هيئت وزيران» تأييد شده است، تعيين ميشود.
دستگاههاي دولتي و غيردولتي موظفند ضمن هماهنگي با وزارت بازرگاني (سازمان توسعه تجارت ايران) نسبت به اجراي برنامهها و تكاليف مربوط اقدام نمايند.
سازمان توسعه تجارت ايران در راستاي تحقق برنامههاي بخشي، گزارش عملكرد اجراي سند يادشده را هر شش ماه يكبار به كارگروه صادرات كشور ارائه نمايد.
اين تصويبنامه در تاريخ 15/1/1390 به تأييـد مقام محترم رياست جمهوري رسيده است و به وزارت بازرگاني، وزارت امور اقتصادي و دارايي، وزارت نفت، وزارت امور خارجه، وزارت صنايع و معادن، بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران، وزارت تعاون، وزارت راه و ترابري، وزارت جهاد كشاورزي و معاونت برنامهريزي و نظارت راهبردي رييسجمهور ابلاغ شده است.
به گزارش فارس، متن كامل سند راهبرد ملي توسعه صادرات غيرنفتي ج.ا.ايران به شرح زير است:
مقدمه:
در راستاي دستيابي به افق چشمانداز بيست ساله كشور، سازمان توسعه تجارت ايران در اجراي بند2 مصوبه شماره 112153/44790 مورخ 23/5/1389 شوراي عالي توسعه صادرات غيرنفتي كشور، سند حاضر را كه حاصل مطالعات و كارهاي گسترده قبلي و با در نظر داشتن اسناد بالادست نظير سياستهاي كلي ابلاغي مقام معظم رهبري، چشمانداز ايران 1404، سياستهاي كلي اجراي اصل 44 قانون اساسي، قوانين برنامه سوم و چهارم توسعه و به ويژه احكام قانون برنامه پنجم توسعه و ساير اسناد بالادست تنظيم نموده است.
1ـ چشمانداز و اهداف
1/1ـ چشمانداز صادرات غيرنفتي ايران
در چارچوب چشمانداز بيست ساله، مقرر است ج.ا.ايران با توجه به توانمنديها و ظرفيتهاي بالاي اقتصادي نسبت به افزايش سهم خود از تجارت جهاني حركت نموده و به توازن تجاري در صادرات و واردات نايل آمده و داراي اقتصادي متنوع با سهم غالب بخش غيرنفتي و غيردولتي باشد، و بر راهبرد توسعه صادرات به ويژه در بخش خدمات و توليد محصولات با فنآوري بالا تأكيد گردد و نقش مديريتي ايران در توزيع و ترانزيت انرژي، افزايش فرصتهاي صادراتي، جذب سرمايه و فناوريهاي پيشرفته و كمك به استقرار نظام پولي، بانكي و بيمهاي مستقل با كمك كشورهاي منطقهاي و اسلامي و دوست با هدف كاهش وابستگي به سيستم پولي نظام سلطه محقق گردد.
2/1ـ اهداف بنيادين
1. دستيابي به سبد صادراتي و تنوع كالاها و خدمات و پايداري توسعه صادرات اقلام موجود.
2. ماندگاري و حفظ سهم در بازارها، دستيابي به تنوع بازارهاي صادراتي.
3. دستيابي به جايگاه بالاتر ج.ا.ايران در تجارت خارجي منطقه و سهم بالاتر تجارت ايران از جهان.
4. دستيابي به سهم متوازن، عادلانه و متناسب با مزيتها در صادرات استانهاي كشور.
5 . محيط مساعد صادرات كالاها و خدمات در سطح ملي.
6 . ارتقاء سطح رقابتمندي كالاها و خدمات صادراتي.
7. دستيابي به خدمات پيشرفته و رقابتي پشتيباني صادرات.
8 . دستيبابي به بنگاههاي شايسته صادراتي و در كلاس جهاني.
9. تلاش جهت تحقق اهداف كمي تعيينشده در برنامه پنجم.
3/1ـ سياستهاي كلي ابلاغي مقام معظم رهبري مرتبط با صادرات در برنامه پنجم توسعه (1394ـ 1390)
• تأكيد بر راهبرد توسعه صادرات به ويژه در بخش خدمات با فناوري بالا به نحوي كه كسري تراز بازرگاني بدون نفت كاهش يافته و توازن در تجارت خدمات ايجاد گردد.
• ارتقاء نقش مديريتي ايران در توزيع و ترانزيت انرژي، افزايش فرصتهاي صادراتي، جذب سرمايه و فناوريهاي پيشرفته و كمك به استقرار نظام پولي، بانكي و بيمهاي مستقل با كمك كشورهاي منطقهاي و اسلامي و دوست با هدف كاهش وابستگي به سيستم پولي نظام سلطه.
• گسترش همهجانبه همكاري با كشورهاي منطقه جنوب غربي آسيا در تجارت، سرمايهگذاري و فناوري.
حضور فعال و هدفمند در سازمانهاي بينالمللي و منطقهاي و تلاش براي ايجاد تحول در رويههاي موجود براساس ارزشهاي اسلامي.
2ـ تحليل نقاط قوت، ضعف، چالشها و فرصتها
تحليل نقاط قوت و ضعف صادراتي و تجارت خارجي ايران طي كار گسترده تفصيلي از 26 زاويه انجام گرديده كه در اسناد پشتيبان سند موجود است. به طور خلاصه ميتوان مهمترين فرصتها، تهديدهاي محيطي و نقاط ضعف و قوت صادرات غيرنفتي را به شرح زير برشمرد:
1/2ـ قوتها، ضعفها، چالشها و فرصتها
? محيط اجتماعي و فرهنگي صادرات
• افزايش اندازه و تركيب نيروهاي انساني متخصص در رشتههاي مختلف شاغل به كار در بنگاههاي كشور
• ناكافي بودن توجه به ارتقاي دانش و فرهنگ صادراتي در جامعه
? فنآوري در سطح ملي
• ارتقاء علوم و فنون و فنآوري در برخي از رشتهها در سطح بنگاهها
• اتكاء بخشي از صادرات كشور به محصولات پايه و كمتر فرآوريشده
? قوانين و مقررات و سياستهاي تجاري در سطح ملي
• تعدد مراكز تصميمگيري در امر تجارت خارجي و كم توجهي به نقش كليدي سازمان توسعه تجارت
? رقابتمندي اقتصاد ملي
• اندازه داراييهاي در اختيار بنگاههاي دولتي، خصوصي و تعاوني
• منابع مالي محدود جهت سرمايهگذاري و توليد بخش غيردولتي
• جاگيري رقباي قدرتمند در اغلب بازارهاي جهاني
• رشد مستمر قيمت تمامشده
? زيرساختهاي عمومي مناسب صادرات
• توسعه مهارتهاي مديريتي در بخشهاي صنعتي، برخي بخشهاي خدماتي و ساير زيربخشها
• سرمايهگذاري غيرمكفي براي ايجاد زيرساختهاي لازم جهت بهرهگيري از توانمنديهاي ترانزيتي كشور
? زيرساختهاي تخصصي صادرات كالاها و خدمات
• كسب تجربه بازاريابي صادرات در بخشي از بنگاههاي فعال
• ضعف يكپارچگي سياستهاي تجاري (مناطق آزاد، بازارچهها، كالاي همراه مسافر و اختلالهاي ناشي از جريانهاي غيررسمي تجارت)
• منابع گسترده طبيعي، ظرفيتسازي انساني، بازارهاي پيراموني
? لجستيك تجارت و ترويج تجارت
• مشاركت در بسياري از نمايشگاهها در كشورهاي منتخب
• ضعف در كاربرد تكنولوژيهاي پيشرفته ارتباطي و اطلاعاتي در رديابي، يكپارچهسازي سيستمهاي حمل و نقل، ترانزيت و گمرك
• بهبود كيفيت كاتالوگها و ابزارهاي مختلف بازاريابي
? تأمين مالي صادرات، خدمات بانكي موردنياز براي صادرات كالاها و خدمات
• ناهماهنگي سياستهاي ارزي و پولي و مالي كشور با اهداف توسعه صادرات در برخي مقاطع
• تحريمهاي بينالمللي
? مديريت كيفيت صادرات كالاها و خدمات ايران و انطباق محصول
• توجه به تحقيق و توسعه در برخي بنگاههاي صنعتي و خدماتي
• ضعف در توليد براي صادرات، و تدوين طرحهاي توجيه فني و اقتصادي عمدتاً براساس بازارهاي داخلي و نه صادراتي
• گستردگي و تنوع بازارهاي پيراموني و تنوع تقاضا و روبهرشدبودن اغلب آنها و منابع غني، زير ساختهاي ايجادشده و ظرفيتسازي عمراني فني، انساني، اطلاعاتي در كشور
? بستهبندي كالاهاي صادراتي ايران
• ضعف در طراحي بستهبندي محصولات جديد صادراتي متناسب با نيازهاي بازارهاي جهاني
? مديريت اطلاعات تجارت خارجي
• توسعه كمي و كيفي سيستمهاي اطلاعات تجارت و شبكهها
? بنگاههاي شايسته صادراتي
• وجود تعداد زيادي بنگاههاي فعال دررشتههاي صنعت، معدن، كشاورزي و خدمات
• ضعف بهرهوري و عوامل دروني بنگاهها به خصوص بنگاههاي كوچك و متوسط اعم از: مديريتي، مالي، بازاريابي، نيروي انساني، عملياتي، تحقيق و توسعه
• كوچك بودن مقياس توليد و عمليات بنگاهها عموماً در سطح ملي بويژه در سطح منطقهاي و جهاني
• جاگيري تدريجي برخي از بنگاهها در بازارهاي جهاني (پتروشيمي و...)
• فقدان يا ضعف نام و نشانهاي بنگاهها و محصولات ايران در تقريباً تمامي بازارهاي جهان
? وضعيت صادرات كالاها و خدمات صادراتي فعلي
• پايينبودن سودآوري نسبي زيربخشهاي اقتصادي « قابل تجارت خارجي» نسبت به « غيرقابل تجارت خارجي»
• شمار زياد محصولات (كالا و خدمات) توليد داخلي در زمينههاي متنوع
? تنوع بخشي به ظرفيتهاي صادراتي كشور و توليد كالاها و خدمات جديد صادراتي
• ظرفيتهاي طراحي، مهندسي، برنامهريزي، نصب، راهاندازي، توليد و...
• ضعف مناسبات دوربرد تأمينكننده ـ مشتري با كانالهاي توزيع و مشتريان در بازارهاي صادرات
? وضعيت ماندگاري در بازارها و تنوع بازارهاي صادراتي كالاها و خدمات ايران و روابط اقتصادي كشور
• گسترش ارتباطات بازاريابي با بسياري از بازارهاي پيراموني و توسعه روابط اقتصادي تجاري ج.ا.ايران با بسياري از كشورها به ويژه كشورهاي اسلامي
• ضعف در توانايي انطباق محصول براساس تحقيق و توسعه بازار صادراتي، محصول و فرايند به عنوان يكي از عوامل كليدي موفقيت در بازارهاي صادراتي
• تاثير پيامدهاي برخي متغيرهاي كلان اقتصادي بر صادرات
• ضعف در دسترسي به بازارهاي بزرگ و پيشرفته
2/2ـ چالشهاي جديد
• پيامدهاي اجراي قانون هدفمندكردن يارانهها بر قيمت تمامشده
• اثرات بحران مالي و اقتصاد جهاني در صورت تداوم
• اثرات تحريمهاي بينالمللي
3/2ـ الزامات دستيابي به اهداف:
• تداوم و تخصيص مشوقهاي صادراتي
• تداوم حمايتهاي ترويجي صادرات به روال سالهاي گذشته
• تداوم سياستهاي حمايتي دولت از صادرات غيرنفتي
• تداوم جذابيت صادرات در حد فعلي
• واقعي شدن نرخ ارز
• تورم يك رقمي
3ـ راهبردهاي اصلي و فرعي توسعه صادرات غيرنفتي
الف) رئوس
1/3ـ راهبردها و سياستهاي مربوط به مساعدسازي محيط اجتماعي و فرهنگي صادرات
• فرهنگسازي صادرات
• نهادينهسازي ارزشهاي صادراتي (نشانها، علايم، مدالها و...)
• آموزش عمومي مباحث مرتبط با صادرات
2/3ـ راهبردها و سياستهاي مربوط به ارتقاء فنآوري در سطح ملي
3/3ـ راهبردهاي قانوني و مقرراتي و سياستهاي تجاري در سطح ملي
• قوانين و مقررات مرتبط با مباحث اقتصادي و به ويژه تجارت (قانون تجارت، قانون گمرك، قانون كار و...)
• تنظيم سياستهاي تجاري سازگار با راهبرد توسعه صادرات
4/3ـ راهبردها و سياستهاي رقابتمندي اقتصاد ملي
• خصوصيسازي و رقابت
• سرمايهگذاري خارجي
• سياستهاي پولي و مالي
• انطباق سياست ارزي با الزامات بخش صادرات
• بهرهوري
• مباحث عمومي رقابتمندي صادرات كالاها و خدمات
• كاهش قيمت تمامشده صادرات كالاها و خدمات
• بازنگري، اصلاح و طراحي مجدد مشوقهاي صادراتي با هدف تسهيل، روانسازي و افزايش اثربخشي مشوقها
5/3ـ راهبردهاي توسعه و ارتقاء زيرساختهاي عمومي مناسب صادرات
• شبكه حمل و نقل
• شبكههاي ارتباطي و مخابراتي
• ارتقاء زيرساختهاي گمركي
6/3ـ راهبردهاي ايجاد، توسعه، تجهيز و بهبود زيرساختهاي تخصصي صادرات كالاها و خدمات
• آمايش سرزميني تجارت
• مباحث عملياتي صادرات (حمل و نقل صادراتي و...)
• مناطق آزاد تجاري و صنعتي، ويژه اقتصادي
7/3ـ راهبردهاي ترويج، تسهيل و لجستيك تجارت
• ترويج تجارت
• تسهيل تجارت
• لجستيك تجارت
8/3ـ راهبردهاي تامين مالي صادرات، خدمات بانكي موردنياز براي صادرات كالاها و خدمات
• رقابتينمودن خدمات بانكي
• تامين مالي صادرات
• خطوط اعتباري
• ارتقاء ، بهبود نظام بانكي پشتيباني صادرات
• بازگشايي بخش خدمات مالي و بانكي و اتصال بازارهاي پولي و سرمايه داخلي و خارجي
9/3ـ راهبردهاي توسعه بيمههاي صادراتي و سرمايهگذاري
• بيمههاي صادراتي
10/3ـ راهبردهاي مديريت كيفيت صادرات كالاها و خدمات ايران
11/3ـ راهبردهاي ارتقاء بستهبندي كالاهاي صادراتي ايران
• فرهنگسازي بستهبندي
• هوشمندي بستهبندي صادراتي
• رويدادهاي مرتبط با بستهبندي
• كاهش هزينههاي تأمين فنآوري، ماشينآلات و مواد بستهبندي
12/3ـ راهبردهاي مديريت اطلاعات تجارت خارجي
• مديريت اطلاعات تجارت خارجي
• آمار تجارت خارجي
• دايركتوريها
• بانكهاي اطلاعاتي
• تجارت الكترونيك به عنوان توانمندسازي و به منزله بازار
• سايتهاي اينترنتي دستگاه و بنگاهها
• اطلاعرساني تجاري
• نرمافزارها
13/3ـ راهبردهاي توسعه بنگاههاي شايسته صادراتي
• سهم غالب بخش غيردولتي و دستيابي به بخش خصوصي توانمند در صادرات و توليد
• تجديد ساختار بنگاهها
• كمك به كاهش و رفع نقاط ضعف و تقويت نقاط قوت بنگاههاي صادراتي
• يكپارچهسازي بنگاههاي كوچك و متوسط
• اتاقهاي بازرگاني و صنايع و معادن، تعاون، تشكلهاي صادراتي
14/3ـ راهبردهاي توسعه صادرات كالاها و خدمات صادراتي فعلي
15/3ـ راهبردهاي تنوعبخشي به ظرفيتهاي صادراتي كشور و توليد كالاها و خدمات جديد صادراتي
• توليد كالاهاي صادراتي جديد
• توسعه صادرات انواع خدمات
• حركت در جهت ارتقاء ارزش افزوده كالاها و خدمات صادراتي
• تأسيس، ارتقاء و بهبود واحدهاي فرآوري، بستهبندي، سورتينگ...
• توسعه صادرات براساس حركات راهبردي بنگاههاي ايراني
• تشويق و جذب سرمايهگذاريهاي مستقيم خارجي صادراتگراي غيرنفتي
• هدايت سرمايهگذاريهاي داخلي به فعاليتهاي صادراتي و مرتبط با صادرات
16/3ـ راهبردهاي ماندگاري در بازارها و تنوع بازارهاي صادراتي كالاها و خدمات ايران
• تحقيقات بازارهاي صادراتي
• برنامههاي راهبردي بازاريابي و توصيههاي محصول ـ بازار
• حفظ و افزايش سهم بازار (محصولات فعلي در بازارهاي فعلي)
• تنوعبخشي به بازارهاي صادراتي
• رويدادهاي بازاريابي و تجاري
• نمايشگاهها و جشنوارهها
• هيأتهاي تجاري، بازاريابي، سرمايهگذاري، حقيقتياب
• ساير رويدادهاي مرتبط با تجارت
• تبليغات و نام و نشانها
• اتاقهاي مشترك، تشكلهاي تجار ايراني مقيم خارج
• حضور فيزيكي دايمي در بازارهاي صادراتي
• آموزشهاي تخصصي بازاريابي
• خدمات تخصصي بازاريابي صادراتي
17/3ـ راهبردهاي توسعه روابط اقتصادي و تجاري دوجانبه و چندجانبه و توسعه زيرساختهاي تجارت ايران و ساير كشورها
• موافقتنامههاي دوجانبه
• چندجانبه، منطقهاي و بلوكبنديها
• سازمانها و مجامع بينالمللي مرتبط با تجارت
• توسعه تجارت بين كشورهاي اسلامي
• ارتقا و بهبود مبادلات مرزي با كشورهاي همسايه
• پيشبيني موضوعات موثر بر توسعه صادرات در موافقتنامههاي دوجانبه و چندجانبه براساس چارچوبهاي جهاني
• سازمان جهاني تجارت
18/3ـ راهبردهاي توسعه صادرات استانها
• سياستگذاري و برنامههاي راهبردي
• مزيتهاي استاني
• نظارت بر اجراي طرح « هدايت صادرات» در استانها
• اجراي برنامه راهبردي استانها
19/3ـ راهبردها و برنامههاي توسعه بخش تعاون
• رشد پايدار توسعه صادرات محور
• برخورداري از زيرساختهاي تسهيلكننده
• توانمنديسازي تعاونيهاي كشور در امر صادرات
• گسترش رقابتپذيري محصولات و خدمات
• كاهش ريسك صادرات
20/3ـ راهبردهاي مقابله با تحريمهاي بينالمللي و پيامدهاي آن بر صادرات غيرنفتي
• شكستن فضاي تحريمها عليه ج.ا.ايران
• راهبردهاي تبديل تهديدها به فرصتها
21/3ـ راهبردهاي حمايتي صادرات در اجراي هدفمندسازي يارانهها
22/3ـ راهبردهاي پيشنهادي در بحران مالي جهان
23/3ـ راهبردهاي پيشنهادي جديد در اجراي احكام قانون برنامه پنجم
ب) اولويتهاي پيشنهادي در راهبردها
• انطباق سياست ارزي با الزامات بخش صادرات
• مباحث عمومي رقابتمندي صادرات كالاها و خدمات
• بازنگري، اصلاح و طراحي مجدد مشوقهاي صادراتي با هدف تسهيل، روانسازي و افزايش اثربخشي مشوقها
• تسهيل تجارت
• رقابتي نمودن خدمات بانكي
• پيوند بازارهاي پولي و مالي و سرمايه داخلي و خارجي
• توليد كالاهاي صادراتي جديد
• هدايت سرمايهگذاريهاي داخلي به فعاليتهاي صادراتي و مرتبط با صادرات
• تشويق و جذب سرمايهگذاريهاي مستقيم خارجي صادراتگراي غيرنفتي
• برنامههاي راهبردي بازاريابي و توصيههاي محصول ـ بازار
• مزيتهاي استاني
• شكستن فضاي تحريمها عليه ج.ا.ايران
• راهبردهاي تبديل تهديدها به فرصتها
4ـ اهداف كمي صادرات
1/4ـ اهداف كمي پنج ساله (بدون احتساب ميعانات گازي)
2/4ـ اهداف كمي برنامه پنجم براساس بخشهاي كالايي
3/4ـ اهداف كمي برنامه پنجم براساس بخشهاي خدمات
4/4ـ اهداف كمي صادرات كالاهاي غيرنفتي در برنامه پنجم به تفكيك قارهها
(بدون احتساب ميعانات گازي)
5 ـ برنامههاي اجرايي و اقدامات مشخص
كليه دستگاههاي اجرايي مندرج در اين سند موظفند برنامههاي رهبردي و اجرايي خود و اقدامات مشخص در اجراي راهبردها را حداكثر تا سه ماه ارايه نمايند.
6 ـ احكام قانوني
مطابق احكام بخش تجارت در قانون برنامه پنجم توسعه.
7ـ اجرا و تقسيم كار ملي
در اجراي سند راهبرد ملي صادرات غيرنفتي، كليه دستگاههاي اجرايي و نهادها در بخشهاي دولتي، خصوصي و تعاوني مشاركت خواهندنمود و رئوس تقسيم كار ملي به شرح ذيل ميباشد:
8 ـ ارزيابي و نظارت بر اجرا:
وزارت بازرگاني موظف است حداكثر ظرف سه ماه، ساز و كارهاي ارزيابي و نظارت بر اجرا و آييننامه ارزيابي، نظارت و پايش تجارت خارجي ج.ا.ايران را ارايه نمايد.
منبع:سايت بصيرت [ 1390/1/25 ] [ 16:41 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر]
نشريه "نيو رپابليك " در خبري فاش كرد مشكل اصلي اين نيروگاه درنتيجه سوخت نامتعارفي است كه از سوي آمريكا تهيه شده است.
بصيرت: نشريه "نيو رپابليك " در خبري فاش كرد مشكل اصلي اين نيروگاه درنتيجه سوخت نامتعارفي است كه از سوي آمريكا تهيه شده است.
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاري العالم، درحاليكه تا پيش از اين بسياري از صاحبنظران وقوع سونامي را دليل فاجعه انفجار نيروگاه اتمي فوكوشيما در ژاپن مي دانستند، نشريه "نيو رپابليك " در خبري فاش كرد مشكل اصلي اين نيروگاه درنتيجه سوخت نامتعارفي است كه از سوي آمريكا تهيه شده است.
به گزارش العالم، نشريه آمريكايي نيو رپابليك فاش كرد، مشكل نيروگاه فوكوشيما، بارگذاري سوختي متفاوت با سوخت معمول اورانيوم است.
بر اساس اين گزارش، چند روز قبل از زلزله و سونامي در ژاپن، نوعي سوخت جنجالي به نام ماكس (MOX) در واحد سوم اين نيروگاه بارگذاري شد.
پس از بارگذاري اين سوخت كه تركيبي از اورانيوم و پلوتونيوم است، سامانههاي هشدار سيستم خنك كننده به صدا در آمدند، ولي مسئولان نيروگاه آن را يك خلل فني تصور كرده و به اين هشدار بي توجهي كردند.
بارگذاري اين سوخت در نيروگاه اتمي ژاپن، برخلاف آمريكا كه واكنشي نسبت به آن صورت نگرفت، با اعتراضهاي بسياري همراه شد، چرا كه اين سوخت تاثيرات مخربي بر محيط زيست دارد.
مخالفت شديد مردم ژاپن موجب شد، مسئولان نيروگاه فوكوشيما نتوانند به مدت يك دهه اين سوخت را كه در سال 1999 وارد شده بود، مورد استفاده قرار دهند. اما آنها سرانجام پس از بركناري مدير نيروگاه فوكوشيما كه به شدت مخالفت استفاده از سوخت "MOX " بود، توانستند در اين كشمكش ها پيروز شوند، و اين سوخت را در نيروگاه بارگذاري كنند.
حال سوال اينجا است كه آيا فاجعه نيروگاه اتمي فوكوشيما، به دليل بارگذاري نوعي سوخت نامتعارف و غير استاندارد در اين نيروگاه قديمي است، ويا زلزله و سيل موجب بروز اين خسارتهاي سنگين شده است. [ 1390/1/25 ] [ 16:40 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] سخنگوي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران در خصوص خبر منتشره از سوي خبرگزاري بحرين پيرامون محاكمه دو نفر تحت عنوان اتباع ايراني به اتهامي واهي ، اعلام كرد: اينگونه اخبار و گزارشات عاري از صحت است.به گزارش مشرق به نقل از مهر، رامين مهمانپرست اخبار كذب مزبور را نوعي فرافكني و به انحراف كشاندن افكار عمومي منطقه از واقعيات جاري در صحنه بحرين دانست.
منبع:سايت بصيرت [ 1390/1/25 ] [ 16:31 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] در پي افشاگريهاي رسانههاي افغانستان، سرانجام مقامات آمريكايي مجبور به اعتراف در خصوص دستكم 20 زندان غير رسمي در افغانستان شدند.
بصيرت: در پي افشاگريهاي رسانههاي افغانستان، سرانجام مقامات آمريكايي مجبور به اعتراف در خصوص دستكم 20 زندان غير رسمي در افغانستان شدند.
به گزارش خبرگزاري فارس، در پي افشاگريهاي رسانههاي افغانستان سرانجام مقامات آمريكايي مجبور به اعتراف در خصوص دستكم بيست زندان غير رسمي در افغانستان شدند.
در اين باره رسانههاي افغانستان به نقل از شبكه روسي «راشا تو دي» و خبرگزاري «آسوشيتدپرس» نوشتهاند كه شماري از افغانها بدون هيچگونه مدركي متهم شناخته شده و به منظور گرفتن اعتراف از آنها براي ماههاي متوالي در اين زندانهاي مخفي نگهداري ميشوند.
تا پيش از افشاگريها، ارتش آمريكا، به رغم گزارشهاي دست اندركاران حقوق بشري، وجود چنين زندانهايي را انكار ميكرد. مقامات ارتش و دولت آمريكا در گفتوگو با خبرگزاري آسوشيتدپرس در اين باره اذعان داشتهاند كه اين زندانها تنها به عنوان مراكز موقت بازداشت و براي جمع آوري اطلاعات مورد استفاده قرار ميگيرند.
آسوشيتدپرس در يك گزارش خود در اين خصوص اعلام كرده كه برخي از زندانيان مورد بحث تا 9 هفته در اين زندانها حبس شدهاند. زندانياني كه اخيراً از اين زندانها آزاد شدند به يك فعال حقوق بشر اعلام كردهاند كه توسط نيروهاي آمريكايي زنداني و در اين زندانها تهديد، تحقير و بدون لباس مجبور به تحمل سرما بوده و توسط نگهبانان به مدت چند شبانه روز در زندانها بيدار نگه داشته شدهاند.
منيع:سايت بصيرت [ 1390/1/25 ] [ 16:28 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] آيت الله وحيد خراساني از مراجع تقليد، روز چهارشنبه در درس تفسير خود كه در مسجد اعظم قم برگزار شد حكمت قرآن كريم را علت تامه استقامت بشريت دانست و تاكيد كرد: حقايق قرآن كريم بعد از اين همه بحث و فحص بشر هنوز هم در بوته استتار و اجمال است.
بصيرت :اين قدر طرفداري از يهود مي كنند در قبال مسلمين و دم از مسيحيت مي زنند، اين اندازه شرف و غيرت ندارند كه تفحص كنند بفهمند ملتي كه مي گويد پسر خدا پسر زنا است، ملتي كه مي گويد مريم بكر بتول كه فقط مورد عنايت منحصر به فرد خداوند شد نعوذ بالله يك فاحشه بيش نيست. آن وقت آن ملت را بگيرند و در قبال مسلمين به آنها كمك كنند.
آيت الله وحيد خراساني تاكيد كرد: حقايق قرآن بعد از اين همه بحث و فحص بشر هنوز هم در بوته استتار و اجمال است.
به گزارش "شيعه نيوز" آيت الله وحيد خراساني از مراجع تقليد، روز چهارشنبه در درس تفسير خود كه در مسجد اعظم قم برگزار شد حكمت قرآن كريم را علت تامه استقامت بشريت دانست و تاكيد كرد: حقايق قرآن كريم بعد از اين همه بحث و فحص بشر هنوز هم در بوته استتار و اجمال است.
وي از سوره حمد به عنوان ام الكتاب ياد كرد و گفت: در اين سوره مباحثي است كه بعد از تمام مباحث توحيد و عبوديت يك درخواست وجود دارد و آن اهدنا الصراط المستقيم است.
اين مرجع تقليد ادامه داد: آن صراط مستقيم سوره حمد در سوره ياسين بيان شده است و عظمت قرآن اين است، اين است كه خود اسماء سور از امهات مطالب است.
وي افزود: سوره حمد ام الكتاب و سوره ياسين قلب قرآن است قهرا اهل فكر و تحقيق با آن صراط مستقيم در آن سوره و با اين صراط مستقيم در اين سوره بايد بفهمند كه قرآن چه كرده است و اگر نبود چه بود.
آيت الله وحيد خراساني بيان داشت: نسبت به نوح، لوط، داوود و ساير انبياء الهي ديديد قرآن چه گفت و دنيا چه كرد، تمام مليين دنيا امروز نسبت به حضرت مسيح، عيسي بن مريم (ع) گرفتار دو نقطه هستند كه يك نقطه منتهي افراط و نقطه دوم منتهي تفريط است، در اين افراط و تفريط قرآن شق القمر كرد و بشريت را به صراط مستقيم نسبت به عيسي (ع) رساند.
اين مرجع تقليد اضافه كرد: مليين عالم عمده يهود و نصاري هستند اما يهود نسبت به عيسي چه عقيده اي دارد و نصاري چه عقيده اي و بعد از هر دو قرآن كريم چه كرد.
آيت الله وحيد خراساني با ناروا توصيف كردن نسبت هايي كه به انبياء الهي از جمله حضرت عيسي و ساير انبياء الهي و همچنين حضرت مريم (س) در كتب انجيل و تورات فعلي داده شده است تاكيد كرد: بدبختي پاپ و بيچارگي مسيحيت اين است كه اين چنين نسبت هاي ناروايي به انبياء الهي در كتب شان داده شده است.
وي افزود: اين قدر طرفداري از يهود مي كنند در قبال مسلمين و دم از مسيحيت مي زنند، اين اندازه شرف و غيرت ندارند كه تفحص كنند بفهمند ملتي كه مي گويد پسر خدا پسر زنا است، ملتي كه مي گويد مريم بكر بتول كه فقط مورد عنايت منحصر به فرد خداوند شد نعوذ بالله يك فاحشه بيش نيست. آن وقت آن ملت را بگيرند و در قبال مسلمين به آنها كمك كنند.
اين مرجع تقليد ادامه داد: اين عقيده يهود و نصاري است و اين هم عملشان، آيا اين زلال مبين هست يا نه؟
آيت الله وحيد خراساني از سويي ديگر مسيحيت و ملت نصاري اعتقادشان نسبت به عيسي اين است كه عيسي مسيح كلمه بود، كلمه نزد خدا بود ، كلمه خود خدا بود و اين است نقطه افراط.
اين مدرس خارج حوزه علميه قم ابراز داشت: آن خورشيدي كه از جزيره العرب طلوع كرد، چه كرد، نه كسي او را شناخت، نه كسي به كُنه او رسيد، نه كسي به بتون كتاب آن نائل شد الا الراسخون في العلم.
آيت الله وحيد خراساني با اشاره به اينكه در كتب انجيل فعلي تناقضات و تنافيات نسبت به حضرت يوسف و داوود و ساير انبياي الهي غوغا مي كند تاكيد كرد: طرف ما در اين بحث تمام كليساهاي دنيا از پاپ گرفته تا مادون هستند، تمام آن كس كه پيرو مسيحيت است در همه دنيا از اعلا و ابنا و روساي جمهور همه آنها در نسب عيسي بن مريم وامانده هستند، آييني كه در خود عيسي اين چنين سرگشته حيران و وامانده است اينجاست كه بايد فهميد لقد منّ الله علي المومنين يعني چه؟ اگر او نبود من و تو هم به همين بلايا مبتلا بوديم.
منبع:سايت بصيرت [ 1390/1/25 ] [ 16:26 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] سندي درباره بنياد هيروس هلندي وجود دارد كه نشان مي دهد بين سال هاي 2006-2003 بيش از 9 پروژه به طور مستقيم با NGO هاي ايراني همكاري داشته و از آنها حمايت مالي كرده است. هيروس همچنين با حمايت از گروه رسانه اي گويا با اعتبار بيش از صدهزار يورو اقدام به راه اندازي شبكه تلويزيوني و سايت هاي ضدنظام كرده است. گسترش فعاليت هاي هيروس در ايران به دليل آن بود كه ايران نسبت به فعاليت بنياد سوروس حساس شده بود و
بصيرت: سندي درباره بنياد هيروس هلندي وجود دارد كه نشان مي دهد بين سال هاي 2006-2003 بيش از 9 پروژه به طور مستقيم با NGO هاي ايراني همكاري داشته و از آنها حمايت مالي كرده است. هيروس همچنين با حمايت از گروه رسانه اي گويا با اعتبار بيش از صدهزار يورو اقدام به راه اندازي شبكه تلويزيوني و سايت هاي ضدنظام كرده است. گسترش فعاليت هاي هيروس در ايران به دليل آن بود كه ايران نسبت به فعاليت بنياد سوروس حساس شده بود و اين بنياد از بنياد سوروس به عنوان يك پوشش استفاده كرد تا كارهاي سوروس به هيروس منتقل شود. اين انتقال باعث سفر برخي افراد براي شركت در كارگاه هاي آموزشي نافرماني مدني شده است و مصداق نهايي اين ارتباط ورود مدير ارشد بنياد سوروس به ايران در سال 82 به دعوت رسمي وزارت خارجه بود كه باعث شد او فرصت كند با چهره هاي دولتي و غيردولتي ديدار كند و كار عملي را در ايران آغاز كند.
حال بعد از اتمام شيوه دوم يعني استحاله سياسي به انتخابات دهم مي رسيم. بعد از شكست طوايف مخالف در انتخابات، تجمعات خياباني و زير سؤال بردن مراجع رسمي ايران در همين دوره انتخابات رياست جمهوري نمونه ديگري از پروژه براندازي نرم بود. در اين دوره انتخابات تمام اين شيوه ها به نوعي در هم ادغام شد يعني جريان سازندگي و اصلاحات و نافرماني مدني و مسئله فرهنگي، سياسي و نافرماني مدني با هم همكاري داشته اند و دست به اغتشاش زدند كه با هوشياري مسئولان و مقام معظم رهبري پيروز نشدند.312
اين انتخابات بهانه و فرصتي براي اجراي يك نوع برنامه از پيش تعيين شده بود كه در ادبيات علمي تر از آن با عنوان «انقلاب انتخاباتي» از نوع انقلاب مخملي ياد مي شود و به اين منظور حول انتخابات اقدام به شبهه انداختن درباره صحت شمارش آراء، شايعه پراكني در مورد اعلام نتيجه، زير سؤال بردن نظام انتخاباتي و مرجع شمارش آراء در يك كشور مي شود. عوامل مستقيم فعال در جريان پروژه دكتر ناصر هاديان و هادي سمتي كه هر دو استاد دانشگاه و عضو يك گروه بودند و نيز احزاب سياسي اصلاح طلب مثل جبهه مشاركت بودند. نقطه اتصال اين جريان با پيوند بنياد سوروس افرادي چون حجاريان و تاج زاده بودند كه در قالب تحقيقات و عمليات به هم وصل مي شدند. مؤسسه وودرو ويلسون قرارگاه مهم جريان اصلاح طلب در 10 - 15 سال گذشته بود و بيشترين دعوت ها به آمريكا از افراد در حوزه هاي مختلف از سوي خانم هاله اسفندياري شكل مي گرفت. شواهد نشان مي دهد كه ارتباط اين بنياد با سازمان سيا نزديك است و دكتر هادي سمتي نيز سه سال بورسيه وودرو ويلسون بود و دكتر هاديان بورسيه آقاي گري سيك در دانشگاه نيويورك بود.313
درباره مطالب مازيار بهاري و كيان تاج بخش گفتن چند نكته ضرورت دارد، نخست اين كه گفتار آنان تنها روايتي از انقلاب مخملي است كه آنان خود به طور مستقيم در آن فعال بوده اند، اگر نه گستره براندازي نرم و انقلاب مخملي بسيار وسيع تر از مطالبي بود كه آن ها مي گفتند. به عبارت ديگر قصه انقلاب رنگي 88 ايران را مي توان در روايت هاي مختلف بازگو كرد. نكته ديگر آن است كه آنان حتي در روايت خود نيز به دلايل مختلف ماجرا را از ابتدا تا انتها بيان نكردند و تنها به ذكر گزينشي برخي مطالب اشاره كردند. به هر طريق برون افتادن اين اسرار از پرده به مرور زمان بيشتري نياز دارد.
اما براي نمونه به ذكر روايتي ديگر از مطالبي كه در صفحات گذشته آمد مي پردازيم تا در اين روايت مشاهده كنيم كه چگونه پروژه «جامعه مدني» به «مبارزه مدني» تبديل شد. حسين بشيريه از نظريه پردازان مهم جبهه تجديدنظرطلب در نظريه پردازي براي انجام اين پروژه نقش قابل اعتنايي داشته است. او در گسترش نظريه «جامعه مدني» در طول دهه 1370 در مراكز دانشگاهي و انتشاراتي نقش بسزايي داشت و در ادامه نيز در تبديل آن به پروژه «نافرماني مدني» به ارايه راهكار و دستورالعمل در قامت ادبيات علمي پرداخت. گرچه رفتارشناسي نظريه پردازان اين جبهه هر يك به پژوهش جداگانه نياز دارد، اما در اين جا به گوشه اي از آن فعاليت ها مي پردازيم.
در آبان 1382 «دفتر مطالعات سياسي وزارت كشور» به درخواست موسوي لاري، وزير كشور وقت، پروژه اي مطالعاتي پيرامون «گذار به دموكراسي» تعريف كرد كه اجراي آن طي قراردادي رسمي از سوي معاون وزير به «حسين بشيريه» سپرده شد. بشيريه كه اكنون در بنياد NED فعاليت دارد در مطلبي كه در
26 آبان 82 براي مسئولان دولت اصلاحات مي نويسد، مي گويد «هدف از اين پژوهش يك مطالعه نظري نيست، بلكه عرضه راهبردهاي كاربردي، شيوه هاي عملي و قابل اجرا براي تحقق گذار به يك نظام دموكراتيك است.« وي با اشاره به «ضعف شيوه هاي اصلاح طلبي» موجود به عنوان يكي از اصلي ترين موانع «گذار»، به پيچيدگي اين فرايند اشاره مي كند و مي گويد رژيم جمهوري اسلامي از جنس رژيم هاي اروپاي شرقي نيست كه با مدل هاي كلاسيك از پاي درآيد. بشيريه مطالعات خود را براي پيشبرد پروژه روي امواج چهارگانه بحران متمركز ساخت. اين چهار بحران عبارتند از: بحران «مشروعيت»، «همبستگي»، «كارآمدي» و «سلطه».
فرايند تدوين نقشه عملياتي «گذار به دموكراسي» در وزارت كشور دولت اصلاحات در چهار مرحله زير نظر بشيريه و با همكاري چهار پژوهشگر ديگر، از آبان 82 تا آذر 83 به طول انجاميد و فقط در يك مورد، 25 ميليون تومان هزينه اين دستورالعمل 100 صفحه اي شد. در اين دستورالعمل، بشيريه توصيه كرد كه در صورت شكست اصلاح طلبي، بايد به سوي ايجاد «بحران سلطه» يا فلج كردن سيستم عصبي حاكميت رفت و در همين نقطه، باب نظريه پردازي براي ترورهاي سياه را نيز گشود. او با بهره گيري از كتاب «موج سوم دموكراسي» نوشته ساموئل هانتينگتون مي گويد كه اصلاح طلبان براي فروپاشي رژيم غير دموكراتيك و در فرآيند گذار بايد به سوي «تشكيل نيروهاي نظامي رقيب درون كشور يا در كشورهاي همسايه» بروند؛ «هسته هاي مقاومت چريكي و شبه نظامي بر ضد رژيم» را پديد آورند؛ در ميان نيروهاي مسلح و ارتش شكاف اندازند؛ چند دستگي هاي اجتماع را به درون نيروهاي نظامي نيز گسترش دهند؛ و حتي بخشي از ارتش را به شورش عليه رژيم غيردموكراتيك ترغيب كنند.314
بشيريه در مصاحبه اي كه طي ماه هاي ژوئن و آگوست 2009 با نشريه لوگوس از طريق ايميل انجام مي دهد نيز به همين مطلب اشاره مي كند. البته با ذكر اين نكته كه وي در اين مصاحبه به جاي آن كه با ادبيات تجويزي و «بايدي» سخن بگويد، با گرفتن چهره يك جامعه شناس سياسي ايران با ادبيات توصيفي و «هست» گونه سخن مي گويد. او كه گويي در حال گزارش ماوقع حوادث ايران است در اصل به ارائه راه كار و دستورالعمل به پيروان فكري خود مي پردازد. بشيريه در اين مصاحبه مي گويد:
من فكر مي كنم كه حوادث پس از انتخابات يك عامل شتاب دهنده براي وضعيت بالقوه انقلابي بود كه در پيش روي دولتي قرار گرفت كه در چندين بحران گرفتار آمده است. به طور كلي رژيم هاي ايدئولوژيك اقتدارگرا در حوزه هايي مانند مشروعيت ايدئولوژي، ناكارآمدي اجرايي و دولتي، انسجام داخلي طبقه حاكم و ظرفيت سركوبگري با بحران مواجه مي شوند. اگر تمامي اين بحران ها به طور همزمان واقع شوند، وضعيت حاصل را مي توان وضعيتي انقلابي توصيف كرد. از ميان اين بحران ها مؤلفه هاي لازم براي يك مخالفت سياسي نظير نارضايتي مردمي، ايدئولوژي، رهبري و سازمان ظهور مي يابد.
به عبارت ديگر وضعيت انقلابي به هشت عامل نياز دارد كه چهار عامل آن مربوط به رژيم و چهار عامل مربوط به جنبش انقلابي است. گرچه پس از سال 84 بحران اتحاد و انسجام كنترل شد اما در انتخابات خرداد 88 به طور بي سابقه اي رخ كرد و بحران نهفته مشروعيت را تقويت كرد. تحولات پس از 22 خرداد را
مي توان از منظر بحران شديد در انسجام و اتحاد طبقه حاكم توضيح داد. روشن است كه در نبود بحران انسجام و اتحاد در طبقه حاكم، مشكلات سياسي، هيچ مابه ازاي سياسي نخواهد داشت، اما با بروز شكاف در درون رژيم، اين امر مي تواند احتمال بسيج سياسي نيروهاي مخالف را شدت بخشد.
در رويدادهاي پس از انتخابات، وضعيت اقتصادي، نيروي محرك بسيج سياسي مردم نبود؛ بلكه سرخوردگي سياسي طبقه عمدتاً متوسط شهري باعث آن بود. بسيج شدن آن ها، برآمده از فاصله بين انتظارات رو به تزايد سياسي و نتيجه انتخابات بود. فاصله و شكافي كه تحمل ناپذير جلوه مي كرد. بحران اتحاد و انسجام به فعال شدن سياسي و بسيج طبقات متوسط، ظهور گروه هاي جديد و برخوردهاي خشونت آميز منتهي شد. با وجود اين، چندپارگي و چنددستگي به بحران سركوب و استيلا منتهي نشده است؛ در درون نيروهاي مسلح آشكارا شكافي ديده نمي شود؛ هيچ نيروي نظامي رقيبي هم وجود ندارد و در اراده طبقه حاكم به اعمال قدرت و سركوب، خدشه اي وارد نشده است؛ اما بحران انسجام، مشكلات ديگري براي رژيم هاي ايدئولوژيك به وجود مي آورد؛ مانند بيشتر شدن بحران مشروعيت كه متزلزل كننده حاكميت است، هموار شدن راه براي سازمان يافتن نارضايتي عمومي و ايجاد رهبري و ايدئولوژي مخالف. همه اين موارد جملگي به مثابه مؤلفه هاي لازم ديگر براي ايجاد يك وضعيت انقلابي به شمار مي روند.
روشن است كه بسيج توده اي شمار زيادي از افراد براي مقاصد سياسي به سهولت اتفاق نمي افتد. رهبران و احزاب سياسي به ندرت و در شرايط استثنايي مانند حوادث چند روز پس از انتخابات 22 خرداد موفق مي شوند مردم را در اين شمار زياد به خيابان ها دعوت كنند. بسيج توده اي را نمي توان با وضعيت هايي نظير مشكلات و بحران هاي اقتصادي، ناتواني دولت، نارضايتي فراگير توده اي يا با سركوبگري سياسي توضيح داد. هر چند اين وضعيت ها مي توانند در نهايت اجراي سازنده يك بسيج باشند، اما شكل گرفتن بسيج به خودي خود نيازمند سازوكارهاي مشخصي است. سازوكارهايي كه از طريق آن، وضعيت هاي خاص، امكان بروز پيدا مي كنند.
همان گونه كه تاريخ بسيج شدن توده ها در همه جا نشان داده است، اين پديده امري مكانيكي نيست كه به خودي خود تالي شرايط نامطلوب «عيني» اجتماعي، اقتصادي و سياسي باشد، بلكه مؤلفه اصلي بسيج شدن توده ها، برآمده از قرار گرفتن اين شرايط عيني در يك مجراي «ذهني» است. به طور كلي سه نظر در مورد چگونگي و چرايي بسيج توده اي وجود دارد: نظريه نخست، بسيج توده اي را يك وضعيت نادر روانشناختي يا هستي شناختي مي داند كه برآمده از شكاف غير قابل تحمل بين انتظارات عمومي و امكان برآورده شدن آنان است. مطابق نظريه دوم، بسيج توده اي نه در جامعه توده اي سركوب شده امكان وقوع دارد و نه در جامعه مدني توسعه يافته نيازي به آن وجود دارد؛ بلكه اين وضعيت در جوامع مدني منفك شده به اجزاء كوچك تر مانند ايران امكان ظهور دارد. در اين جا يك نظريه سوم هم وجود دارد كه امكان كنش و بسيج توده اي را به چند پارگي دروني طبقه حاكم مرتبط مي داند.
در خرداد 1388 ايران تركيبي از سه عامل بسيج توده اي را امكان پذير ساخت. نخست آن كه يك شكاف تحمل ناپذير بين انتظارات پيش از انتخابات و نتيجه به دست آمده به وجود آمد كه نتيجه آن نارضايتي و خشونتي بود كه بروز پيدا كرد. براي مدت چند هفته، يك جنبش سياسي- اجتماعي كه پايه در طبقه متوسط شهري داشت حول دو نامزد اصلاح طلب (موسوي و كروبي) شكل گرفت كه بخش بزرگي از جمعيت را تحت نام جنبش سبز براي تغيير و دگرگوني بسيج كرد.
در روزهاي پيش از انتخابات 22 خرداد فضاي انتخاباتي جشن و سرور بود. بحث و گفت و گو، تجمعات عمومي و مناظره هاي پر حرارت و پيش بيني اميدوارانه براي تغيير، مناظره هاي جذاب تلويزيوني بين نامزدهاي رياست جمهوري بود و هيجان عمومي، آزادي نسبي مطبوعات بود و نقد عملكرد دولت، آگهي و تبليغات سياسي بود و باز فعال سازي گروه ها و احزاب سياسي. اما با اعلان نتايج غير قابل انتظار انتخابات، فضا به كلي دستخوش تغيير شد و حال و هواي آرزو جاي خود را به نااميدي و خشونت داد. تمركز يافتن روي موضوع تقلب در انتخابات، قطبي شدن جمعيت را باعث شد و به تظاهرات توده اي در خيابان ها منتهي شد. هفته نخست پس از انتخابات، اوج شكاف فوق الذكر بود، رهبران جنبش نيز در امر تمركز يافتن و توجه كردن به موضوع تقلب موفق عمل كردند. اما هفته دوم، با آمدن رهبري به نماز جمعه و اصرار بر عدم برگزاري هرگونه تظاهرات خياباني و تصديق سلامت انتخابات، اوضاع را تغيير داد.
در مورد عامل دوم، يعني بحث جامعه مدني در برابر جامعه توده اي، تحولات پديد آمده در دوران سازندگي و اصلاحات، تا اندازه اي راه را براي گذر از جامعه توده اي به يك جامعه مدني بخشي و منفك شده هموار كرد. ظهور انجمن هاي مدني، سازمان هاي مستقل دانشجويي، انجمن هاي نويسندگان و روزنامه نگاران، همگي از جمله نشانه هاي اين گذار از جامعه توده اي به جامعه مدني بودند. عامل سوم آن كه، شكاف در درون طبقه حاكم و آگاهي عمومي از اين امر در به وجود آمدن اين وضعيت بسيار مؤثر بود. شكاف داخلي در چند سطح اتفاق افتاد. در سطح نخست كه بين اصولگرايان و اصلاح طلبان قرار دارد، به رغم تفاوت شديد بين آن ها نامزد اصلاح طلب به تأييد شوراي نگهبان رسيد و اصلاح طلبان هم خود را به قانون اساسي و ولايت فقيه ملتزم نشان دادند. اين امر توانست يك حاشيه امنيتي براي طرفداران آن ها به وجود آورد كه در شمار زياد به خيابان ها بيايند و تظاهرات كنند. اما در سطح دوم، نشانه هاي آشكاري از شكاف بين اصول گرايان در قدرت و گروه هاي محافظه كار سنت گرا در هيأت حاكم ( به خصوص بين رفسنجاني و اصول گرايان) رخ كرد.
وضعيت به وجود آمده اين انتظار يا شايد توهم را به وجود آورد كه روحانيون محافظه كار سنت گرا فعالانه از جنبش سبز حمايت خواهند كرد. از اين رو برداشت حاصل اين بود كه اين جنبش از حمايت ضمني برخي گروه هاي محافظه كار، كه از سياست هاي اقتصادي و خارجي اصول گرايان ناراضي اند، برخوردار است.
در سطح سوم، نشانه هايي از آشكار شدن اختلاف در درون اصول گرايان، در مجلس و بيرون آن، و بي علاقگي بسياري از نمايندگان مجلس از نامزدي
رئيس جمهوري احمدي نژاد، براي هواداران جريان مخالف مي توانست از جمله نشانه هاي دلگرم كننده باشد. البته پس از اعلان نتايج انتخابات و با قطبي شدن روزافزون رويكردها، برخي از آن شكاف هاي ثانويه با شتاب گروه هاي
محافظه كار و سنت گرا براي حمايت از دولت و مقام رهبري برطرف شد.315
چنان كه معلوم است بشيريه تلاش مي كند حوادث پس از انتخابات را تنها به مسائل داخلي مربوط بداند و اصلا نقش بازيگران بين المللي و منطقه اي و اپوزيسيون را در آن ناديده بگيرد. در كلام او دو پارادوكس عمده خودنمايي
مي كند. نخست اين كه وي وضعيت آشوب زده پس از انتخابات را «رؤياي گروه هاي خارجي» معرفي مي كند، اما سپس مدعي مي شود اين مسئله اصلا برنامه ريزي شده نبوده است. به نظر مي رسد بشيريه براي افرادي مثل خود به دو كار ويژه اساسي اعتقاد دارد؛ نخست اين كه در حضور رسانه ها و دانشجويان چهره شخصيت هاي علمي را به خود بگيرد و به جاي آنكه هنجاري و بايدگونه سخن بگويد، توصيفي و هست گونه سخن مي گويد و از تجويز و دادن راهكار
مي پرهيزد و دوم اين كه در غياب رسانه ها و در حضور اصحاب سياست به ذكر نكات عملي و اينكه چه بايد كرد، مي پردازد.
به عبارت ديگر، براي فهم مطالب گذشته بشيريه گزاره هاي توصيفي او را بايد به گزاره هايي دستوري و بايدي تبديل كرد تا موضوع براندازي نرم به روايت بشيريه را بهتر درك كرد. چنان كه گفته شد او خود در جزواتي كه براي تصميم گيرندگان جبهه اصلاحات تهيه كرده به اين تجويزهاي عملياتي پرداخته است.
عبارات بشيريه حتي مي تواند در رمزگشايي از رفتار جبهه دوم خرداد در ايام پيش از انتخابات و پس از آن به كار آيد. به طور نمونه، تاكيد اين جبهه براي نظرسازي و نشان دادن پيروزي موسوي به اين دليل بود كه شكاف و انتظارات و مقدورات را افزايش دهد و به اين ترتيب به انجام هدف بسيج توده اي پس از انتخابات ياري رساند. همچنين تلاش اين جبهه براي پيشبرد پروژه
احمدي نژاد ستيزي و سياه نمايي از دولت، علاوه بر آن كه مي توانست به تقويت بحران مشروعيت، كارآمدي و شكاف ميان طبقه حاكم منجر شود، مي توانست هدف بسيج توده اي را مدد رساند، لذا با وجود محافظه كاري شديدي كه بشيريه حتي در انگليس و هزاران كيلومتر فاصله از خاك ايران در بازگفتن واقعيت هاي حوادث مربوط به انتخابات 88 ايران دارد، اما همين اندازه نيز مي تواند گوشه هاي ديگري از پازل جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي را تكميل كند. به هر طريق تلاش ما در ادامه نيز اين خواهد بود كه به تدريج وضوح اين تصوير را بيشتر سازيم.
بايد توجه كرد كه براي فهم اهداف، رفتار و ايدئولوژي جبهه تجديدنظرطلب بايد مطالب همه افرادي مانند مهدوي، حجاريان، تاجيك، بهاري، تاج بخش، بشيريه و افراد ديگري كه در ادامه به آن ها خواهيم پرداخت همه را با هم در نظر بگيريم و با يكديگر تلفيق كنيم. در اين صورت تصوير ذهني ما از جبهه تجديدنظرطلب كه هر كدام روايتگر بخشي از آن هستند كامل تر خواهد بود. به هر حال، اين افراد هر كدام با سطح دانش متفاوت، ذهنيت هاي گوناگون و در شرايط مختلفي لب به سخن گشوده اند كه همين ادبيات و گفتار آنان را متفاوت كرده است. اصلاً شايد در همين تفاوت ها بركت شناخت عميق تر نهفته باشد.
بشيريه در ادامه مصاحبه با لوگوس در جايگاه پيش بيني آينده به ارايه راهكارهايي به راديكاليسم سبز مي پردازد. او مي گويد:
همان طور كه مي دانيم نارضايتي عمومي بدون داشتن تشكل و قدرت بسيج به نتيجه مشخصي ختم نمي شود. آن چه در مورد تشكل و سازماندهي مي توان گفت، اين است كه يك شبكه سازماني كاملاً قابل، شامل ستادهاي انتخاباتي، سازمان هاي دانشجويي، وسايل ارتباطي الكترونيك مانند اينترنت و نظاير آن، در دوران گذشته سر بر آورد كه ثابت كرد توانايي ارائه كاركردهاي ابتدايي را دارد. البته اجبار حكومتي در ايران تاكنون تقريباً ظرفيت سازماني اپوزيسيون را ويران كرده است ولي امور آن گونه كه اينك هست نمي ماند. از يك طرف، ظرفيت سازماندهي اپوزيسيون تابع رهبري اش است. عده اي به عنوان رهبران اپوزيسيون مطرح شده اند ولي همان طور كه معمولا در چنين موقعيت هايي رخ مي دهد، رهبران معتدل به تدريج جاي خود را به رهبران راديكال تر مي دهند، تاكنون موسوي، كروبي و خاتمي جنبش را با احتياط و ميانه روي رهبري كرده اند. از سوي ديگر آيت الله منتظري بيانات مهمي را مطرح كرده است كه شورش عمومي عليه نظام ديني را توجيه مي كند و رژيم را به دليل رفتار ناعادلانه و بي رحمانه با معترضان معزول مي سازد. جايگزيني تدريجي رهبران راديكال تر به جاي رهبران معتدل همچنين به معناي تغيير اساسي در ايدئولوژي جنبش خواهد بود. آن ها از درخواست ابطال انتخابات به سوي به چالش كشيدن مشروعيت كل ساختار قدرت حركت خواهند كرد.
معمولاً رهبران جنبش هاي انقلابي و اپوزيسيوني را به سه نوع اصلي تقسيم بندي كرده اند: ايدئولوگ ها، سخنوران بسيج كننده و مديران. در موضوع اپوزيسيون سبز كه امروز با آن روبه رو هستيم، نقش رهبري در يك فرد واحد متمركز نشده است و از اين رو هر سه كاركرد اجرا نمي شود. در مقياس چارچوب هاي كلان ايدئولوژيك، رهبر ايدئولوژيكي وجود ندارد. اين جنبش بيش از آن كه يك جنبش»ايدئولوژيك» باشد يك جنبش دموكراتيك است. آرمان هاي آن به قدر كافي روشن است و برخي از آن را مي توان در همين قانون اساسي جاري سراغ گرفت. اعلاميه ها و بيانيه هايي كه از سوي موسوي، كروبي و برخي روحانيان مانند منتظري، صانعي و كديور صادر مي شوند، به روشني به اهداف ايدئولوژيك اشاره دارند. در وضعيت كنوني ظهور يك روحاني مخالف، مانند منتظري، در رهبري جنبش مي تواند از لحاظ بسيج سياسي و گروه بندي جديد از نيروها و كنشگران سياسي تفاوت چشمگيري ايجاد كند.316
منبع:سايت بصيرت [ 1390/1/25 ] [ 16:18 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] منافقين به جهت پنهان سازي چهره تروريستي خود و ايجاد پوشش براي ادامه فعاليت ، در يكي از محوري ترين اقدامات خود دست به تاسيس بنيادي در ظاهر حقوقي اما درعمل با خط مشي بسيار گسترده و پر هزينه با نام "كميته سياست ايران " در سال 1995 زده اند. هرچند ظاهر نام، هزينه هاي سرسام آور و فعاليت هاي كلي اين كميته حاكي از آمريكايي بودن آن ...
بصيرت: چيزي كه در دل اين نوشتار به آن اشاره شده ماهيت وجود كميته سياست ايران مي باشد كه اساساً حاصل سرمايه گذاري و تلاش هاي منافقين در جهت تاثير گذاري بر سياست هاي آمريكا و غرب در قبال منطقه خاورميانه مي باشد.
منافقين به جهت پنهان سازي چهره تروريستي خود و ايجاد پوشش براي ادامه فعاليت ، در يكي از محوري ترين اقدامات خود دست به تاسيس بنيادي در ظاهر حقوقي اما درعمل با خط مشي بسيار گسترده و پر هزينه با نام "كميته سياست ايران " در سال 1995 زده اند. هرچند ظاهر نام، هزينه هاي سرسام آور و فعاليت هاي كلي اين كميته حاكي از آمريكايي بودن آن دارد اما تعقيب خط مش و اهداف پيدا و پنهان آن پرده از دست هاي پنهان منافقين در پشت پرده فعاليت اين كميته بر مي دارد.
نگاهي به نام ها و عملكرد سال هاي گذشته اعضاي اين كميته مانند، پروفسور "ريموند تنتر "، عضو سابق شوراي امنيت ملي آمريكا در كاخ سفيد و رئيس فعلي كميته سياست ايران در آمريكا، "كلر لوپز "، مامور سابق سازمان اطلاعات مركزي (CIA) و مدير اجرايي فعلي كميته ، ژنرال "تام مك اينرني "، دستيار سابق معاون ستاد مشترك نيروي هوايي آمريكا، "بروس مك كولم "، رئيس سابق بنياد حقوق بشري فريدم هاوس... نشان ميدهد كه اين تشكيلات از بازنشسته هاي سياسي دولت آمريكا تشكيل شده اند و نكته جالب اينجاست كه در مواردي كه منافع منافقين در خطر باشد، بر خلاف خط مشي كاخ سفيد عمل كرده و حتي بر خلاف تصميماتي كه در زمان مسئوليت خودشان در دولت آمريكا اتخاذ شده موضع مي گيرند!
غير از اين، دلايل فراوان ديگري نيز وجود دارد كه خط گيري اين كميته از منافقين را اثبات مي كند. به عنوان مثال مي توان به موضع گيري هاي اين كميته در جهت حمايت بسيار پر رنگ از منافقين، دريافت مبالغ كلان و مستمر از منافقين و ادبيات و اهداف مشترك اين كميته با خط مشي گروهك منافقين اشاره كرد كه در اين نوشتار سعي در بررسي مختصر اين موارد شده است.
هر چند اين كميته كه در سايت رسمي خود "براندازي نظام ايران از روش دموكراتيك "! را به عنوان هدف نشان مي دهد و در مواضع سياسي خود بر عليه ايران تقريباً با آمريكا همسويي دارد اما در قبال منافقين – بخوانيد مؤسسين كميته – مواضعي متفاوت با كاخ سفيد را ارائه مي كند.
در حالي كه ايالات متحده، گروهك منافقين را هر چند در ظاهر به عنوان يك گروه تروريست در ليست سازمانهاي تروريستي وزارت امور خارجه خود جاي داده و در زمان اتخاذ اين تصميم، دلايل بسيار قاطعي از قبيل جرم و جنايت فراوان و آموزشهاي نظامي اعضاي القاعده در پادگان اشرف را ارائه نموده است ، اين كميته نه تنها در حال حاضر به شدت پيگير خارج سازي اين گروهك از ليست سازمان هاي تروريستي است بلكه اساساً به اتخاذ اين تصميم اعتراض داشته و آن را تصميمي غلط مي پندارد كه بر اساس آن گروهك تروريستي منافقين مورد ظلم واقع شده است!
نمونه روشن اين موضع گيري در يك جلسه توجيهي در كنگره آمريكا كه توسط كميته سياست ايران در سال 2007 برگزار شد، صورت گرفت كه در آن اعضاي اين كميته خواستار خروج اين گروهك از ليست سازمان هاي تروريستي وزارت امور خارجه آمريكا شدند. در بخش هايي از اين جلسه "ويليام نيتزه "، دستيار معاون وزير امور خارجه سابق آمريكا ضمن تاكيد بر ضرورت حمايت از مقاومت ايران، خواستار خارج كردن نام گروهك منافقين از ليست تروريستي گرديد و همچنين تصريح كرد كه گنجاندن نام مجاهدين در ليست تروريستي از ابتدا يك كار ديپلماتيك براي گرفتن امتياز از حكومت ايران بود و ديگر اينكه برچسب تروريستي با ارزش هاي آمريكا و سياست خارجي براي اهداف كوتاه مدت سياسي كه در هيچ شرايطي قابل دستيابي نيست، همخواني ندارد.
اين در حالي بود كه پيش از سخنراني "نيتزه "، "ريموند تنتر " خطاب به مقام هاي دولت آمريكا گفت: اگر با رژيم ايران رابطه برقرار كنيد، دستتان را گاز مي گيرد و كلا رابطه با ايران و هرگونه تبادل امتياز را با آن اشتباه دانسته بود مگر اينكه همزمان با اپوزيسيون دمكراتيك ايران كه در عراق مستقر است وارد مذاكره شويد!
اين نمونه جهت گيري هاي اين كميته نشان از حمايت گسترده آنها از منافقين داشت ولو اينكه هزينه آن مخالفت با سياست هاي ايالات متحده باشد. از ديگر موضع گيري هاي اين كميته مي توان به معرفي ايران به عنوان يك تهديد جدي در منطقه براي دولت آمريكا اشاره كرد.
كميته سياست ايران در پي هر موضع گيري خود كه در راستاي خط مشي اصلي اين كميته يعني براندازي نظام ايران مي باشد، نام گروهك منافقين را نيز بر زبان آورده و تمام تلاش خود را براي تحميل اين گروهك تروريستي به مقامات كنگره آمريكا به عنوان يك آلترناتيو به جهت مبارزه با دولت ايران انجام داده است. از ديدگاه اين كميته، گروهك منافقين بايد مورد حمايت همه جانبه از سوي دولت آمريكا قرار گرفته و پس از خارج سازي نيروهاي نظامي آمريكايي از خاك عراق به عنوان نماينده آمريكا براي تحت فشار قرار دادن دولت ايران ، در منطقه باقي بماند.
و حتي با توجه به اعتقاد اعضاي كنگره و سياست مداران برجسته آمريكا، كه به اتفاق منافقين را، گزينه اي نامناسب براي تبديل شدن به آلترناتيو ايران مي دانند زيرا كه به تنفر مردم ايران از اين گروهك تروريست اذعان دارند، اين كميته بر اين مسئله پافشاري داشته و در اظهاراتي كه توسط مركز اطلاع رساني "اسكات تريد " آمريكا منتشر شد به تصميم اتحاديه اروپا براي خارج سازي منافقين از ليست تروريستي اشاره كرده و اين حركت را الگوي مهمي براي دولت اوباما ارزيابي مي كند و آن را مساوي با «ارسال پيامي حمايت آميز از سوي دولت آمريكا به مردم ايران» كه از لحاظ اين كميته همگي خواهان براندازي نظام در ايران مي باشند، دانست.
اظهارات اعضاي اين كميته، تشابهات غير قابل انكاري با ادبيات و اهداف منافقين داشته و دارد و همچنين در اين اظهارات به كرات ، تعريف و تمجيد از منافقين به چشم مي خورد كه به عنوان مثال مي توان به اظهارات "چاك نش " يكي ديگر از اعضاي اين كميته اشاره كرد كه ، اعضاي پادگان اشرف را يك سرمايه ارزشمند تاريخي دانسته و نقش آنها را در ترغيب مردم عراق، چه شيعه و چه سني براي شركت در روند سياسي كشور عراق ستوده است.
و در نمونه اي ديگر مي توان به اظهارات سرهنگ دكتر "گري مورش " اشاره كرد كه مدتي به عنوان پزشك ارتش آمريكا در اشرف ماموريت داشته و ضمن افتخار خواندن كار با منافقين، اشرف را يك مركز فرهنگي آكادميك در شمال عراق مي داند! وي همچنين اعضاي اشرف را يك گنجينه براي مردم سراسر دنيا تلقي نموده، و دولت آمريكا را متهم به اشتباهي مهلك از طريق الصاق برچسب تروريست، به اين گروهك كرده است.
يكي ديگر از مواضع اين كميته كه باز هم خط مشي آمريكا را ياد آوري مي كند و از زبان اعضاي اين كميته بيان شده است، خطي است كه از هشدار در مورد مشكلات داخلي عراق شروع شده و به آلترناتيو ساختن منافقين در جهت براندازي نظام ايران مي رسد!
"جد بابين " معاون سابق وزير دفاع آمريكا و يكي از اعضاي اين كميته در اظهاراتي عنوان نمود كه براي فهم مشكلات عراق ، بايد به بيرون از عراق و به همسايگي آن نگاه كرد. او در ادامه نظام ايران را سر منشأ اسلام افراطي در جهان دانست و مسبب اصلي بحران در عراق ارزيابي كرد و در اظهاراتي ديگر نيز ژنرال توماس "مك اينرني "، رئيس شوراي مشورتي كميته سياست ايران به ارزيابي تهديد ايران در عراق پرداخته و با استناد به صحبت هاي باراك اوباما مبني بر نگراني از حفره اي كه با خروج نيروهاي آمريكايي درعراق ايجاد مي شود سعي نمود كه منافقين را به عنوان جايگزيني مناسب معرفي نمايد كه ضمن ايجاد ثبات در عراق ، با ايران نيز مبارزه مي كند.
در يكي از آخرين جهت گيري هاي اين كميته كه باز هم موضوع منافقين را مطرح نموده است واز زبان تمامي اعضا و در جلساتي متعدد مطرح شد، بيان گرديد كه شاخص موفقيت نيروهاي آمريكايي در عراق ، نحوه برخورد با قرارگاه اشرف و پروسه انتقال حفاظت از آن مي باشد.
اين كميته در بيان دلايل خود، حرف شنوي دولت عراق از نظام ايران را بيان نموده و نتيجه خروج آمريكايي ها از عراق را تعرض به اشرف ارزيابي كرده و بدون اشاره به تروريست بودن اين گروهك ، و حق قانوني عراق در اخراج آنها از خاك كشورش، اين موضوع را شاخصي براي تعيين زمان خروج آمريكايي ها از عراق عنوان نموده است و اعتقاد دارد آمريكا قبل از رفتن بايد از آينده منافقين اطمينان حاصل نمايد.
موضع گيري ها و تحركات اين كميته در طول 6 سال فعاليت خود كاملاً مبين حمايت گسترده از منافقين مي باشد كه به صورتي كاملاً خلاصه بيان شد و اگر با خط مشي و اهداف منافقين مقايسه شود، همسويي آن به راحتي آشكار مي گردد. اما چيزي كه در دل اين نوشتار بدان اشاره شد ماهيت وجود كميته سياست ايران مي باشد كه اساساً حاصل سرمايه گذاري و تلاش هاي منافقين در جهت تاثير گذاري بر سياست هاي آمريكا و غرب در قبال منطقه خاورميانه مي باشد اين در حالي است كه گروهك منافقين و سر كردگان آنها داعيه مبارزه با امپرياليسم و آمريكا را داشته و آن را به عنوان يكي از اهداف و اصول اوليه خود مي دانند و دقيقاً اين همان دليل پنهان سازي ماهيت اصلي اين كميته توليد شده توسط منافقين است.
البته بايد توجه داشت كه فعاليت هاي حقوقي اين كميته در جهت تاثير گذاري بر سياست ايالات متحده در خاورميانه، فقط بخشي از فعاليت هاي ضد ايراني و ضد اسلامي آن بوده و در مقالات آينده از ديگر تحركات اين كميته و ارتباطات آن در حوزه هاي رسانه اي كه در واقع ماهيت اسلام ستيز اين كميته و در نتيجه منافقين را آشكار مي سازد، نيز سخن خواهيم گفت.
منبع:سايت بصيرت [ 1390/1/25 ] [ 16:18 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] صاحبنظران انقلاب اسلامي مردم ايران را آغازگر حركت مسلمانان براي احياي عزت اسلامي و كوتاه كردن دست صليبيها و عوامل وابسته به آنان از كشورهاي مسلمان ميدانند.انقلاب در تونس، مصر، بحرين، ليبي و يمن بسياري را در منطقه و دنيا غافلگير كرد. عدهاي از اصل رخداد چنين حادثهاي با اين قدرت و سرعت متعجب شدند، ولي برخي...
بصيرت: صاحبنظران انقلاب اسلامي، مردم ايران را آغازگر حركت مسلمانان براي احياي عزت اسلامي و كوتاه كردن دست صليبيها و عوامل وابسته به آنان از كشورهاي مسلمان ميدانند. انقلاب در تونس، مصر، بحرين، ليبي و يمن بسياري را در منطقه و دنيا غافلگير كرد. عدهاي از اصل رخداد چنين حادثهاي با اين قدرت و سرعت متعجب شدند، ولي برخي تنها از سرعت وقوع و گسترش آن متحير شدند ولي منتظر وقوع آن بودند. ناظران دسته دوم از رجالالغيب نبودند يا با رمل و اسطرلاب و علوم غريبه پيشبيني چنين رخدادي را نميكردند و تنها با توجه به مسيري كه ميان غرب (صليبيان) و مسلمانان گذشته، وضع موجود را قابل دوام ندانسته، منتظر تغييرات گسترده بودند. در اين باره بايد گفت، يك انقلاب ، تدريجي شكل ميگيرد؛ بنابراين بايد براي شناخت آن به عوامل به وجود آورنده آن توجه كرد.
الف: ريشههاي تاريخي
- از آغاز بعثت پيامبر و هجرت ايشان به مدينه، مسلمانان داراي حكومت شدند و اين وضع تا اوايل قرن چهاردهم هجري و بيستم ميلادي ادامه داشت؛ فارغ از ارزشگذاري درباره اين حكومتها، آنچه مهم بود اين است كه صليبيان سلطهاي بر آنها نداشتند. با پايان جنگ اول جهاني و پيروزي قدرتهاي غربي (فرانسه و انگليس)، آخرين حكومت مسلمانان (عثماني) از ميان رفت و غربيان بر همه سرزمينهاي اسلامي چيره شدند؛ اين مناطق يا مستقيم توسط صليبيها يا به وسيله عناصر دستنشانده آنان اداره شد.
- با پايان جنگ دوم جهاني براي نخستينبار قدرتهاي پيروز غربي منظمترين و گستردهترين ساختار را براي اداره جهان تدارك ديدند، اداره دوپايهاي جهان بنيان اصلي اين ساختار بود، آمريكا و شوروي دنيا را بين خود تقسيم كردند. براي اين بنيان يك رويه هم ايجاد كردند تا زمختي و باطن اين رويه شوم را زيبا نشان دهند؛ شوراي امنيت و سازمان ملل.
بمب اتمي و نقش بازدارندگي آن عامل مهمي بود تا قدرتهاي دارنده آن در محدوده شورا به رتق و فتق امور جهان بپردازند و از رويارويي مستقيم با يكديگر بپرهيزند.
2 ابرقدرت، رژيم اسرائيل را به عنوان قدرتي كشنده بالاي سر مسلمانان به وجود آوردند و پيشرفتهترين سلاحها، بمب اتمي و علوم و تكنولوژي برتر را به آن دادند تا هم مراقب مسلمانان و هم عاملي براي تحقير هرچه بيشتر اسلام و مسلمانان باشد. حوادث مهم دنيا اعم از جنگ و صلح در چارچوب سياست دوپايه در جهان رخ نمود. در جنگ كره، آمريكا طرف كرهجنوبي بود و شوروي طرف كرهشمالي، در جنگ ويتنام، اعراب و اسرائيل همين وضع دنبال شد.
ب: آغاز يك تحول تاريخي
- پس از 35 سال از ايجاد اين ساختار در سال 1979 ميلادي (1357 شمسي) نخستين حادثه بيرون از اين چارچوب پديد آمد. نخستين شكاف در اين ساختار ايجاد شد؛ انقلاب اسلامي در ايران رخدادي بود كه نه آمريكا و نه شوروي، نقش و نفوذي در آن نداشتند و اين آغاز حركت مسلمانان براي احياي عزت و استقلال خود بود. مسلمانان اعم از شيعه و سني با اين رويداد، اميدي در قلبهايشان پيدا شد اما غرب و شرق براي جلوگيري از ايجاد اميد در مسلمانان به اين انقلاب حمله كردند تا آن را در نطفه خفه كنند.
به هر شكل ممكن، تلاش شد تا انقلاب و نظام برآمده از آن نابود شود؛ از كودتا، ترور، شورشهاي منطقهاي تا جنگ تحميلي، تحريم اقتصادي و تهاجم عظيم تبليغاتي، راههايي بود كه نظام دوپايهاي جهان عليه اين انقلاب پيمود، ولي پيروز نشدند.
- دفاع قوي و كوبنده امام خميني(ره) از رسول گرامي خدا(ص) در قضيه سلمان رشدي، غيرت مسلمانان را به جوش آورد. اين كشمكش در برابر چشم ميليونها مسلمان انجام شد و آنان دريافتند كه با قدرت اسلام ميتوان خود را از زير يوغ صليبيان نجات داد و سلاحهاي آنها در مقابل اراده و ايمان مسلمانان كند و ناتوان است، پس از 70 سال كه مسلمانان فاقد حكومت مستقل بودند، اكنون شاهد تولد حكومتي مستقل از قدرت دشمنان اسلام شدهاند.
- آمريكا در آغاز سال 1359 اقدام به قطع رابطه و اعمال تحريم عليه ايران كرد، با اين تصور غلط كه اين كار، ايران را تسليم خواهد كرد اما در گذر زمان، اين ايران بود كه بر قطع رابطه و نپذيرفتن مذاكره با آمريكا اصرار ورزيد.
رد مذاكره و ايجاد رابطه با آمريكا از سوي ايران به مرور به نقطه قوت ايران تبديل شد زيرا تنها كشوري كه آمريكا خواستار گفتوگو با آن است، ايران است. اين موضوع بشدت آمريكا را در جهان تحقير كرده است. هرچند آمريكا تلاش كرده با اعمال فشار ايران را وادار به مذاكره كند، با ايستادگي جمهوري اسلامي نتوانسته به خواستههاي خود برسد بنابراين جدا از مخاطراتي كه با حضور آمريكاييها در تهران براي كشور متصور است، هرگونه ايجاد رابطه با دولت آمريكا، تاثير بسيار منفي در جايگاه ايران در جهان خواهد داشت و قطعا به ضرر ايران و مسلمانان خواهد بود.
- پس از 45 سال با فروپاشي شوروي يكي از اين دوپايه فروريخت، بنابراين آمريكا با شتاب ساختار جديدي را پيشنهاد داد و آن اداره تكپايهاي جهان به عنوان نظم نوين جهاني بود. پيروزي موقت ارتش آمريكا بر صدام حسين در جنگ كويت را- كه خود از مهرههاي وابسته به قدرتهاي جهاني بود- به گونهاي جلوه دادند كه صدام نمايندگي مسلمانان را برعهده دارد، بنابراين آمريكا فرصت را غنيمت شمرد و رئيسجمهور وقت آن پس از اين پيروزي، اعلام نظم نوين جهاني به رهبري آمريكا كرد. بلافاصله ايستادگي مردم مسلمان سومالي در برابر تهاجم ارتش آمريكا به اين كشور به پيروزي اين ارتش در جنگ كويت خدشه وارد كرد و گوشهاي از ناتواني آن را نشان داد.
ج: پروژهاي براي تشديد اسلامهراسي
- حادثه 11 سپتامبر، قلب قدرت مادي مسلط بر جهان را هدف گرفت. در اين باره بايد گفت هرچند كشتن افراد بيگناه و استفاده از روشهاي غيرانساني از نظر اسلام محكوم است، نبايد ترديد كرد كه در كنار هر حركت اصيل و درست، خطر حركتهاي انحرافي متصور است، بنابراين آنچه القاعده در 11 سپتامبر انجام داد، از نظر اصالت و محتوا مردود است اما در اين حادثه امنيت كه خون در رگهاي نظام سرمايهداري است، آسيب ديد در حالي كه هنوز دهه نخست رهبري تكپايهاي آمريكا به پايان نرسيده اين حادثه ضربه مهمي به اين ساختار بود.
به هر روي، جسارت و جراتي كه مسلمانان در اين رخداد از خود نشان دادند، عامل مهمي در فروريختن روحيه ترس در جهان اسلام بود.
- حمله ارتش آمريكا به افغانستان و عراق، پيروزيهاي نظامي اوليهاي براي دولت آمريكا دربر داشت ولي ديري نپاييد كه با كشيده شدن جنگ به ميان مردم، ناتواني اين نيروها آشكار و پس از 11 سال، اكنون اعتبار نظامي و امنيتي آمريكا در نظر مسلمانان خرد شده است.
د: رويدادهايي كه معادلات غرب را بههم ريخت
- با جنگ 33 روزه حزبالله و 22 روزه حماس با ارتش اسرائيل، رعب و برتري اسرائيل به چالش كشيده شد؛ ارتشي كه در 60 سال گذشته، گاه 3 ارتش عربي را همزمان شكست ميداد، نتوانست بر2 گروه از مسلمانان معتقد پيروز شود؛ بار ديگر ايمان الهي، توانايي خود را نشان داد. هيبت اسرائيل به عنوان پاسدار سلطه صليبيها در ميان مسلمانان در هم شكسته شد.
- با ايستادگي ايران در موضوع حقوق هستهاي خود، ديپلماسي حاكم بر جهان به چالش كشيده شد، مسلمانان صحنههايي در تلويزيونها ميديدند كه نمايندگان همه قدرتهاي غيرمسلمان شامل آمريكا، روسيه، انگليس، فرانسه، چين و آلمان يك طرف ميز نشستهاند و نمايندگان يك كشور مسلمان به تنهايي در ديگر سوي ميز حضور دارند و در پايان اين كشور ميتواند مقابل آنها مقاومت كند و تسليم خواستههاي زورگويانه آنان نشود.
- بحران مالي جهاني، پوشالي بودن اقتصاد قدرتهاي غربي بويژه آمريكا را آشكار كرد. مسلمانان دريافتند نظام سرمايهدار صليبي- كه پايهاش بر اقتصاد است- چه ميزان سست و آسيبپذير است و آنچه قرار بود عامل ايجاد بهشت در اين دنيا باشد، تومارش با گردبادي مالي درهم پيچيده ميشود.
- انتشار اسناد ويكيليكس، مناسبات رسمي حاكم بر جهان را دچار رسوايي و بيآبرويي و سرسپردگي بيشتر حكومتهاي حاكم بر كشورهاي مسلمان و دريوزگي آنان در برابر غربيان را آشكارتر كرد.
اينها نمونههايي از حوادثي بود كه به مرور اميد و انگيزه را در مسلمانان زنده كرد.
- مسلمانان امروز در اين فضاي سياسي نفس ميكشند و به راحتي ميتوان دريافت كه آنان ديگر از قدرت نظامي، سياسي، اقتصادي و امنيتي غرب و حكومتهاي وابسته به آنان ترسي ندارند، بنابراين اينگونه رفتار ميكنند.
ه: انگيزههاي مسلمانان براي تغييرات جديد كدام است؟
1- سالهاست كه تحقير مسلمانان به عنوان سياست ثابت غرب در جريان است. در 30 سال گذشته با افزايش ميزان بيداري در جهان اسلام، غرب بر شدت تحقير مسلمانان و اسلام افزوده است با اين اميد تا مانع احياي روح اسلامخواهي در مسلمانان شود.
2- پس از جنگ دوم جهاني هم مكاتب و ايدئولوژيهاي غيرديني تجربه شدند؛ ليبراليسم، كمونيسم، ناسيوناليسم، اباحهگري و ... ناتواني خود را آشكار كردند و نشان دادند نميتوانند زندگي مادي و معنوي انسان را تامين كنند و در آنها افراط و تفريط نهفته است.
فقدان معنويت و اخلاق در جهان امروز نتيجه حاكميت طولاني اين مكاتب و انديشههاست.
3- اصرار زياد غرب براي ايجاد فساد اخلاقي و ناتواني در رفع عطش معنوي جوامع مسلمان بيزاري روزافزوني نسبت به مظاهر و ارزشهاي غربي ايجاد كرد.
4- ديكتاتوري و فقر حاكم بر اين جوامع كه نتيجه وابستگي و فساد حكومتهاست نيز عامل ديگري است كه در انگيزه مسلمانان موثر است.
و: نگرانيها
1- آنچه برخي از مسلمانان ديگر كشورها را نگران ميكند، نبود رهبري مشخص در رأس اين انقلابهاست. آنان با تصوري كه از انقلاب ايران دارند، احساس ميكنند بدون رهبري برجسته و شاخص، خطر عدم پيروزي يا به انحراف كشيده شدن انقلاب جدي است كه اين موضوع نقطه اميد غرب نيز هست.
بايد توجه كرد مجموعه شرايط حاكم بر جهان اسلام به گونهاي است كه ضرورتي براي ايجاد رهبري در شخص واحدي در هر كشور وجود ندارد، زيرا تجربه انقلاب اسلامي موجب شد غرب نخستين اقدام عليه انقلاب و نهضتها را در ديگر كشورها حذف رهبري قرار دهد. در ايران كه بيشتر كادرهاي انقلاب ترور شدند ولي چون رهبر باقي ماند، آنان نتوانستند انقلاب را با شكست روبهرو كنند. از اين رو، عارف حسيني رهبر شيعيان در پاكستان، سيدمحمدباقر حكيم در عراق، سيدعباس موسوي در لبنان و ... نخستين قربانيان مزدوران غربي بودند.
از سوي ديگر ميزان رشد فرهنگي، سياسي و اجتماعي مسلمانان به ميزاني رسيده كه با انگيزه، روش و هدف مشترك حركت كنند. امروز رهبران محلهاي و شهري كارسازتر است. مساجد، حوزههاي علميه و دانشگاهها محل حضور رهبراني است كه شهره نيستند اما راه ميدانند و روش دشمن را هم ميشناسند.
2- نگراني ديگر حاكم شدن رهبران بدلي است. اين نگراني بجايي است و تنها راهي كه غرب در پيش رو دارد، فريب مسلمانان است تا رهبراني كه به ظاهر ضدغربياند و همراه با مسلمانان هستند را جانشين ديكتاتورهاي وابسته و شناخته شده كند، هرچند مسلمانان به راحتي به اين برنامه تن نخواهند داد. اگر غرب در اين امر موفق شود مدت زمان طولاني اين افراد نميتوانند به كار خود ادامه دهند چون قدرت تشخيص مسلمانان بسيار قوي شده و از طرفي اينگونه كارتهاي غربي هم نزد آنان سوخته است.
3- پس از حكومتهاي وابسته، ارتشها در اين كشورها مهمترين نقطه اتكاي غرب است. سازمان آموزشديده و منظمي كه سلاح هم در اختيار دارد. در برنامه غرب براي حفظ حكومتهاي دستنشانده، ايجاد ارتشي تعليمديده و لائيك كه با ارزشهاي غربي شكل گرفته و داراي مراودات نزديكي با ارتش آمريكاست، جايگاه مهمي دارد. اين ارتشها به گونهاي آموزش ميبينند كه علاقهاي به هيچيك از جريانهاي سياسي داخلي نداشته باشند اما حفظ كشور را مشروط به حضور در برنامه سياسي غرب بدانند بنابراين هرچند به ظاهر غيرسياسياند در چارچوب سياست غرب رفتار كاملا سياسي دارند.
اين ارتشها از موج بيداري اسلامي دور نمانده؛ گرايش روزافزون افسران، درجهداران و سربازان به باورهاي مذهبي و ديني تهديدي است كه متوجه اين تكيهگاه غرب است. از سوي ديگر، حضور تانكها و پرواز جنگندههاي هوايي در آسمان شهرها ديگر نميتواند رعب ايجاد كند زيرا مسلمانان ديدند كه حزبالله در لبنان و حماس در غزه زير آتش اين سلاحها ايستادگي كردند و پيروز شدند، بنابراين ديگر جايي ندارد كه از حركت و نمايش قدرت اين سلاحها ترسي به خود راه دهند.
ارتش مصر نتوانست با حضور خود در خيابانها و آسمان شهرها براي 24 ساعت هم مردم را متوقف كند، در حالي كه ارتش شاه در ايران توانست براي مدت 2ماه تا اندازهاي اوضاع را كنترل كند.
4- نگراني ديگر، آينده اين كشورهاست. آيا دچار هرج و مرج ميشوند؟ آيا حكومت جديدي با وابستگي و ديكتاتوري پيچيدهتري بر سر كار ميآيد؟ آيا مردم خسته ميشوند و به خانههاي خود ميروند؟
همه اين احتمالات ممكن است رخ دهد اما مدت آن كوتاه خواهد بود زيرا انگيزه مردم اقتصادي، سياسي و مادي نيست كه با وقوع هرج و مرج يا حكومت وابسته جديد يا خستگي، مبارزه را پايان دهند. اين نبرد بر سر هويت انساني و اسلامي است و تا هنگامي كه غرب سلطه خود را از سر مسلمانان برندارد و اسرائيل از خاورميانه برچيده نشود، غرب و جهان اسلام براي بلندمدت روي آرامش نخواهند ديد. در اينجا بايد به نكتهاي اشاره شود و آن ا?نكه غربيها با توجه به تجارب گذشته خود در جنگ پيشين با مسلمانان- كه 500 سال طول كشيد تا پيروز شدند- پيشبيني آنان اين است كه جنگ جديد يكهزار سال طول خواهد كشيد، در حالي كه اميدي به پيروزي غرب نيست.(1)
ز: رسانههاي جديد برترين سلاح موجود براي اين انقلابها
1- يكي از دلايل پيروزي سريع انقلاب تونس، نقش رسانههاي جديد يا فوقمدرن بود كه از جمله آنها اينترنت و موبايل است. انقلاب اسلامي در ايران با بهره از رسانههاي سنتي و جديد گسترش يافت؛ منبر و كاست ابزار مهم رسانهاي در انقلاب اسلامي ايران بود.
پس از شكست آمريكا در برابر انقلاب در ايران و در جنگ تحميلي، پيروزي آمريكا عليه صدام حسين با پوشش نخستين شبكه تلويزيوني خبري CNN به افكار عمومي عرضه شد و آمريكا از اين رهگذر توانست فضايي را فراهم كند كه نظم نوين جهاني را اعلام كند. اما با راهاندازي نخستين شبكه خبري (الجزيره) توسط مسلمانان، آمريكا نتوانست پيروزيهاي اوليه خود را در افغانستان به افكار عمومي مسلمانان بقبولاند، بنابراين با بمباران دفتر الجزيره در كابل خشم خود را نشان داد. در حمله آمريكا به عراق- كه با ارتش آمريكا موفق به سقوط رژيم صدام شد- نتوانست اين پيروزي را با شبكه خبري خود در صحنه سياسي و رسانهاي تثبيت كند زيرا تلويزيونهاي خبري رقيب بويژه اينترنت و وبلاگ، رسانههايي بودند كه راه را بر آمريكا بستند و صداي مردم عراق در زير فشار تهاجم نظامي گسترده را به گوش جهانيان رساندند.
اما انقلاب تونس كه موتور حركت ديگر انقلابها در كشورهاي عربي شد، با موبايل و اينترنت برافروخته شد و مردم رهگذر به وسيله موبايل، از آنچه در شهر "سيدي بوزيد " تونس رخ داد، فيلم گرفتند و آن را در خانههاي خود در اينترنت وارد كردند تا همگان آگاه شوند. ديگر حكومتها ياراي مقابله با اين رسانه را ندارند. همه مردم موبايل دارند و بيشتر آنان به راحتي ميتوانند وبلاگ داشته و از رسانه مهم و جهاني اينترنت بهره بگيرند. اينترنت عامل جابهجايي جايگاه رسانه در جوامع بشري شده است، حال آنكه تا پيش از آن داشتن رسانه بسته به دارا بودن قدرت اقتصادي و سياسي يا حداقل يكي از آنها بود. افراد بدون سرمايهگذاري اقتصادي و هماهنگي با قدرت حاكم نميتوانستند رسانه داشته باشند اما اينترنت رسانه را در اختيار كساني قرار داد كه فاقد توان اقتصادي و سياسي هستند. اين نخستينبار است كه داشتن رسانه نياز به پشتوانه مالي و سياسي ندارد. ديگر مردم براي رساندن صداي خود نيازي به مجوز ندارند و هركس به راحتي ميتواند آنچه ميخواهد بگويد، بنويسد و نشان بدهد و ديگران ببينند.
دوران استفاده يكجانبه غرب از تكنولوژي به پايان رسيده است. روزي كه وزارت دفاع آمريكا، شبكه خبري تلويزيوني CNN را راهاندازي كرد، نميتوانست فكر كند شبكههايي چون المنار، العالم، الجزيره و دهها شبكه خبري به رقابت با او خواهند پرداخت و همينطور به راحتي نميتوانستند بفهمند كه اينترنت هرچند ميتواند يكصد سال سينماي هاليوود را به همراه سريالها و قدرت علمي آمريكا را به سراسر جهان منتقل كند و موجب گسترش فرهنگ آمريكايي شود اما همين ابزار ميتواند عامل رسوايي رفتار ضدحقوق بشر آمريكا در عراق و ديگر كشورها شود و صداي مسلمانان را به گوش جهانيان از ظلم آمريكا برساند و انقلاب ايجاد كند. اينها حوادث كوچك و سادهاي نيست و هرگز نبايد با تحليلهاي كليشهاي و تكراري اين تغييرات بزرگ ناديده گرفته شود. هرچند كوچك شمردن قدرت غرب اشتباه خطرناكي است، دستكم گرفتن توان مسلمانان نيز موجب اشتباه در تحليل و انفعال در برابر صليبيان خواهد بود.
ح: غرب در برابر شرايط جديد چه خواهد كرد؟
غرب داراي چندين قدرت است كه ميتواند از آن بهره جويد:
1- نظامي:
نخست اينكه ارتش آمريكا پس از 11 سال جنگ در افغانستان و عراق، توان ورود به ميدان جديدي از رزم بويژه زميني را ندارد. همچنين ارتش ناتو چند سال است كه در افغانستان مايوسانه ميجنگد. دوم، نيروي نظامي خارجي نميتواند در برابر اين انقلاب كاري انجام دهد و كاربرد مفيدي ندارد.
2- امنيتي و اطلاعاتي:
نخست اينكه آنچه اين بخش از توان غرب دنبال خواهد كرد، شناسايي رهبران واقعي انقلاب و تلاش براي از پاي درآوردن يا تسليم آنهاست. دوم: مطرح كردن رهبران وابسته به غرب با چهرهاي اسلامي و ملي تا زمينه انحراف انقلاب را از مسير اصلي فراهم كنند. همانگونه كه شاهديم، البرادعي از وين به مصر بازگشته، ريش گذاشته، كراوات نميزند، لباس اسپرت ميپوشد، عليه آمريكا صحبت ميكند و در مساجد مصر قرآن ميخواند. عمرو موسي، وزير خارجه سابق مصر و دبيركل اتحاديه عرب كه خود نيز وابسته به نظام موجود مصر است كراوات نميزند، لباس اسپرت ميپوشد و از حقوق مردم حرف ميزند.
3- اقتصادي: آمريكا تلاش ميكند مستقيم با كمك دولتهاي ثروتمند عرب به برخي از اين كشورها كمك مالي كند تا به عنوان مسكن به حقوق كارمندان افزوده شود يا قيمت مواد غذايي كاهش يابد و كاري بيش از اين نميتواند بكند.
4- فرهنگي و رسانهاي:
تلاش اصلي غرب در اين حوزه خواهد بود. آنان ميكوشند با انتشار اخبار و تحليلهايي هدايت شده به مرور افكار و حساسيتهاي مسلمانان را نسبت به خود كاهش داده و توجه آنان را به نقاط ديگري معطوف دارند و با ايجاد ترس نسبت به آينده مردم را دچار ترديد كنند. ايجاد نگراني نسبت به هرج و مرج، ناامني، فقر و گرسنگي، افراطگرايي اسلامي و ... موضوعاتي است كه با كار رسانهاي، سعي در القاي آن به مردم دارند. براي درازمدت برنامهريزي جديدي تدارك خواهند ديد كه احتمالا از جمله آنها، تغيير رويكرد نسبت به اسلام و مسلمانان براي فريب افكار عمومي خواهد بود.
5- بهرهگيري از ارتشهاي محلي، احزاب و حكومتهاي وابسته به خود تا آنجايي كه توان دارند نيز همچنان در دستور كار خواهد بود.
در جمعبندي اين بخش، روشن ميشود كه غرب امكان زيادي براي حفظ موقعيت خود بويژه در درازمدت ندارد. حكومتهاي وابسته به حدي ارتجاعي و پوسيدهاند كه توان ايستادگي در برابر اين توفان را نخواهند داشت. ارتشها نيز هيبت خود را از دست دادهاند و موج بيداري به گونهاي است كه احزاب وابسته قدرت تاثيرگذاري ندارند. از سوي ديگر، به ميزاني كه رسانهها و فرهنگ غربي بر گسترش ارزشهاي ضداخلاقي ميكوشند عطش به نيازهاي معنوي افزايش مييابد. از اين روي، شرايط براي غرب بسيار خطرناك شده است.
ط: جايگاه ايران در اين انقلابها
1- صاحبنظران انقلاب اسلامي مردم ايران را آغازگر حركت مسلمانان براي احياي عزت اسلامي و كوتاه كردن دست صليبيها و عوامل وابسته به آنان از كشورهاي مسلمان ميدانند. مقاومت در جنگ 8 ساله با صدام حسين در حالي كه غرب و شرق و قدرتهاي ارتجاعي منطقه همگي از او حمايت ميكردند، ايستادگي در برابر فشار گسترده سياسي، اقتصادي و رسانهاي غرب، نقش حزبالله به عنوان مولود انقلاب اسلامي و ايران در آزادسازي لبنان از اشغال اسرائيل، حمايت ايران از ملت فلسطين در 32 سال گذشته بويژه از انتفاضه و مقاومت مردم غزه، قطع رابطه ايران و آمريكا، به دست آوردن تكنولوژي غنيسازي هستهاي با وجود مخالفت جدي غرب و ... ايران را نهتنها به عنوان آغازگر انقلاب اسلامي در منطقه بلكه در جايگاه الهامبخشي ملتهاي مسلمان قرار داده است، بنابراين بدون ترديد چشم ملتهاي مسلمان به ايران است.
2- برخي دولت اسلامگراي فعلي تركيه را رقيب ايران يا مدلي كه غرب ميپسندد و به ديگر كشورها نيز سرايت خواهد داد، ميدانند زيرا هم ظواهر اسلامي را رعايت ميكند و هم با آمريكا و اسرائيل رابطه و مراوده دارد.
دولت اسلامگراي رجب طيب اردوغان داراي نقاط مثبت و منفي است. اين دولت دستنشانده غرب نيست، برآمده از يك انقلاب هم نيست، بلكه نتيجه يك انتخابات است. آقايان گل، اردوغان و ديگر مقامات حزب رفاه و عدالت از شاگردان اربكان هستند. آنها با توجه به اقدام ارتش عليه دولت اربكان، تلاش كردند موضع ملايمتري نسبت به آمريكا و اسرائيل داشته باشند تا در قدرت بمانند. رئيس ستاد ارتش تركيه پس از سفر به آمريكا در فرودگاه واشنگتن، اين انتخاب را تاييد كرد.
اما آيا اين دولت مورد قبول همه مسلمانان تركيه است؟ مسلمانان تركيه در هر فرصتي خشم خود را عليه آمريكا و اسرائيل نشان دادهاند. اردوغان تلاش ميكند احساسات مردمش را درك كند و بيپاسخ نگذارد. مسلمانان در تركيه و خارج آن، ديدند كه اين دولت، نتوانست اسرائيل را براي كشته شدن جوانان ترك در حادثه حمله به كشتي آزادي حتي وادار به عذرخواهي كند چه رسد به كاهش روابط يا قطع رابطه با اين رژيم.
همگان ميدانند كه دولت تركيه در برابر آمريكا و اسرائيل توان ايستادگي جدي و اساسي ندارد، بنابراين با توجه به اين واقعيتها و احترامي كه براي اين دولت قائل هستند، آگاهند كه نميتواند نقش الهامبخشي را در عرصه جهاني براي مسلمانان بازي كند. از يك طرف روابط گسترده تركيه با آمريكا و اسرائيل و از طرفي عضويت ارتش تركيه در ناتو، عواملي هستند كه اين كشور را در موضع ضعف قرار داده است.
اين در حالي است كه آنچه در تونس، مصر، يمن، اردن و ... در جريان است، انتخابات نيست، بلكه انقلابات است. طبعا بايد منتظر بود كه نتيجه نهايي كار قطع روابط اين كشورها با اسرائيل و به هم خوردن يا كاهش روابط با آمريكا باشد، ولو آنكه اين كار با ديركرد انجام شود.
در نتيجه وقوع اين انقلابات، به نوعي تهديدي براي رفتار دولت كنوني در تركيه است، زيرا مجبور خواهد شد براي بقاي خود موضع تندتري در برابر آمريكا و اسرائيل در پيش گيرد تا از خشم مردم در امان باشد.
ط : چه خواهد شد؟
رفتار دولتمردان آمريكا نشان ميدهد در چند روز گذشته كاملا غافلگير شدهاند يعني همانگونه كه نتوانستند در رويارويي با انقلاب ايران و ديگر رخدادهاي پس از آن رفتار معقولي داشته باشند، اكنون نيز همانگونه رفتار ميكنند و اين كشمكش ادامه خواهد يافت، چنانچه غرب به حقوق مسلمانان اعتراف كرده مناطق مسلمان را ترك كرده و سلطه خود را از سر آنان بردارد و حاضر به تعامل سازنده شود، ميتوان انتظار آرامشي جهاني داشت. اما چنانچه صليبيها مانند گذشته رفتار كنند، ارتشها و حكومتهاي وابسته نخواهند توانست حافظ منافع غرب در اين بخش از جهان باشند. غرب هم ديگر نميتواند با تكيه بر قدرت نظامي، سياسي و اقتصادي خود پاسدار سلطه خود باشد. بنابراين انتظار پيروزي غرب بر مسلمانان امري غيراقعي است و توقع موفقيت سريع مسلمانان بر غرب نيز ناپختگي و سادگي سياسي است. بايد با ايمان به ياري الهي و صبر و برنامه كار پيش برده شود زيرا مسلمانان تا خارج شدن از سلطه كفار از پا نخواهند نشست كه پيروزي در اين راه، وعده خداوندي است. نقش ايران بسيار تعيينكننده است. رفتار ايران بر كل حركت تاثيرگذار است. ايستادگي در برابر زورگوييهاي غرب بويژه آمريكا نهتنها نجات ملت ايران را دربر دارد بلكه پيروزي همه مسلمانان را به دنبال خواهد داشت و بزرگترين خطا، ايجاد رابطه با دولت آمريكا خواهد بود كه اين اقدام آسيبپذير كردن حركت اسلامي در جهان خواهد بود. آنچه نبايد از نظر دور داشت، حركت انقلاب در كشورهاي عربي مسلمان براي غرب و اسلام سرنوشتساز است، بنابراين نبايد انتظار پاياني زودهنگام يا كمهزينه داشت، بلكه با پايمردي و درايت به طرف پيروزي رفت.
پينوشت:
1- در سال 1366 شمسي، يكي از رهبران مبارز كرد عراقي در ديدار با اريك رولو، سردبير معروف لوموند سياسي كه آن زمان مشاور ميتران، رئيسجمهور فرانسه بود، از جنايات صدام سخن ميگويد و ميپرسد چرا فرانسه از صدام حمايت ميكند.
اريك رولو در پاسخ ميگويد: ما صدام را وحشي ميدانيم، علت حمايت ما از وي، خطر اسلام است كه از ايران سر برآورده، اگر اسلام در ايران سركوب نشود به سرعت سراسر جهان را فراميگيرد و اين بار ممكن است جنگ غرب و اسلام يكهزار سال طول بكشد، در حالي كه جنگ قبلي 500 سال طول كشيد و ما پيروز شديم ولي معلوم نيست اين بار پس از چندهزار سال غرب پيروز شود!
منبع:سايت بصيرت [ 1390/1/25 ] [ 16:15 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] "فيلو ديبل "، معاون ارشد وزير امور خارجه آمريكا، در اظهاراتي در حضور نمايندگان مجلس آمريكا اعلام كرد كه اين وزارتخانه از هر ابزار و روشي بهره ميگيرد تا هر چه بيشتر به مخاطبين ايراني نزديك شده و تلاشهاي ديپلماسي عمومي خود را به ثمر برساند. [ 1390/1/25 ] [ 16:13 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] بصيرت : يك نماينده آمريكايي از رايزني با مدير اطلاعات ملي آمريكا در خصوص بهكارگيري ماهواره جاسوسي جديدي با قابليتهاي پيشرفتهتر خبر داد.
به گزارش خبرنگار فارس از واشنگتن، در صبح روز 15 مارس نايب رئيس مجلس دائمي كميته اطلاعاتي مجلس آمريكا گفت: ايالات متحده بايد روش ديگري براي بهدست آوردن اطلاعات جايگزين كند.
منظور وي خريد ماهواره جديد و بسيار پيشرفتهاي بود كه با چند ميليارد چشم، آسمان را در اختيار ماهواره جاسوسي بسيار پيچيده قرار داده تا به اين هدف مهم دست يابند.
"داچ راپرسبرگر " نماينده ايالات مريلند به خبرنگاران گفت: من فكر ميكنم اين يك موضوع مهم است و هم اكنون در حال همكاري با آقاي "جيمز كلپر " مدير اطلاعات ملي آمريكا هستيم.
وي اضافه كرد كه ما سعي داريم بهترين رويكرد در خصوص ارائه اطلاعات صحيح به سربازان و كاخ سفيد را با تركيبي از بهترين امكانات ممكن به همراه فناوري پيشرفته كه زياد هم هزينهبر نيست، به خدمت بگيريم.
يك خبرنگار از راپرسبرگر درباره حمايت وي از ساخت ماهوارههاي نسل جديد پرسيد كه وي در جواب اشارهاي به گراني اين نوع ماهوارهها داشت كه از نقطه نظري درخواستي براي پايين آوردن قيمت آنها نيز بود.
اضافه ميشود كه سامانه اين ماهواره جديد توسط شركت "لاكهيد مارتين " ساخته شده است.
هرچند او ميگويد كه اين نوع ماهوارهها اميدوار كننده هستند اما يكي از موانع بررسي دقيق محدوديتهاي بودجه جديد است. به نظر وي هزينهها بايد پايين آورده شود.
نماينده ايالات مريلند با ابراز نگراني در اين خصوص كه ممكن است روسيه و چين در حال حاضر از قابليتهاي اين سامانه جديد كه شبيه به بهترين ماهوارههاي جاسوسي موجود امروز است واقف باشند، گفت: آيا دانستن چين و دسترسي آنها به اين فناوري براي ما خطرناك نخواهد بود؟
نهاد فدرالي كه بر خريدها نظارت ميكند دستور ساخت و خريد را به "لاكهيد مارتين " خواهد داد تا ماهواره جديد را با قابليتهاي جاسوسي پيشرفته در 10 سال آينده راهاندازي كند.
بعضي از نمايندگان كميته اطلاعات مجلس سنا شك و ترديد جدي در مورد رويكرد كاخ سفيد به برنامههاي ماهوارهاي داشته و هنوز دارند.
چيزي كه مسلم است اين است كه نه شركتهاي فناوري بدون حركت ميمانند و نه سازمانهاي جاسوسي آمريكا حاضرند كه سطح فناوري آنها پايينتر از كشورهاي چين و روسيه باشد و با تمام مخالفتها و انتقادات، گردش مالي در اين شركتهاي بزرگ توسط خريدهاي وزارت دفاع و ديگر سازمانهاي مخوف انجام ميگيرد.
اين شركتها سالانه ميليونها دلار خرج لابيهاي خود ميكنند تا سناتورها و نمايندگان مجلس و رئيس جمهور مورد علاقه خود انتخاب شوند كه پس از انتخابات از راهكارهاي به ظاهر قانوني براي حفظ منافع خود آنها اين شركتها را تامين مالي كنند. [ 1390/1/23 ] [ 19:46 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] يك فعال سياسي بحريني با اشاره به ادامه سياست اعطاي تابعيت براي تغيير بافت جمعيت بحرين فاش كرد كه رژيم آل خليفه اخيرا به دو هزار سعودي در ردههاي نظامي و امنيتي با هدف سركوب مردم بحرين تابعيت بحريني داده است.
بصيرت : يك فعال سياسي بحريني با اشاره به ادامه سياست اعطاي تابعيت براي تغيير بافت جمعيت بحرين فاش كرد كه رژيم آل خليفه اخيرا به دو هزار سعودي در ردههاي نظامي و امنيتي با هدف سركوب مردم بحرين تابعيت بحريني داده است.
به گزارش فارس، "موسي الستراوي " شامگاه دوشنبه در مصاحبه با شبكه خبري العالم، تاكيد كرد كه نيروهاي اشغالگر عربستان سعودي نه تنها در قتل عام مردم بحرين مشاركت دارند بلكه ادامه تخريب مساجد بحرين همچنان در دستور كار آنان قرار دارد.
وي گفت: اينگونه اقدامات وحشيانه در بحرين فقط با موافقت و همدستي (موساد) سازمان تروريستي و جاسوسي رژيم صهيونيستي و همكاري نيروهاي اشغالگر سعودي صورت گرفته است.
الستراوي به فعاليت مخالفان رژيم بحرين در خارج از اين كشور براي رسوا كردن رژيم آل خليفه و فاش كردن اقدامات وحشيانه آن عليه مردم بي دفاع بحرين اشاره كرد و اظهار داشت: در پي اين فعاليتها پارلمان اروپا به ناچار سكوت خود را شكست و گزارش تندي درباره نقض حقوق بشر در بحرين و لزوم تجديدنظر كشورهاي اروپايي در روابط خود با رژيم حاكم اين كشور ارائه كرد. [ 1390/1/23 ] [ 19:44 ] [ zeyafat10 ] [ (0) نظر] | |
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir ] |